محل تبلیغات شما

آموزش فن بیان



اگر بگوییم پاورپوینت یا اسلایدهایی که با هر برنامه مشابهی ساخته شوند پاشنه آشیل یک سخنرانی موثر مخاطب‌محور هستند بیراه نگفته‌ایم. این روزها که به واسطه پیشرفت تکنولوژی همه چیز با محتوای جذاب بصری به شکل عجیبی گره خورده است، سخنرانی و گفتگوهای بزرگی که صرفا متن محور باشند و گوینده یا سخنران با استفاده از متون متکلم وحده باشد چندان طرفداری ندارند. در واقع پاورپوینت و محتوای بصری به شکل ویدیو، عکس و حتی نمایش متون در قالب کلیدواژه‌ها به مخاطبان نوعی عرضه خلاقانه محتوا است که می‌تواند خیلی از نواقص محیطی و دیداری سخنرانی را پوشش دهد. حالا با وجود تجربه‌ای که خیلی از سخنرانان در این زمینه دارند همچنان تعریف خصوصیات و ویژگی‌های یک پاورپوینت موثر برای سخنرانی ممکن است دشوار باشد.

 

پاورپوینت موثر

حقیقت آن است که اگر همین بخش‌های بصری در قالب پاوپوینت هسته اصلی و مرکزی یک سخنرانی نباشند آن سخنرانی تقریبا خسته‌کننده خواهد بود. اسلایدها بدون شک از بخش‌های جداناشدنی و غیرقابل انکار یک نطق موفق هستند که در نبود آن‌ها قطعا یکی از پایه‌های سه پایه سخنرانی می‌لنگد! از گذشته تا کنون اسلایدها به عنوان بخشی حیاتی برای تحت تاثیر قرار دادن مخاطب شناخته می‌شدند و همیشه این جلوه‌های بصری و غیرمتنی هر سخنرانی بوده که انگیزه بینندگان را برای گوش فرا دادن به سخنران بیش‌تر کرده است. اگرچه اسلایدها یکی از بخش‌های دلپذیر برای مخاطبان بوده‌اند ولی به همان نسبت طراحی حرفه‌ای پاورپوینت و مدیریت بخش‌های بصری برای خود سخنران مشکل‌آفرین، رعب‌آور و پر از دلشوره است.

آموزش امروز دانشگاه زندگی مجموعه‌ای از تجربیات سخنرانان برتر در زمینه طراحی و تهیه پاورپوینت موثر است. همراه ما باشید.


خصوصیات یک پاورپوینت موثر برای سخنرانی و کنفرانس‌ها

برای این که اسلایدهای متفاوتی داشته باشید ممکن است از ترفندهای مختلفی استفاده کنید. تایپوگرافی‌های مدرن‌تر، تصاویر جذاب‌تر، رنگ‌بندی متفاوت نسبت به اسلایدهای متداول و…از جمله ترفندهایی هستند که سخنرانان برای افزودن رنگ و لعاب بیش‌تر به اسلایدها از آن‌ها استفاده می‌کنند. با این حال برخی از نکات ابتدایی‌تر وجود دارند که پیش از دست به کار شدن و اقدام به طراحی در برنامه پاورپوینت باید آن‌ها را در نظر داشته باشید:

محتوای پاورپوینت را ابتدا برنامه‌ریزی کنید

خیلی از افراد هستند که ابتدا قالب پاورپوینت را انتخاب می‌کنند و سپس محتوا یا داده را وارد می‌کنند. این ایده خوبی نیست؛ چون در واقع این محتوا است که دیزاین یا طراحی مناسب را به دنبال خود می‌آورد. در چنین شرایطی ما اطلاعاتی را در اختیار داریم که بدون هیچ حس و تاثیری به مخاطب منتقل می‌شوند.

 

پاورپوینت در سخنرانی

بهترین راه انتقال داده‌ها روی یک برگه کاغذ یا کادر سفید در برنامه word است. حالتی که شما به صورت کاملا سنتی و کلاسیک در حال ثبت اطلاعات خود هستید. در مرحله بعد به ترتیب سوالات مهم و اساسی را از خودتان بپرسید. این که پیام اصلی سخنرانی چیست و مخاطبان قرار است با استفاده از این سخنرانی به چه چیزی برسند.

با یک پس‌زمینه ساده شروع و جزئیات را حذف کنید

بعد از تهیه متن خام، اولین کاری که بعد از باز کردن نرم افزار پاورپوینت انجام می‌دهید حذف قالب‌هایی است که دانلود کرده‌اید یا برای ساخت پاورپوینت موثر از میان قالب‌های موجود برگزیده‌اید. به زبان ساده‌تر وقتی که وارد برنامه شده‌اید نباید ابتدا به ساکن به دکوراسیون فکر کنید. جزئیاتی نظیر المان‌ها یا عناصر مختلف در هر اسلاید را حذف کنید و بدانید که قرار نیست از تمام عناصر استفاده کرده باشید؛ چون هر عنصر حاوی پیامی است که باید با کار شما مرتبط باشد.

برای یافتن مسیر زندگی خود کلیک کنید


چه قدر ریزبین و هنرمندانه سخن می‌گوید. همیشه جوابی در ذهنش دارد. چه قدر بلبل زبان است. با زبانش آدم را قورت می‌دهد و… این عبارت نمونه برداشت‌هایی است که دیگران از یک انسان حاضرجواب دارند. به راستی حاضر جوابی خوب است یا بد؟ بلبل زبان باشیم تا ما را تحسین کنند یا حاضر جواب بودن مخالف آداب معاشرت است؟

عقیده افراد مختلف نسبت به مفهوم جملات حاضرجوابی آن هم در زبان های مختلف با فرهنگ های متنوع متفاوت است. در حالی که حاضر جواب بودن می تواند توام با سخنان ناپسند و حتی توهین به اطرافیان باشد، برخی حاضر جوابی را نه تنها بی اخلاقی تلقی نمی کنند بلکه هنری می دانند که فرد می تواند از آن برای تسویه حساب های کلامی و انتقال غیر مستقیم منظور خود به دیگران استفاده کند. در این موارد شاید حاضر جواب بودن جنبه ای طعنه آمیز برای تلنگر زدن به افراد داشته باشد؛ اما کسی که بتواند حرف منطقی و حق را از مجرا حاضر جوابی منتقل کند یک هنرمند واقعی است که حساب مکان و زمان سخن را دارد.

 

حاضر جوابی از نگاه زبان شناسان و سخنرانان

زبان شناسان معتقدند حاضر جوابی فرای اصول زبان است و تنها در آن ابزار کلمات به عاریه گرفته می شوند. آن چه که باعث می شود یک فرد در برابر سخنان دیگران جوابی شکننده و کوبنده در چنته داشته باشد خلاقیتی است که به واسطه شرایط تحریک شده است. بنابراین افراد حاضر جواب ( البته از نوع مثبت) افرادی خلاق هستند. در زبان فارسی و خصوصا در اشعار حافظ و پروین اعتصامی نمونه های زیادی از حاضرجوابی در مناظرات دیده می شود که خیلی ظریف و دل انگیز مغز مطلب را به مخاطب می فهمانند. بنابراین همان طور که می بینید حاضر جواب بودن ریشه در آثار ادبی ایران و جهان دارد و از قدیم الایام تداول داشته است.

جدا از فوایدی که حاضرجوابی در زندگی روزمره می تواند برای انسان داشته باشد این هنر بخشی از فن سخنوری محسوب می شود. افرادی که در سخنوری مهارت بالایی دارند معمولا حاضر جواب هستند. این خاصیت محصول حضور در برابر جمع بزرگی از مخاطبان است و می تواند لحظات سرنوشت ساز را به پیروزی ختم کند.


به دنبال سخنوری هستید و هنوز نتوانستید حاضر جواب خوبی برای سوالات و سخنان عجیب و غریب دیگران باشید؟ تکنیک های امروز دانشگاه زندگی را پشت گوش نیندازید تا به یک سخنور حاضر جواب دوست داشتنی تبدیل شوید!

مقالات فن بیان را کلیک کنید

دانشگاه زندگی را دنبال کنید


اگر قرار باشد در میان هزاران کاراکتری که در طول سخنرانی یک ساعته خود به کار می برید یه بخش کوچک از آن را پررنگ یا اصطلاحا هایلایت کنید تا نسبت به بخش های دیگر بهتر در ذهن مخاطب ثبت شود چه می کنید؟ اگر میان تمام سبک های سخنرانی و راه های ارائه آن یک روش ساده وجود داشته باشد که بتوان با استفاده از آن یک قسمت کوچک را به یادماندنی کرد آن راه چیست؟ اگر یک جمله ماندگار در دنیا وجود داشت که با استفاده از آن می توانستید ذهن مخاطب را صرفا روی همان موضوع متمرکز سازید آن جمله چه بود؟ استفاده از اپی فورا پاسخ مناسبی به تمام این سوالات رایج بین کسانی است که کسب وکارشان این روزها به شدت با فن بیانشان گره خورده است!

اگر جستجو ساده ای در وب داشته باشید احتمالا با وارد کردن اپی فورا به معنانی دیگری بر می خورید که اساسا هیچ ارتباطی با سخنرانی و فن بیان ندارند. اما چنان چه یک بار به این مفهوم به صورت بنیادی نگاه کنید متوجه می شوید که ارتباط معنایی ظریفی بین اپی فورا و کاربرد مصطلح آن در فن بیان وجود دارد.

بعد از پایان این مطلب متوجه خواهید شد که اصلا اپی فورا چیست و این اصطلاح پزشکی چه طور در فنون بیان جا باز کرده است، چه طور باید از اپی فورا استفاده کرد و اپی فورا قرار است چه تاثیرات چشمگیری روی حرف زدن ما داشته باشد.

معرفی مفهوم اپی فورا یا اپیستروف در فن بیان

اپی فورا بیماری آبریزش چشم در حالات عادی و بدون هر گونه عامل محرک خارجی است. در واقع اپی فورا تشدید اشک ریزی در چشم است. تشدید وجه مشترک بین این بیماری و استفاده از آن در فن بیان است. معادل اپی فورا یعنی اپیستروف، واژه ای یونانی است که در ادبیات و فن خطابه یونانیان کاربرد زیادی داشته است. به این شکل که به کاربرد تکراری یک کلمه در انتهای جملات به صورت یکسان، اپیستروف گویند.


اپیستروف یا اپی فورا در مقابل آنافورا به معنای تکرار یک کلمه در ابتدا کلمات قرار می گیرد. همان طور که از توضیحات برداشت می شود هدف اصلی به کارگیری اپیستروف تاکید بیشتر، تشدید بار معنایی و مانور گسترده تر روی نکته مورد نظر ما است. گویی اپی فورا مثل چاشنی غذایی می باشد که قرار است به وسیله آن تند و تیز تر برسد و مزه تندی آن بر تمام مزه ها غالب شود!

نامدارانی که از اپیستروف استفاده کرده اند

یکی از بزرگ ترین و محبوب ترین اشخاصی که در طول فعالیتش از اپیستروف استفاده می کرده است آبراهام لینکلن بوده است. نطق گیتسبرگ و فن بیان فراموش ناشدنی لینکلن در نوزدهم نوامبر 63، سرشار از کاربرد هوشمندانه اپی فورا بوده است:

این ملت زیر سایه لطف خدا باید تولد تازه ای از آزادی را داشته باشد؛ و دولت این مردم، به وسیله مردم، برای مردم، هرگز نباید به نابودی کشیده شود!

ادامه مطلب فن بیان را اینجا کلیک کنید

برای دیدن مقالات بیشتر اینجا کلیک کنید


تمایل به تایید شدن و انجام کارها و رفتارهای کاملا مورد تایید دیگران در همه انسان ها وجود دارد. در مقابل تایید شدن انتقاد قرار می گیرد که عاملی در جهت اصلاح اعمال است. مسلما هیچ کس دوست ندارد که از او انتقاد شود؛ به خصوص در حضور دیگران که سبب ناراحتی بیش تری هم می شود. اما حقیقت این است که ذات انتقاد تلخ نیست. اگر با انتقاد دیگران ناراحت می شویم یا حالت دفاعی به خود میگیریم مربوط به شیوه انتقاد و فردی است که نقد خود را منعقد می کند. هر چند که گاهی ظرفیت پایین بودن انتقاد پذیری انسان ها نقد را با مشکل مواجه می کند اما انتقاد صحیح نیاز روحی و روانی انسان ها برای پیشرفت است. انتقادی که در جهت رشد و تعالی آن ها عمل می کند و در فن بیان به عنوان انتقاد سازنده” شناخته می شود.

اگر انتقاد سازنده در جامعه ای وجود داشته باشد بخش عمده ی رفتارها و اعمال منفی انسان نظیر جرم و جنایات کاهش پیدا می کند و تعامل انسان ها نیز در امور بهبود خواهد یافت. اما انتقاد سازنده به این سادگی نیست. فردی که بتواند به خوبی انتقاد کند هنرمند است و هنر انتقاد سازنده  برطرف کردن ضعف و کاستی ها می باشد.

بدون توجه به حرفه و زمینه فعالیت هر کس انتقاد سازنده بخشی از زندگی ما را تشکیل می دهد. برای این که انتقاد شما با بازخورد های خوبی مواجه شود پیشنهاد می کنیم این بار انتقاد سازنده و موثر را با هنر فن بیان تجربه کنید. مطالعه مطلب امروز دانشگاه زندگی فرصت خوبی برای یادگیری اصول انتقاد سازنده با استفاده از فن بیان و آموزش سخنرانی خواهد بود.

استفاده از فن بیان برای انتقاد سازنده

انتقاد سازنده فرآیندی شامل سه مرحله کاملا مرتبط به یکدیگر می باشد. در این سه مرحله شما به ترتیب خود را برای انتقاد سازنده آماده می کنید، انتقاد سازنده را با ترفندهای هوشمندانه در میان می گذارید و نهایتا عملکرد خود را با مشاهده بازخورد های ارزیابی می کنید.


1How-to-Give-Constructive-Criticism.jpg

مقدمات انتقاد سازنده

انتقاد سازنده از خود شما آغاز می شود. مراحل زیر را برای شروع انتقاد سازنده طی کنید:

شناخت تفاوت انتقاد سازنده و مخرب

انتقاد سازنده بدون تحقیر طرف مقابل و با احترام صورت می گیرد. این احترام به عواطف و غرور انسان ها لطمه نمی زند. اما انتقاد مخرب عرت نفس افراد را زیرسوال می برد و آن ها را به لحاظ اعتماد په نفس تضعیف می کند. در واقع در انتقاد سازنده باید بپذیریم که همه اشتباه می کنند!

تعیین قصد و نیت از انتقاد سازنده

نیت شما در شکل گیری فن بیان شما تاثیر مستقیمی دارد. به عنوان مثال اگر می خواهید مشکل اضافه وزن یکی از دوستانتان را به بهترین نحو با او در میان بگذارید باید نیت خود را برای شکل گیری بهترین فن بیان مثبت کنید. نیت شما باید صرفا سلامتی و زیباییی ظاهر مخاطب باشد؛ نه صرفا یادآوری معضل چاقی به او!

برای این که بتوانید قصد و نیت خود را پاک کنید و سپس سازنده نقد کنید باید خود را به جای طرف مقابلتان قرار دهید و ببینید فن بیان شما چه احساسی را در خودتان ایجاد خواهد کرد.

2How-to-Give-Constructive-Criticism.jpg

ارزیابی تاثیرگذاری احتمالی نقد

قبل از این که شروع به نقد کنید باید در یک ارزیابی شخصی و با تکیه بر احتمالات ببینید آیا این انتقاد در طرف مقابل شما تاثیری دارد یا نه. در واقع در این مرحله می خواهیم از به نتیجه رسیدن کار مطمئن شویم. به علاوه باید مطمئن شویم که انتقاد ما مضر واقع نشود. در صورتی که اثرات منفی انتقاد بیش از تاثیر مثبت آن باشد نه تنها لازم نیست، بلکه نکوهیده است!

فرض کنید می خواهید با فن بیان دوست خود را نسبت به لباسی که می پوشد مورد نقد قرار دهید. اما اگر فکر می کنید او به اندازه ای قاطع و بی تفاوت است که طرز لباس پوشیدنش از شما تاثیر نمی پذیرد تلاشتان بی فایده خواهد بود.

هنر فن بیان را بیاموزید

www.daneshgahezendegi.comرا کلیک کنید


15 دقیقه بعد، شما یکی از مهم ترین سخنرانی های شغلی خود را ارائه خواهید داد.ضربان قلب شما افزایش یافته و دهانتان خشک شده است. کف دست های شما نیز عرق کرده است. به تدریج حس ترس شما را فرا می گیرد.احساس اضطراب قبل از سخنرانی کاملا طبیعی می باشد.

از مهم ترین مهارت های آموزش سخنرانی کنترل استرس قبل سخنرانی می باشد هر چند فن بیان قوی داشته باشید ولی باید به این سلاح مجهز باشید

دارلن پرایس، مدیر موسسه Well Said و مولف کتاب گفتار خوب: سخنرانی ها و مکالماتی که به نتایج خوب منتهی می شوند” در مصاحبه با وب سایت Business Insider اعلام کرد که در حین سخنرانی باید به طور مثبت از اضطراب بهره مند شوید. وی بر این باور است: افزایش میزان آدرنالین می تواند منجر به افزایش انرژی و اشتیاق در حین عملکرد گردد.”

صرف نظر از اینکه قصد دارید برای چند نفر در یک اتاق کوچک یا برای هزاران نفر در یک سالن بزرگ سخنرانی کنید، در اینجا به چند نکته کلی اشاره می کنیم که انجام آنها 15 دقیقه قبل از سخنرانی منجر به بهبود عملکرد مغز و بدن شما می گردد:

 

قبل از سخنرانی

از سرویس بهداشتی استفاده کنید

زمانی که شما مضطرب هستید، استفاده از دستشویی می تواند منجر به کاهش استرس گردد. بنابراین، همواره قبل از رفتن به روی صحنه به منظور ارائه سخنرانی، استفاده از دستشویی را در برنامه خود قرار دهید.

به ظاهر و آراستگی خود در آینه توجه کنید

هیچ چیز بدتر از این نیست که در حین سخنرانی ذهنتان درگیر این باشد که آیا چیزی لا به لای دندان هایتان گیر کرده است؟”

قبل از سخنرانی، سالن سخنرانی را بررسی کنید

قبل از سخنرانی به سالن مراجعه کرده و از صحت عملکرد دستگاه ها اطمینان حاصل کنید تا در موقع سخنرانی با مشکل مواجه نشوید.

چندین بار نفس عمیق بکشید

از آنجایی که اضطراب منجر به انقباض ماهیچه های سینه و گلو می گردد، ضروری است که تاثیر محدود کننده این امر را با نفس عمیق برطرف نمایید.

بر روی افکار و تصاویر مثبت تمرکز کنید

شما می توانید اضطراب را کاهش داده و میزان سلامت خود را با افکار و تصاویر مثبت افزایش دهید.

تمرینات سبکی انجام دهید

به منظور کاهش انرژی مازاد و انتقال اکسیژن بیشتر به مغز، تمرینات سبکی نظیر پیاده روی را چند دقیقه قبل از سخنرانی انجام دهید.

پنج دقیقه قبل از سخنرانی در حالت ایستاده قرار بگیرید

نشستن منجر به منفعل شدن بدن می گردد. با ایستادن، شما می توانید انرژی خود را افزایش داده و بدن را برای ارائه سخنرانی آماده تر سازید.

از گوشی خود دوری کنید

استفاده از گوشی و مشغول شدن با آن قبل از سخنرانی ممکن است روش خوبی برای دور کردن افکار منفی به نظر برسد. 

مقالات روانشناسی را اینجا را کلیک کنید


وقتی که سوزان بویل، خواننده اسکاتلندی، در برنامه معروف استعدادیابی بریتانیا برای تست خوانندگی شرکت کرد آن چه که عاید او از این برنامه شد فراتر از حد تصور بود. صدای بویل نه یک صدای عادی بلکه یک برند شد تا او با استفاده از آن بتواند توجه مخاطبان زیادی در دنیا را به خود جلب کند. نه فقط سوزان بویل بلکه تمام خوانندگان و سخنرانان دنیا به واسطه صدای خود هویت پیدا می کنند. اگرچه خواندن با صحبت کردن متفاوت است اما ریشه این دو صدا یکسان است. کسانی هم که شما را نمی بینند چشم انتظار نوایی هستند که قرار است از تارهای صوتی شما خارج شود و یک سخنران تنها ابزاری که دارد صدا است و صدا! از این رو فن قدرتمند کردن صدا در سخنرانی به خصوص برای کسانی که به صورت حرفه ای سخنوری می کنند مطرح می شود.

صدای افراد دقیقا مثل صدای یک ساز است. ساز درونی شما بر اساس فیزیکی که درون شما شکل گرفته است می نوازد و نهایتا نوایی به گوش شنونده می رسد. اگرچه ذات صدای انسان ها به این سادگی قابل تغییر نیست اما کیفیت و قدرتی که در سخن گفتن وجود دارد با صبر و حوصله تغییر می یابد.

شاید شما سوزان بویل بعدی باشید که با ترفند های قدرتمند کردن صدا در سخنرانی که در دانشگاه زندگی می آموزید توجه مخاطبان خود را به خود و ثدرت صدایش جلب می کند.

ترفندی های قدرتمند کردن صدا در سخنرانی

Tips for a Powerful Voice

قدرتمند کردن صدا در سخنرانی

تشدید صدا

فکر می کنید صدای شما تشدید کافی را برای این که به جان شنوندگان تلنگری بیندازد دارد؟ با مفهوم تشدید در قوانین سخنرانی آشنا نیستید؟ اصلا می دانید رزونانس صدای شما در چه سطحی قرار دارد؟

شاید مفهوم تشدید برای سخنرانان به اندازه کسی که می خواهد وارد عرصه خوانندگی شود مطرح نباشد. اما یک سخنران هم لازم دارد صدای خود را مشدد کند و به این شیوه رزونانس صدا را بالا ببرد. رزونانس همان کیفیت نهان صدا است که میزان عمق، طنین اندازی و تکامل را وقتی که از تارهای صوتی  بر می خیزد مشخص می کند. صدایی که از عمق گلو بر می خیزد معمولا خفه می شود و صدایی که از بینی خارج می شود کمی نامفهوم است. بهترین صدایی که می تواند شنونده را با تعادل رو به رو کند صدایی است که صرفا از دهان خارج می شود.

ریلکسیشن صدا

تمام حالاتی روحی افراد در قدرتمند کردن صدا در سخنرانی تاثیرگذار هستند. وقتی که فرد عصبی است و کلا بابت موضوع خاصی احساس خوشایندی ندارد ماهیچه های صوتی یا همان تارهای معروف ارتعاشات خود را از دست می دهند. این کاهش انعطاف پذیری و حالت لرزش بدنه ماهیچه ها باعث می شود صدای گوشخراش از ناحیه حنجره شنیده شود. از این رو معمولا به سخنرانان توصیه می شود قبل از شروع سخنرانی حتما چندین بار نفس عمیق بکشند.

صدا دقیقا مثل رگ های خونی است که در بدن شما پراکنده شده اند. زمانی که اکسیژن کافی به این منطقه یعنی ناحیه تولید صدا نمی رسد دقیقا مثل رگی که با کاهش اکسیژن رو به رو شده است تنگی رخ می دهد. تنگ شدن صدا هم دقیقا همان چیزی است که سخنران از آن دوری می کند.

قدرتمند کردن صدا در سخنرانی

ریتم صدا

ریتم همان چیزی است که صدا را خوشایند می کند. وقتی که تلاطمی در صدا و تن آن دیده نشود گفته می شود صدا از ریتم خوبی برخودار است. برای بهبود ریتم صدا در سخنرانی یکی کردن کلمات با هم، ترکیب واول یا حروف صدا دار با هم و جلوگیری از تفکیک کلمات از هم کمک کننده هستند. البته این مورد بستگی به زبان و فرهنگ دارد. در زبان انگلیسی یکی کردن مصوت ها از اهمیت زیادی برخوردار است. مثلا یک سخنران حرفه ای برای این که صدایش به گوش آمریکایی ها خوش آید به جای تلفظ ترکیب bus stop” آن را به صورت busstop تلفط می کند تا تلاطم و جدایی میان کلمات رخ ندهد.

ریتم یکی از مهم ترین ارکان دلچسبی جهت قدرتمند کردن صدا در سخنرانی است. اگر فردی بخواهد حرفه ای عمل کند و در سخنرانی همزمان از دو زبان مختلف استفاده کند به ریتم باید توجه داشته باشد. مثلا واژه ها در زبان چینی با ریتمی تند و تیز بیان می شوند. در حالی که در زبان فارسی یک تعادل و نرمی ملایم برای رعایت ریتم وجود دارد که از انگلیسی زبانان کم تر است.

قدرتمند کردن صدا در سخنرانی

برای این که ریتم را در سخنرانی توسعه دهید بازوی خود را خیلی راحت در عرض بدن خود قرار دهید، صدای خود را غنی کنید و به خروج حروف صدا دار از دهانتان توجه داشته باشید.

پیمایش صدا

می دانستید صدای شما هم مثل یک استخر آب عمق و ابعاد خود را دارد؟ یکی از ویژگی های سخنران خوب پیمایش دائمی و بدون وقفه صدای آن است. تنها راهی که برای قدرتمند کردن صدا در سخنرانی از طریق پیمایش صدا وجود دارد انتخاب جملات کوتاه و ساده ای که به هیچ وجه پیچیده نیستند می باشد. علت این موضوع هم مشخص است. وقتی که فرد بخواهد با جملات پیچیده و طولانی تری منظور خود را منتقل کند مدام مجبور است نفس گیری کند و این یعنی مکثی که میان جملات ایجاد می شود و برای گوش مخاطب ممکن است خوشایند نباشد.

تنوع در سخن برای صدا خوب است!

توانایی شما در خواباندن مردم بیش تر از آن چه که فکر می کنید می باشد! کافی است صدای خود را نه بالا ببرید و نه پایین؛ آن گاه یک جمعیت 200 هزار نفری می توانند با لالایی شما به سرزمین خواب و خیال بروند!

قدرتمند کردن صدا در سخنرانی

از این رو لازم است به سه فاکتور اساسی برای قدرتمند کردن صدا در سخنرانی توجه کنید:

سرعت صحبت کردن

اگر سرعت بالایی در حرف زدن دارید ترمز را بکشید! وقتی که فردی با عجله صحبت می کند اولین برداشتی که از او می توان داشت عصبی بودن این فرد می باشد. در مقابل کسی که زیادی آرام باشد و نتواند هیچ تغییری در جو ایجاد کند سخنران خوبی نیست!

تنظیم پیچ صدا

پیچ صدای خود را در دست داشته باشید. شما دقیقا مثل یک رادیو هستید. با این تفاوت که مخاطبان شما رو به روی شما هستند و در چشمانتان زل زده اند! صدای رادیو را نه خیلی کم و نه خیلی زیاد کنید. حالتی نرمال و استاندارد را ایجاد کنید.

شوق و اشتیاق

عشق شما به مسئله ای که در حال بحث درباره آن هستید به مخاطبان عشق القا می کند.

قدرتمند کردن صدا در سخنرانی

خلاص شدن از شر تو دماغی بودن صدا

مشکلات تو دماغی بودن صدا چه به خاطر بیماری باشد و چه به خاطر یک نقصان در سیستم تنفسی فرد باشد بالاخره چیزی است که باید پذیرفت. اما قرار نیست همه کسانی که با این مسئله رو به رو هستند از سخنرانی بترسند. برای این افراد راهکارهایی جهت کاهش تودماغی بودن و قدرتمند کردن صدا در سخنرانی وجود دارد تا بالاخره صدایشان با این ترفند های شفا بخش بهبود یابد. توصیه می کنیم تا می توانید در فضای باز فریاد بزنید و با صدای بلند صحبت نمایید. فضای بسته ای که در بینی شما ایجاد شده است را در هم شکنید تا راه تنفس شما برای همه مسیر های موجود علاوه بر بینی باز شود.

قدرتمند کردن صدا در سخنرانی

شما چه فکر می کنید؟

پیشنهاد شما برای قدرتمند شدن صدا و آمادگی بیشتر جهت سخنرانی چیست؟ تجربیات خود را در این زمینه با ما و سایرین در میان بگذارید.

www.daneshgahezendegi.com


ساخت حرفه‌ای اسلایدهای سخنرانی، سخنران را در یک دوراهی دشوار به دام می اندازد. او از یک طرف می داند که اسلایدهای بیشتر باعث سرعت بخشیدن به روند سخنرانی می شود؛ طوری که مخاطب می تواند راحت تر یادداشت برداری کند و خودش هم مفاد سخنرانی را یک بار دیگر مرور کند. از طرف دیگر هم تجربه به او ثابت کرده است که اسلایدها در سخنرانی هر چه قدر بیشتر باشند گمراهی مخاطبان هم بیشتر می شود.

از طرفی طراحی ضعیف چارت در اسلایدها، سخنرانی را در حالی که آشفته و بی‌نظم است در نطفه خفه می‌کند. درست مثل زمانی که در یک قدمی رسیدن به قله هستید اما به سبب بی‌دقتی از لبه پرتگاه سقوط می‌کنید. ساده‌ترین عواقبی که بی‌توجهی به طراحی چارت در اسلاید سخنرانی می‌تواند به دنبال داشته باشد تمسخر و استهزا مخاطبان است که ضرر سنگینی برای سخنران به دنبال دارد. از طرف دیگر عناوین و نحوه طراحی چارچوب و ساختار اسلایدها هم می‌تواند بن‌بست بزرگی برای سخنران باشد.

ساخت حرفه‌ای اسلایدهای سخنرانی

در طراحی اسلایدها در سخنرانی بخش‌های مهم دیگری به جز چارت وجود دارد. مثل تنظیم فونت‌ها در اسلایدها که به طور مستقیم به خوانا بودن یا عدم خوانایی مطالب برای مخاطب مربوط می‌شود. تمام این موارد در کنار هم موجب طراحی حرفه‌ای اسلایدهای سخنرانی می‌شوند که باعث سرافرازی سخنران خواهند شد.

در این مطلب مروری بر تمام مواردی که تا کنون برای طراحی اسلایدها در دانشگاه زندگی گفته شده خواهیم داشت. همراه ما باشید.

مروری بر ساخت حرفه‌ای اسلایدها در سخنرانی تنها در 10 دقیقه

بازه زمانی هر سخنرانی بسته به موضوع آن متفاوت است. در حالی که برخی از سخنرانی‌ها طولانی‌ و وقت‌گیر هستند برخی هم آن قدر کوتاه هستند که تنوع سخنرانان مخاطب را به وجد می‌آورد.

اولین نکته ای که در تنظیم تعداد اسلایدها باید آموخت این است که به نسبت اسلایدهایی که به کل اسلایدهای شما اضافه می شوند باید زمان سخنرانی را نیز افزایش داد. هر چند که داشتن اسلاید به ارائه کوچک ترین اطلاعات در قالب چارت و تصاویر کمک می کند اما هر چه قدر که تعداد آن ها بیش تر باشد، جذب اطلاعات برای کاربر مشکل تر خواهد شد.

ساخت حرفه‌ای اسلایدهای سخنرانی

بنابراین مخاطبان اصلی ما در سخنرانی، آن دسته از افرادی هستند که سرعت کم تری در جذب اطلاعات دارند و تنظیم تعداد اسلایدها به این شکل باعث سردرگمی آن ها می شود. پس تعداد اسلایدها را مطابق با سرعت خودتان در سخنرانی و البته مخاطبانی تنظیم کنید که پایین‌ترین سرعت را در جذب محتوا دارند.

تنظیم عناوین اسلایدها با محتوای هر کدام

عنوان اسلایدها یکی از پیش پاافتاده ترین بخش های سخنرانی برای سخنرانان است. سخنرانان فکر می کنند با تکیه بر آگاهی خودشان و حفظ کردن یک اسلاید، دیگر نیازی به طراحی و تنظیم بهتر اسلایدها، خصوصا عنوان اسلایدها ندارند. در حالی که این عناوین هستند که مسیر سخنرانی را برای ما روشن می کنند و مثل چراغ راهنما، به ما اجازه عبور از یک مطلب یا توقف را می دهند.

مهم تر از هر چیز دیگر، تنظیم عنوان اسلایدها به شیوه صحیح، شاید بهترین راه برای نزدیک تر کردن مخاطب به پیام صحبت هایتان و ارائه یک سخنرانی ترغیب کننده باشد. با این وجود، آخرین کاری که ما برای آمادگی پیش از سخنرانی انجام می دهیم همین تنظیم اسلایدها می باشد.

ساخت حرفه‌ای اسلایدهای سخنرانی

عنوان اسلایدها همیشه بزرگ‌تر از سایر مطالب ولی با همان فونت درج می‌شوند. اگرچه برخی عناوین را رنگی وارد می‌کنند تا با تناقض بهتر رنگ‌ها موجب جلب توجه مخاطب شده باشند اما بهتر است فضای اسلایدها آن هم در یک سخنرانی رسمی و کاملا جدی، رسمی و یک‌رنگ بماند.

تنظیم تعداد اسلایدها در سخنرانی

از آن جایی که اسلایدها در سخنرانی باید با ترتیب زمانی مشخصی رد شوند لازم است که یک زمان مشخص به طور کلی برای ارائه آن‌ها معین کنید. اسلایدهای سخنرانی تفاوتی با غذایی که می‌خورید ندارد و بنابراین باید برای مخاطب هضم شود. برای این که اسلایدهای سخنرانی هم به خوبی هضم شوند باید به خودتان و البته مخاطبان زمان بدهید.

عادت ساخت اسلاید در تعداد بالا برای سخنرانی ها، روند اشتباهی است که همه ما به نحوی با آن درگیر شده ایم. اما قانون نانوشته ای برای تولید اسلایدها وچود دارد که می گوید: اسلاید هر چه کم تر، هر چه مختصر و حاوی کلیدواژه های بیشتر، بهتر.

به طور کلی پاورپوینت، نقش وسایل کمک های اولیه را دارد. این وسایل هرگز کار اصلی را به خودی خود انجام نمی دهند و تنها قرار است شما را پشتیبانی کنند. پس هر چه قدر بیشتر باشند تنها دور و اطراف شما را شلوغ شده اند. به علاوه اسلایدهای پاورپوینت برای مخاطبان شما هستند؛ نه خودتان!

ساخت حرفه‌ای اسلایدهای سخنرانی

بسته به اطلاعاتی که مخاطب باید در اسلاید مشاهده کند، منطقی به نظر می رسد که مطالب پیچیده خرد شده و به مطالب ساده تر با سایز بزرگ تر تقسیم شوند. این کار تعداد اسلایدها را بالا می برد. مثلا اگر قرار باشد درباره مخاطرات طبیعی صحبت کنید، بهتر است زیرمجموعه های آن از جمله سیل، طوفان، زله و …در اسلایدهای مختلفی قرار گیرند.

تعداد مرسوم اسلایدها و تسلط سخنران

برای پیدا کردن این سوال که چند اسلاید نیاز دارم، به حرف دیگران به هیچ وجه توجه نکنید. برخی فکر می کنند ۵ اسلاید برای سخنرانی ۱۵ دقیقه ای کافی است؛ در حالی که برخی معتقدند در یک سخنرانی یک ساعتی تا ۱۰۰ اسلاید را هم می توان پشت سر گذاشت!

چنان چه قبلا هم گفته شد به طور کلی تعداد مرسوم اسلایدها در سخنرانی های مختلف به شیوه های زیر محاسبه می شود:

  1. قانون ۱۰/۲۰/۳۰: طبق این قانون برای سخنرانی ۲۰ دقیقه ای از ۱۰ اسلاید استفاده می شود و هر اسلاید باید حاوی متونی با فونت ۳۰ باشد.
  2. قانون ۱۵/۲: طبق این قانون هر اسلاید می تواند حداقل ۱۵ ثانیه و حداکثر ۲ دقیقه روی صفحه نمایش شما قرار گیرد. میانگینی بین این بازه زمانی را می توان اتخاذ کرد.

ساخت حرفه‌ای اسلایدهای سخنرانی

در باب افزایش مهارت سخنران و تسلط بر مطالب توجه داشته باشید که مهم ترین روش کاربردی برای ارائه کامل و هر چه بهتر، تمرین و تمرین است. به یاد داشته باشید که اگر برای تهیه‌ محتوای سخنرانی خود 20 ساعت وقت صرف کردید، برای ارائه‌ آنها نیز باید دو برابر همان وقت را صرف کنید.

آموزش سخنرانی را کلیک کنید


عمر انسان کوتاه است و هر فرد به اندازه ای عمر نمی کند که بتواند در هر زمینه ای کسب تجربه کند، سرد و گرم آن فعالیت را بچشد و سپس با علم کامل وارد حیطه کاری دلخواهش شود. یکی از راه هایی که برای انسان الهام بخش است و می تواند کوتاه بودن عمر انسان را به خوبی جبران کند تاریخ است. تاریخ و انسان هایی که تاریخ ساز شده اند. اگر بخواهیم مسیر موفقیت خود را کوتاه تر کنیم و به عبارتی زودتر به موفقیت دست یابیم بهتر است ردپای بزرگان هرعرصه را دنبال کنیم و در واقع جا پای بزرگان بگذاریم. آن هایی که سال های پیش همین مسیر را طی کردند، تلخی و شیرینی های آن را به خوبی می شناسد و در بیان تجربه های خود باید و ها و نبایدها را برای موفق شدن و رسیدن به هدفی که انتخاب کرده ایم در اختیارمان نهاده اند. فن بیان استیو جابز از آن دسته دروس الهام بخش در زندگی انسان ها می باشد.

استیو جابز یکی از بزرگان تاریخ ساز در صنعت تکنولوژی و بنیانگذار شرکت اپل می باشد. مخترع پیشرو در صنعت رایانه و یکی از ثروتمندان دنیا که با وجود انصراف از تحصیلات در دانشگاه به این موفقیت بزرگ دست یافت و نام آور دنیای تکنولوژی شد. اگرچه حدود 6 سال از مرگ  استیوجابز می گذرد اما سخنان الهام بخش او و چراغی که برای موفقیت در ذهن رهروان این راه روشن کرده است دست به دست پخش شده است و علاقمندان همواره مشتاق آشنایی با رمز موفقیت این مرد بزرگ بوده اند.

اما آن چه به درس امروز دانشگاه زندگی مربوط می شود تحلیل فن بیان استیوجابز است که به طرز شگفتی در اذهان تاثیرگذار می باشد. تا پایان این مطلب با ما باشید؛ فن بیان استیو جابز را در این مطلب تحلیل می کنیم.

نکات الهام بخش در فن بیان استیو جابز

استیو جابز با تمام سخنرنان یک تفاوت اساسی داشت؛ آن هم این که در نطق خود معمولا به مسائلی اشاره می کرد که سایر سخنرانان از آن ها غافل بودند و شاید اغلب استفاده از این موضوعات را در سخنرانی نوعی کسر شان می دانستند. این در حالی است که مخاطبان به مهارت بداهه گویی سخنران و استفاده از نکات نامتداول بیش تر توجه می کنند.

فن بیان استیو جابز

برخی از این مسائل چشم گیر در فن بیان استیو جابز عبارتند از:

توجه به اختصار کلام در سخنرانی

استیو جابز سخنرانی های خاصی برگزار می کرد و ساختار سخن و فن بیان او همواره برای مخاطبان شناخته شده بود. هنوز هم کسانی که از طرفداران این مخترع محبوب هستند می توانند ساختار و لحن بیان او را از سایر سخنرانان تمیز دهند.

Jarl Mohn، یکی از کارآفرینان آمریکایی تم و زمینه صحبت های استیو جابز را در سه بخش کلیدی تقسیم می نمود که باعث می شده است فن بیان استیو جابز با وجود حجم مطالبی که قرار است به سمع و نظر مخاطبان برساند خلاصه باشد:

  1. توفیق بزرگ بعد از اجرای پروژه ها
  2. در هم شکستن و خود کم بینی کمپانی
  3. خودفریبی( مثلا با بیان برخی از نقاط مثبت کمپانی نقص های طرح های انجام شده را خیلی کم و مختصر نمایش می داد)

فن بیان استیو جابز

توجه به موضوع مرگ و میر در سخنرانی ها

استیو جابز به موضوع مرگ و میر خصوصا در سال های آخر عمرش بسیار اشاره می کرد. بخشی از نطق استیو جابز در این مورد را در ادامه می خوانید:

داستان سوم من درباره مرگ است. هیچ چیز جهان شمول تر از مرگ وجود ندارد و همه انسان ها با مرگ دست و پنجه نرم خواهند کرد. مثل تمام افراد من هم دوست دارم که مدت زمان طولانی تری زندگی کنم. طول عمر جای خود را دارد؛ اما من در حال حاضر درباره این موضوع نگران نیستم. مرگ تنها باعث شده است من از کوه بالا بروم و سرزمین موعود را از بالا مشاهده کنم. من از هیچ کسی نمی ترسم و بابت چیزی نگران نیستم. چشمان من شکوه خداوندی را به خوبی دیده اند.”

متنی که خواندید بخشی از سخنرانی تاثیرگذار استیو جابز در سال های پایانی عمر او در دانشگاه استنفورد آمریکا می باشد.

بدون شک این شیوه از سخنرانی و فن بیان استیو جابز برای اکثر مخاطبان الهام بخش است و اگر کسی در ارتباط با کسب اطلاعات بیش تر درباره آخرین تغییرات کمپانی اپل در این جلسات شرکت می کرد از یک کلاس درس معنوی جداگانه بر اساس تجربیات استیو جابز بزرگ بهره مند می شد.

فن بیان استیو جابز

تسلط مثال نازدنی به مطلب

تسلط و احاطه ای که فن بیان استیو جابز باعث می شد روی مطلب داشته باشد دیدنی و شنیدنی بود. استیو جابز به یک سخنران تمام عیار تبدیل شده بود که سخنرانی برای او در حکم یک سخنرانی یا یک مجلس رسمی نبود؛ گویی در حال صحبت کردن مقابل جمعی از خانواده و دوستان خود می باشد!

لحن استیو جابز بسیار جوان پسند و تر و تازه بود. در عین حال تجربه او کلمه به کلمه ای که به کار می برد را پخته تر می کرد و نشان از یک فرد کارآزموده و موفق در حوزه اصلی فعالیتش داشت.

به نظر می رسد این تسلط ناشی از قدرت برگشت به عقب و مشاهده تک تک سخنرانی هایی است که در استیو جابز انجام داده بود. به زبان دیگر او جزئت این را داشته است که اشتباهات فن بیان خود را با بازگشت به عقب به خوبی شناسایی و سپس ردیابی کند.

فن بیان استیو جابز

صداقت در بیان حین سخنرانی

استیو جابز به لحاظ خلق و خو فردی فوق العاده متمایل به حفظ حریم خصوصی بوده است و همواره به رازداری معروف بود. بخشی از سخنرانی مربوط به فن بیان استیو جابز در دانشگاه استنفورد نیز به تازگی منتشر شده است!

آشنایی با سختی هایی که در دوران جوانی تحمل کرده بود و توانایی متفاوت او در هماهنگ کردن خودش با محیط و مشکلاتی که پشت سرگذاشته است بیانگر صداقت درونی او است. چرا که او فردی کاملا درون گرا بوده است، اما به دلیل صداقت و راستی اش همواره به نکات مخفی زندگی اش اشاره داشته است و چیزی از زندگی این انسان فرهیخته مخفی نمانده است. استیو جابز صادق بوده و این صداقت را در بیان سختی ها و مشکلات و روند پیشرفت کسب وکارش به کار برده است.

فن بیان استیو جابز

شور و شوق مسری به مخاطب

فن بیان استیو جابز همیشه پر از شور و هیجان و انرژی مثبت بوده است. فن بیانی برای سخنرانی جذاب به مخاطبان که همواره در آن اشتیاقی به صورت مسری موج می زد. مثلا استیو جابز همواره به کم و سن و سال بودن خودش در دورانیکه موفقیت کسب کرده است اشاره داشته است. همین موضوعی برای افراد علاقمند و مخاطبان استیو جابز علاوه بر این که الهام بخش بوده است نوعی انرژی مثبت یا شور و هیجان محسوب می شود.

فن بیان استیو جابز

استفاده از طنز در سخنرانی

قبلا در ارتباط با تاثیر شروع و پایان طنر در سخنرانی صحبت کرده ایم. فن بیان استیو جابز به این گونه بود که در یک سخنرانی جدی و طولانی مدت همواره فرصت را برای شوخی کردن مغتنم می شمرد. این گفت و گوی های طنر مربوط به حیطه کاری خود استیو جابز می شد. مثلا طی سخنرانی ها با لحنی خنده آور در ارتباط با ادغام با ممکینتاش و شکل گیری سیتم عامل مخصوص برای کامپیوتر ها صحبت می کرد. یا این که خاطرات خنده دار مرتبط را در میان سخنانش و برای رفع خستگی حاضرین تعریف می نمود.

مقالات را کلیک کنید


چنان چه در بخش اول گفته شد سخنرانی و سخنرانان هم چندان معصوم نیستند و پیوسته در معرض گناهانی هستند که اگر مرتکب شوند جبرانشان برای آن‌ها گران تمام می‌شود. البته که سخنرانی صحنه‌ی آزمون و خطای یک سخنران است و تا این اشتباهات رخ ندهند کسی ارائه سخنرانی موفق هرگز به حقیقت نمی‌پیوندند؛ اما در مقابل سخنرانان باتجربه‌تر با بسیاری از این موقعیت‌ها رو به رو شده‌اند و شیرینی و تلخی‌های صحنه را چشیده‌اند. تا جایی که تجربیات آن‌ها در منابع مختلفی به رایگان در اختیار ما قرار گرفته و می‌توانیم از آن‌ها برای بهبود سخنرانی خود استفاده کنیم.

جالب است بدانید که حتی بزرگ‌ترین نطق‌های دنیا هم که اکنون به عنوان معیار یا الگویی برای معرفی و آموزش فن بیان مورد استفاده قرار می‌گیرند خالی از اشتباه نبوده‌اند. مثلا در نطق گتیسبورگ که مشهورترین سخنرانی آبراهام لینکلن است اگرچه توانست دلیل و منطق فعالیت‌های ایالات متحده آمریکا را به وضوح روشن سازد اما زبان بدن او همچنان از دیدگاه برخی از تحلیلگران نقد می‌شود.

در بخش دوم با موارد دیگری آشنا می‌شوید که برای ارائه سخنرانی موفق باید از آن‌ها بر حذر باشید.

7 گناه بزرگ در ارائه سخنرانی موفق که باید از آن‌ها دوری کنید

در قسمت اول خواندید که سخنرانی کردن چه میان جمعیت در سالن سمینار و همایش باشد و چه سخنرانی در محیط آزاد و با جمعیت کوچک‌تر باشد فعالیتی است که به تلاش فیزیکی و تقلای سخنران نیاز دارد و بنابراین سخنران باید از تنبلی و کاهی در آمادگی پیش از سخنرانی دوری گزیند. به علاوه دانستید که هر فردی با توانایی‌های مشخصی در صحبت کردن زاده می‌شود و این توانایی‌ها از همان سنین کودکی و تحت تاثیر محیط و خانواده رشد می‌یابد. اما این تفکرات درباره فن بیان و توانمندی در صحبت کردن به مرور زمان اعتماد به نفس را از افراد می‌گیرد و کم کم خود واقعی آن‌ها را پشت حس حسادت نسبت به سایر سخنرانان محو می‌کند. پس حسادت هم از فاکتورهای دیگری است که اگر سخنران درگیر آن شود در واقع امکان پیشرفت را از خود دریغ نموده است.

ارائه سخنرانی موفق

یکی دیگر از اشتباهات نابخشودنی سخنرانان در طول سخنرانی طمع آن‌ها برای جلب نظر مخاطبان با استفاده از هر راهی است که به ذهنشان می‌رسد. مثلا عمده سخنرانان سعی دارند با استفاده از حرکات بدن در سخنرانی نه تنها افراد حواس‌پرت را به سمت خود متمایل سازند بلکه سایر مخاطبان را نیز محو خود کنند؛ اما این ترفند همیشه نتیجه‌ی مثبت و قابل انتظار ما را ندارد و بنابراین باید از آن دوری گزید.

گناه پنجم در ارائه سخنرانی: زیاده‌خواهی و قانع نبودن

زیاده‌خواهی گناه بزرگی است که آن دسته از سخنرانان بی‌توجه به وقت و زمان مرتکب می‌شوند. قبلا بارها و بارها در دانشگاه زندگی درباره وم توجه به زمابندی در سخنرانی صحبت کرده‌ایم و گفتیم که وقت‌شناسی سخنران در طول سخنرانی برای مخاطب اهمیت زیادی دارد؛ چون امروزه افراد برای دقیقه به دقیقه زندگی خود برنامه‌ریزی می‌کنند و نباید قربانی بی‌برنامگی سخنران شوند.

ارائه سخنرانی موفق

بی‌توجهی سخنران به این فاکتور مهم در ارائه سخنرانی موفق باعث می‌شود تا این گفتگوهای آشنا بین مخاطبان حاضر در سخنرانی رد و بدل شود که ساعت چند است؟ سخنرانی تا چه زمانی ادامه دارد؟ می‌توانیم از سالن خارج شویم؟ چه قدر از سخنرانی باقی مانده است؟

سخنران هم وقتی به ساعت نگاه می‌کند متعجب می‌شود و با خود می‌گوید:

  • ساعت درست کار می‌کند؟ من هنوز نیمه سخنرانی هستم!
  • هنوز به بخش … نرسیده‌ام
  • می‌توانم بخشی از زمان استراحت یا پذیرایی در سخنرانی را برای ادامه مطلب و به اتمام رساندن آن بگیرم؟

دقت کنید که بر خلاف تصور شما مخاطبان هرگز سخنرانی را که صحبت‌هایش از زمان معین شده کند ستایش نمی‌کنند. بنابراین بلافاصله بعد از این که از زمان مشخص کنید همهمه و ناآرامی سالن سخنرانی را فرا می‌گیرد. بهتر است برای پیشگیری از بروز این مشکل از راه‌های کنترل زمان و جلوگیری از اعتراض مخاطبان در سخنرانی استفاده کنید.

گناه ششم در ارائه سخنرانی: خشم سخنران

خشونت یا عصبانیت ناشی از توانایی کنترل خشم سخنران در شرایط بحرانی یا حین مقابله با مشکلات در طول سخنرانی است. این در حالی است که شما به عنوان یک سخنران همواره باید به حفظ آرامش در شرایط سهل و دشوار سخنرانی پایبند بمانید و از خطوط تعیین شده نکنید.

ارائه سخنرانی موفق

البته که در طول سخنرانی عوامل و محرک‌های زیادی وجود دارد که خواه ناخواه آرامش سخنران و به دنبال او مخاطبان را بر هم می‌زند؛ اما همواره باید آرامش خود را حفظ کنید و مانع از این شوید که عوامل زیر شما را برای بروز خشم تحریک کنند:

  1. وقتی که دچار اشتباه می‌شوید (مثل اشتباه در تلفظ یک کلمه خاص یا اشتباه در بیان یک مفهوم) روی خطای خود اصرار نکنید. اصرار بر خطا آن را پررنگ‌تر می‌کند. گاهی سخنرانان با این کار سعی دارند حس ترحم و بخشش از مخاطب بخرند یا این که در همان حال از خود و زمین و زمان گلایه می‌کنند؛ اما نمی‌دانند که با این کار تنها خطای خود را بزرگ کرده‌اند
  2. وقتی که بخشی از تجهیزات ایراد پیدا می‌کند یا تدارکات برنامه طبق برنامه‌ریزی عمل نمی‌کنند به گله و شکایت از آن‌ها نپردازید تا به این شکل کمبودها در نظر مخاطب جلوه پیدا نکند

ارائه سخنرانی موفق

گناه هفتم در ارائه سخنرانی: غرور

سخنرانی دچار غرور می‌شود که تصور می‌کند سخنرانی درباره او و دستاوردهای او است؛ نه ابزاری برای افزایش اطلاعات و آگاهی مخاطبان. چنین سخنرانی باید بداند که:

  • یک سخنرانی هرگز درباره‌ی او نیست
  • قرار نیست در هر جمله‌ی سخنرانی پرانتزی باز شود و داخل آن به ستایش او پرداخته شود
  • سخنرانی قرار نیست ابزاری برای خیره کردن مخاطب به خودتان باشد
  • اسلایدهای سخنرانی ابزاری دو یا سه بعدی برای نمایش لوگو، دستاوردهای کمپانی و معرفی و تبلیغ اسم و رسم تجاریتان نیست

ارائه سخنرانی موفق

در همه جای دنیا سخنرانی تعریف مشخصی دارد. طبق تعریف ویکی پدیا سخنرانی یا خطابه به عمل صحبت کردن یک فرد برای گروهی از مردم که مخاطب یا شنونده او هستند، با نیت خاصی مانند آگاهی بخشی، تحت تاثیر قرار دادن یا سرگرم نمودن گفته می‌شود. اگر مفهوم اصلی سخنرانی و اهداف پشت آن را درک کنید متوجه می‌شوید که:

  • برای هر سخنرانی قطعا به کسب آمادگی نیاز دارید (تنبلی در سخنرانی)
  • به زمانبندی ویژه و توجه به بازه زمانی در طول سخنرانی نیاز دارید (زیاده‌خواهی در سخنرانی
مقالات بیشتر را کلیک کنید

از آنجا که انسانها در اجتماع زندگی می‌کنند تعاملاتی نیز با هم دارند و برقراری ارتباط با افراد مقوله‌ای اجتناب ناپذیر در سطح جامعه است. بشر از زمانی که زندگی اجتماعی را تجربه کرده ناگزیر از برقراری ارتباط با همنوعان خود بوده است. ارتباط بنیان و اساس شکل‌گیری جامعه انسانی است و بدون آن هرگز لفظ جامعه انسانی معنا و مفهوم پیدا نمی‌کند. امروزه در دنیایی زندگی می‌کنیم که ناگزیر از ارتباط و برخورد با دیگران هستیم و مسلما در زندگی امروزی هیچ کسی نمی‌تواند بدون کمک و یاری دیگران نیازهای خود را برطرف کند. در عصر حاضر ارتباط با مردم و جلب رضایت آنها از جایگاه مهمی برخوردار است.در این بین عذرخواهی به عنوان فرهنگ فراموش‌شده بین مردم همواره جایگاه خالی‌اش احساس می‌شود. خصوصا وقتی که این مردم مخاطب باشند و شما سخنران و لازم شود به عذرخواهی کردن از مخاطبانبپردازید!

برای برخی از سخنرانان جمله هرگز عذرخواهی نمی‌کنم” تبدیل به قانون محکمی شده است که قصد ندارند به هیچ وجه آن را زیر پا بگذارند. با وجود این رویکرد سه سوال اساسی پیرامون عذرخواهی کردن از مخاطبان و وم آن در طول سخنرانی مطرح می‌شود:

  1. قانون محکمی پشت عذرخواهی کردن یا عذرخواهی نکردن وجود دارد؟
  2. اگر نباید عذرخواهی کنیم چه چیزی مانع از عذرخواهی ما می‌شود؟
  3. تحت چه شرایطی می‌توان عذرخواهی کرد؟

این مطلب کمک می‌کند تا یک بار برای همیشه درباره عذرخواهی کردن از مخاطبان اطلاعات کسب کنید.

عذرخواهی کردن از مخاطبان در طول سخنرانی: بایدها و نبایدها

خیلی از اوقات سخنرانی به بهترین شکل شروع می‌شود. مثلا با یخ‌شکنی مخاطبان وارد بحث می‌شوید و در ادامه با ترفندهای مختلفی مثل اپیستروف و تکرار در فن بیان گفتگو را جذاب‌تر می‌کنید.

مسئله اصلی در عذرخواهی کردن آن است که اساسا چه مشکلی پشت این عذرخواهی‌ها وجود دارد. در وهله اول باید دید که با وجود مشکلاتی که از پس عذرخواهی کردن ممکن است ایجاد شود چرا خیلی از سخنرانان بی‌پرده عذرخواهی می‌کنند؟

مشکلات پشت عذرخواهی کردن از مخاطبان برای سخنران

دو دلیل اصلی که بابت آن‌ها توصیه می‌شود معمولا در سخنرانی عذرخواهی نکنید عبارتند از:

  1. عذرخواهی کردن از مخاطبان دستاورد چندانی به دنبال نخواهد داشت
  2. با عذرخواهی کردن فقط اعتبار سخنران زیر سوال رفته است

 

عذرخواهی از مخاطبان

عذرخواهی کردن دقیقا مثل وارد کردن بخش‌های اضافی نظیر اسلاید، دیتا و یا ابزارهای پشتیبان در سخنرانی است. دقیقا مثل زمانی که از خودتان می‌پرسید اضافه کردن این اسلاید به بهبود فرآیند سخنرانی کمک می‌کند یا نه.

عذرخواهی کردن از مخاطبان هم دقیقا به این صوت است. با این تفاوت که اضافه کردن بخشی به عنوان عذرخواهی از سخنران هیچ دستاورد قابل‌ توجهی به دنبال نخواهد داشت. وقتی که بابت یک اشتباه در سخنرانی یا متخصص نبودن در زمینه‌ای از سخنرانی عذرخواهی کنید آن موقع است که مخاطبان معترض می‌شوند دقیقا چرا به این بخش پرداخته‌اید.

عذرخواهی کردن

 

تحت شرایط خاص آیا مجاز به عذرخواهی هستیم؟

موقعیت‌های خاصی وجود دارد که سخنران بسته به شرایط می‌تواند عذرخواهی کند. برای سنجش این موقعیت‌ها شاید بهتر باشد این سوالات را به ترتیب از خودتان بپرسید:

اولا: آیا مخاطبان می‌دانند علت عذرخواهی شما از آن‌ها چیست؟

تجربه ثابت کرده است که هرگز نباید به مخاطبانتان حالات روحی خود را اعتراف کنید. مثلا هرگز نگویید عصبانی هستید؛ چون غالبا از وضعیت روحی شما بی‌خبر هستند! آن‌ها نمی‌توانند تا وقتی که نشانه خاصی از شما ندیده‌اند دلشوره‌هایتان را درک کنند و با شما هم‌دردی داشته باشند.

بخش مهمی از عذرخواهی کردن از مخاطبان به برنامه‌های سخنرانی مربوط می‌شود. مثلا هرگز بابت یک بخش از سخنرانی که فراموش کرده‌اید درباره آن سخن بگویید عذرخواهی نکنید؛ چون تنها شما می‌دانید که باید این بخش را می‌گفتید اما طبق برنامه پیش نرفته‌اید! بنابراین توصیه می‌کنیم هرگز دست‌پاچه نشوید و با آرامش روند فعلی را حفظ کنید.

عذرخواهی از مخاطبان

 

ثانیا: علت عذرخواهی شما تاسف است یا از روی اضطراب؟

اگر می‌شد احساسات عمیق و درونی شما سخن بگویند بعد از عذرخواهی کردن چه چیزی بیان می‌شد؟ مثلا بعد از عذرخواهی بابت رد شدن یکی از اسلایدها ابراز تاسف می‌کردید؟!

در چنین شرایطی باید منطقی فکر کنید. مثلا باید این اعتماد به نفس را در خودتان به عنوان سخنران به وجود آورده باشید که با دیدن اسلایدهای قبلی، مخاطبان به کیفیت کار شما پی برده‌اند و بنابراین نیازی به عذرخواهی نیست؛ چون کسی به تک اسلایدی که ناخواسته رد شده است توجه نمی‌کند.

عذرخواهی

 

تنها راه حلی که برای جلوگیری از این عذرخواهی‌های ناخواسته وجود دارد کسب آمادگی پیش از سخنرانی به طور کامل است. این تمرین و تکرار قبل از سخنرانی اعتماد به نفس کافی در شما به وجود می‌آورد تا این که حتی در چنین شرایطی مجبور به عذرخواهی کردن از مخاطبان نباشید.

آموزش سخنرانی را کلیک کنید


هر روز بارها از کنار یکدیگر عبور می کنیم، چشم تو چشم می شویم و نگاه هایمان به هر دلیلی به هم گره می خورد؛ اما دریغ از یک لبخند ساده! لبخند یکی از کلیدی ترین عناصر در روابط اجتماعی ما است. یک لبخند ساده در بردارنده پیام های مثبت مختلفی در روابط اجتماعی ما می باشد که گاه اثربخشی آن از ساعت ها حرف زدن، فلسفه بافی و توضیح دادن برای مخاطبمان بیش تر است. حتما ۱۰۰ درصد ما در زندگی اثرات لبخند و صورتی که ردی از لبخند روی آن وجود داشته است را دیده ایم. جلب ملایمت و ارفاق دیگران زمان عصبانیت آن ها یکی از بزرگ ترین معجزه های لبخند است. خطاهایی که در قبال دیگران مرتکب می شویم، خنده به نشانه درک ما از یک مسئله و از همه مهم تر خنده برای طول عمر بیشتر و شادی درونی از جمله مواردی هستند که هر کسی را به سمت لبخند زدن متمایل می سازند. سخنرانی هم یکی از آن دسته ارتباطات و مومات اجتماعی زندگی ما می باشد که قطعا به چراغ لبخند ما نیاز دارد!

بر خلاف کسانی که فکر می کنند جدیت و رسمیت سخنرانی جهت ارتباط گرفتن و جذاب تر شدن سخنرانی برای مخاطبان بهتر است سخنران به وسیله شوخ طبعی، استفاده از طنز در فن بیان و خلاصه هر چیزی که باعث شود لبخند روی صورت مخاطبان نقش ببندد با یک تیر همزمان نه دو نشان، بلکه چندین نشان زده است که در سخنرانی برقراری تعامل با مخاطبان، کاهش استرس در طول سخنرانی و کنترل بیش تر حرکات بدن از جمله آثار و ثمرات آن می باشد.

لبخند در سخنرانی همچون چراغی است که که قطعا هر سخنران برای گرم کردن فضا و شروع مباحث بدان نیاز دارد؛ اما این که چرا باید چراغ لبخند خود را همیشه و هر زمان در طول سخنرانی  رو به مخاطبان روشن نگه داریم مسئله ای است که در ادامه به صورت کامل مورد بررسی قرار داده ایم.

مروری بر اهمیت لبخند زدن در سخنرانی

مهم ترین عنصر ارتباط غیرکلامی ما در سخنرانی با مخاطبانمان همین لبخندی است که استفاده از آن نه مالیات دارد و نه هزینه ای! تجربه ثابت کرده است که همین لبخند رایگان و بی هزینه روی لب های ما قدرت فن بیان در متقاعد کردن دیگران را افزایش می دهد. به عبارت دیگر لبخند یک ابزار کمکی، یک بوستر یا ارتقا دهنده و یا یک عامل تقویتی است که زحمت ما را برای انتقال مفاهیم و محقق شدن مقاصدمان کم می کند.

مروری بر اهمیت لبخند زدن در سخنرانی

یک لحظه لبخند، یک عمر خاطره!

مطابق با تحقیقات دانشگاه واشنگتن چه بخواهیم و چه نخواهیم حافظه یا خاطره ما برای به یاد سپردن لبخند خیلی بیشتر از گفتار دیگران عمل می کند. در واقع چراغ لبخند ما خیلی بیش تر از هر چیز دیگر در ذهن می ماند و اثرات آن مثل یک دارو در تمام روح ما پخش می شود.

وب سایت ncbi هم اخیرا نتایجی پیرامون تحقیقاتش درباره اثرات لبخند و چگونگی اثر آن روی بدن انجام داده است که نشان می دهد لبخند زدن باعث فعال شدن یک منطقه خاص در مغز می شود که مستقیما در اعتیاد انسان به مواد مخدر نقش دارد. بنابراین اگر به خوبی لبخند بزنیم مغز ما مثل دقیقا مثل مکانیسم اثر مواد مخدر روی بدن پاسخ های شدیدتر و هیجانی تری از خود نشان می دهد. این پاسخ ها برای جلب توجه مخاطب در طول سخنرانی لازم هستند.

کمی واقع گرا باشیم!

حدود ۴۷ حالت چهره بین انسان ها مشاهده شده است که متداول ترین آن خندیدن و چشمک زدن می باشد. انسان ها در طول روز به دنبال کشف هوشمندانه ترین نمونه آن هستند تا بتوانند به واسطه حالت های چهره و زبان بدن خود در محیط عمومی، سخنرانی ها و گفتگوهای روزمره خود صمیمی تر، جذاب تر و مقبول تر به نظر آیند. دلایل زیادی وجود دارد که بین این همه حالت چهره شناخته شده لبخند به عنوان چراغ یک سخنرانی روشنی بخش مسیر سخنرانی ما و هدایت کننده آن خواهد بود. مهم ترین خاصیت آن تولید اندورفین در بدن می باشد که همانند مواد انرژی زا استرس فیزیکی را کاهش داده و حس امنیت و رفاه را بیشتر می کند.

مروری بر اهمیت لبخند زدن در سخنرانی

لبخند دوشن یا لبنخند غیردوشن؟

بنجامین آماند دوشن در سال ۱۸۰۶ به دنیا آمد. او یک عصب‌شناس فرانسوی بود که بیشتر به خاطر پژوهش‌هایش روی الکتروفیزیولوژی اعصاب مشهور است. یکی از تحقیقات مشهور او به چگونگی تشخیص احساسات آدمی از روی حالات چهره مربوط می شود. بر اساس تحقیقات وی لبخند یک واکنش طبیعی و نیمه آگاهانه ما در برخورد با شرایط و مسائل است که ثمره سیستم عصبی می باشد. ما این لبخند را که بر اثر واکنش طبیعی بدن ظاهر می شود لبخند دوشنی می نامیم!

قطعا سخنرانی ما به چراغ لبخند دوشنی نیاز دارد که از روی حسن نیت به مخاطبان ظاهر شود و مسیر ارتباطی ما و آن ها را روشن کنند. به علاوه لبخند زدن یکی ازفنون سخنرانی در افراد درونگرا است تا خیلی سریع تر بتوانند از حبابی که اطراف خود ساخته گریخته و یخ خود را با شنوندگانشان بشکنند!

مروری بر اهمیت لبخند زدن در سخنرانی

لبخند زدن را تمرین کنیم!

همان طور که همه ما قادر هستیم راه برویم و همزمان آدامس بجویم پس قطعا می توانیم همزمان حرف بزنیم و لبخند هم بزنیم! بنابراین هیچ بهانه ای برای پشت گوش انداختن این لبخند ها و تاثیر شگرف آن ها در سخنرانی وجود ندارد.

برای تمرین لبخند زدن مثل همیشه از آینه استفاده می کنیم. ابتدا لباس های رسمی سخنرانی را بپوشید. حالا رو به رو آینه بایستید و در حالی که لبخند زده اید تکرار کنید:

  • از حضور شما متشکرم!
  • از نظرات شما لذت بردم
  • برای سخنرانی امروز خیلی هیجان زده هستم

اگر دقت کنید یک رابطه مستقیم بین این جملات و لبخند شما وجود دارد و آن حس رضایت و لذت شما می باشد. در واقع برای این که چراغ لبخند ما سوخت کافی داشته باشد و بتوانیم تا پایان سخنرانی از آن استفاده کنیم باید از جملاتی استفاده کنیم که بار مثبت داشته باشند و مفهوم لذت، خوشحالی، هیجان، رضایتمندی و…را منتقل نمایند. اگر باور نمی کنید فقط کافی است یک سری صحنه های خاطره انگیز را در بین ویدیوهای خانوادگی قدیمی مشاهده کنید و ببینید به محض لذت بردن شما از مرور خاطرات گذشته چه طور انتهای عضلات لب و گونه به کار می افتند تا شما یک لبخند ساده بزنید!

مروری بر اهمیت لبخند زدن در سخنرانی

ماهیچه ها را مدیریت کنید!

مشکل ما در طول سخنرانی لبخند زدن نیست. حفظ لبخندهایی است که باید تا پایان سخنرانی روی لب ها وجود داشته باشد اما ندارد. در واقع سخنران باید یاد بگیرد چراغ لبخند را روشن نگه دارد و با بی توجهی شعله آن فروکشش نکند. دقت داشته باشید که حفظ انقباضات لب، زبان، فک، گلو و …به عنوان ماهیچه هایی که قطعا در یک ثانیه لبخند زدن ما موثر هستند دشوار است. شاید کمی در ابتدا حفظ این انقباضات ناخوشایند باشد و بیش تر شبیه دوچرخه سواری و عبور از شیب های تند باشد؛ اما قطعا عادت کردن بدان و یادگیری حفظ این انقاباضات از یاد گرفتن دوچرخه سواری برای هر کسی ساده تر خواهد بود!

حواستان به خودتان باشد!

برای ارتباط موثر در طول روز خصوصا هنگام سخنرانی حواستان را روی لبخند متمرکز کنید. عملکرد پردازشی مغز افراد جدا از توانایی های فردی و ذاتی آن ها آن قدر پیچیده و پیشرفته است که هر کسی می تواند لبخند را در طول سخنرانی حفظ کند؛ به شرط این که:

  • هنگام حرف زدن با دیگران به شدت روی احساسات خود متمرکز باشید و بدانید چه حسی دارید. اگر لبخند شما دوشنی باشد قطعا حالتان خوب است!
  • به حالت انقباض و استراحت ماهیچه ها دقت کنید. ببینید در طول سخنرانی حس خستگی و فشار را روی ماهیچه های صورت دارید یا نه؟ مدام این حس را چک کنید تا بدانید دقیقا چه قدر لبخند زده اید.
آموزش سخنرانی را کلیک کنید

زمانی که یک سخنرانی یا کنفرانس به شما سپرده می شود و مم به انتخاب موضوع جذاب برای کنفرانس از میان منابع مرتبط به حوزه کاری خود هستید مسئله انتخاب موضوع برای سخنرانی و ارائه حادتر می شود. انتخاب موضوع جذاب برای سخنرانی اولین گام برای شروع یک سخنرانی جذاب است. این مرحله یکی از پرچالش ترین و شک برانگیز ترین مراحل در سخنرانی و آموزش سحنرانی است و حتی افراد خبره در زمینه سخنرانی هم گاهی برای انتخاب موضوع جذاب برای سخنرانی مردد می شوند.

شاد با خود بگویید که انتخاب موضوع جذاب برای کنفرانس ساده است و حتی جمع آوری محتوا هم برای آن امر سختی نیست. اما اگر کمی عمیق تر نگاه کنید می توانید مسائل رایج در سخنرانی و موانعی که بعدا برای شما مشکل تراشی می کنند را در زمان انتخاب موضوع ببینید.

از نظر متخصصان انتخاب موضوع مناسب از میان عناوین متعدد یک شانس نیست؛ بلکه توانایی فرد در آنالیز موقعیت فردی و محیطی او می باشد. اگر در انتخاب موضوع جذاب برای سخنرانی مردد هستید و این امر یکی از دغدغه های شما برای ارائه درسی و پروژه ای می باشد به ما اعتماد کنید. تنها ۸ قدم تا انتخاب موضوع جذاب برای سخنرانی باقی مانده است تا دانشگاه زندگی تمام نگرانی های شما را برطرف کند!

راهنمای انتخاب موضوع جذاب برای کنفرانس

تنها زمانی اصول فن بیان و سخنوری به دردتان می خورد که ابتدا موضوع جذاب را برای سخنرانی و با استفاده از ۴ گام زیر انتخاب کرده باشید:

مطابق با علاقمندی موضوع انتخاب کنید

اولین گام توجه به علاقمندی فرد است. علاقه خود را در هر بحث مشخص کنید و به دنبال آن بروید. حتی اگر موضوع برای شما جذابیتی ندارد بالاخره می توان عناوینی را پیدا کرد که شما بیش از سایر بخش ها در آن مهارت دارید و بهتر آن را آموخته اید.

اگر موضوع انتخابی شما کاملا اختیاری است و هیچ لیستی برای انتخاب یک موضوع از میان سایر موضوعات وجود ندارد می توانید با آسودگی بیش تری موضوع دلخواه خود را انتخاب کنید. به این منظور به گذشته برگردید. اگر قرار است کنفرانس تاریخی ارائه دهید به دوران مدرسه فکر کنید و ببینید کدام دوره زمانی از تاریخ کشور برایتان جذاب تر بوده است؟ اگر قرار است کنفرانس علمی ادبی داشته باشید در کتاب های جستجو کنید. ببینید علایق شما به کدام قالب شعری بیش تر است یا از کدام سبک بیش تر لذت می برید؟

پاسخ به این سوال ها راهنمای شما در انتخاب موضوع جذاب برای سخنرانی خواهد بود.

انتخاب موضوع جذاب برای کنفرانس

 

مطابق با پیش زمینه ذهنی و اطلاعاتتان موضوع انتخاب کنید

یکی دیگر از فاکتورهای ضروری برای انتخاب موضوع سخنرانی توجه به آن چیزی است که یاد گرفته اید یا به زبان ساده تر در آن تخصص نسبی پیدا کرده اید. حتی اگر قرار است در دانشگاه کنفرانس درسی ارائه دهید و مسلما هنوز هیچ تخصصی پیدا نکرده اید باز هم قادر هستید هوشمندانه موضوعات را انتخاب کنید. بدین منظور می توانید عقب گشتی به نقاط مثبت در طول تحصیل خود داشته باشید.

از تکنیک سه سوالی برای انتخاب موضوع استفاده کنید

یکی از ساده ترین و البته موثرترین راه ها برای انتخاب موضوع جذاب برای سخنرانی استفاده از روش سه سوالی است. در این روش خود شما سوالاتی را طرح می کنید و به همان سوالات هم پاسخ می دهید.

برای این که سوالات را طرح کنید خود را به سختی نیندازید. نیازی نیست به گرامر و لغاتی که استفاده می کنید توجه کنید. این سوالات صرفا برای این است که بتوانید محدوده کار را پیدا کنید. سه سوالی که قرار است با کنفرانس دادن شما به آن ها پاسخ داده شود را در ذهن خود مرور کنید. به مدت دو روز و حدود ۱۵ دقیقه از شبانه روز را صرف مرور کردن این سوالات کنید.

جواب هایی که بهترین پاسخ برای سوالات شما باشند نهایتا به موضوع سخنرانی شما تبدیل می شوند.

موضوع سخنرانی

 

با توجه به میزان علاقمندی مخاطب موضوع انتخاب کنید

علاوه بر علاقمندی شما علاقمندی مخاطب هم نسبت به موضوع شما مهم است. اصولا ما آموزش سخنرانی را به دلیل اهمیتی که مخاطب دارد یاد می گیریم. خودتان را جای مخاطب بگذارید فرض کنید آن ها قرار است موضوع انتخاب شما را ارائه دهند. ایا احساس خستگی نمی کنید؟ با اطرافیانتان صحبت نمی کنید؟ اصلا این جلسه ارزش ماندن دارد یا نه؟

اگر پاسخ به این سوالات از نظر خود شما منفی است می توانید مطمئن شوید که موضوع خوبی را برای سخنرانی انتخاب کرده اید.

با تحقیق موضوع انتخاب کنید

انتخاب موضوع جذاب برای سخنرانی منوط به تحقیق اولیه دقیق می باشد. قبل از این که بخواهید موضوع را انتخاب کنید جستجو کنید و ببینید آیا پیرامون این مسئله مطلبی وجود دارد؟ می توانید به خوبی در این زمینه مانور دهید؟

خط باریکی بین عدم تسلط و بی دانشی سخنران وجود دارد! اگر کسی با استرس سخنرانی و فن بیان را آغاز کند خیلی بهتر است تا این که موضوعی انتخاب کرده باشد که هیچ تخصصی در آن ندارد!

سخنرانی

 

موضوع پیش پاافتاده انتخاب نکنید

این که به عنوان یک محقق تمام منابع علمی از جمله کتب و مقالات قدیمی را مطالعه کنید ستودنی است؛ اما از یک موضوع مهم غافل نشوید: با گذر زمان بسیاری از مسائل و علامت سوال های ذهن نویسندگان حل می شوند. بنابراین احتمال این وجود دارد که یک کتاب قدیمی موضوعی پیش پاافتاده داشته باشد و اساسا برای سخنرانی داغ و پر جنب وجوش بلااستفاده باشد.

در این زمینه به سه نکته زیر همواره توجه داشته باشید:

  • توجه به منابع و کتب به روز: کتاب هایی که چاپ نزدیک تری به تاریخ فعلی را دارند انتخاب کنید.
  • توجه به تازه بودن مطلب: در یک سخنرانی به خصوص سخنرانی علمی ناب یا تازه بودن مطلب اهمیت زیادی دارد. شما باید به دنبال موضوعی باشید که تا به حال توسط کسی ارائه نشده باشد یا اگر موضوع مشترکی دارید محتوای قطعا متفاوتی داشته باشید.
  • انتخاب موضوعات ساده: برخی تصور می کنند هر چه موضوع سخنرانی پیچیده تر و سخت تر باشد برایشان مفید تر است. گاهی همین موضوعات پیچیده آن چنان طولانی می شوند که باید سال ها وقت خود را وقف تحقیق و نوشتن کنید!

متناسب با زمانه موضوع انتخاب کنید

گاهی تلاش برای انتخاب موضوع جذاب برای سخنرانی باعث می شود از سایر فاکتورها غافل شویم. زمانه یا دوره ای که در آن زندگی می کنید برای انتخاب موضوع اهمیت دارد. فرض کنید می خوهید یک سخنرانی مرتبط با اوضاع ی کشور داشته باشید. اگر از زمانه و آن چه که امروزه در دنیا یا کشور اتفاق می افتد غافل باشید نمی توانید اعتماد مخاطب یا شنونده را جذب کنید.

متاسفانه هستند سخنرانانی که با گذشت چندین سال باز هم نکات تکراری و کلیشه ای را تکرار می کنند که در این زمان برای مخاطب دیگر تازگی ندارد.

 

از خط قرمز عبور نکنید

برای انتخاب موضوع جذاب برای سخنرانی یک سری خط قرمز وجود دارد که باید همواره بدان توجه داشت:

  1. انتخاب موضوع متناسب با جو حضار: جو حاکم بر جلسه را بشناسید. اگر فکر می کنید مخاطبان شما افراد مسن تر و جا افتاده تری هستند موضوعی را انتخاب کنید که به حال و هوای آن ها نزدیک تر باشد.
  2. عدم انتخاب موضوعات پرحاشیه: برخی از موضوعات حواشی زیادی در طول سخنرانی و بعد از آن ایجاد می کنند
  3. توجه به مخاطب: باید ببینید مخاطبان شما در چه سطحی هستند. مسلما نمی توانید در مقابل اساتید زبان قواعد اولیه زبان را کنفرانس دهید!

اگر نگاهی با تکیه بر آمار و ارقام و ریاضی وار به جوامع امروزی داشته باشیم قطعا از اوضاع کنونی حیرت زده خواهیم شد. درد مشترکی بین تمام مردم خصوصا در کشورهای جهان سوم وجود دارد که احتمالا کم تر کسی در کشور های پیشرفته دنیا درک خواهد کرد. تکنولوژی اوضاع و احوال مردم را بهتر کرده است و قطعا سطح رفاه مردم نسبت به سی چهل سال پیش بالاتر رفته است اما به همان نسبت رضایت افراد از زندگی کم شده است. شاید مهم ترین علت این نیتی وضع اقتصادی و نوسان قیمتی باشد که مثل جاده شیب داری مدام بالا و پایین می شود. در چنین مواقعی که راه قانونی برای ایجاد تعادل وجود ندارد به ناچار باید با استفاده از خلاقیت و توانمندی های خود و تخفیف گرفتن با فن بیان به جنگ قیمت های ناعادلانه و بالا بازار برویم.

قطعا برای قیمت گذاری عوامل مختلفی توسط فروشنده های خرد و کلان در نظر گرفته می شود. اما مسلم است که در تعیین این ارقام همواره سود زیادی در نظر گرفته می شود که ممکن است به قیمت خالی شدن جیب مشتری تمام شود. به علاوه حتی اگر مولتی میلیاردر هم باشیم باز هم منطقی است بها واقعی کالا را بپردازیم و خود را با برند های تقلبی گول نزنیم.

چه بهتر که از همین حالا هنر تخفیف گرفتن با فن بیان یا همان چانه زنی را برای گرفتن قیمت کم تر از فروشندگان را بیاموزید. با ما همراه شوید.

هنر تخفیف گرفتن با فن بیان

به همان اندازه که فن بیان در افزایش فروش اثرگذار است می تواند به خود مشتری در خریدی منطقی با قیمت های واقعی کمک کند.

هنر تخفیف گرفتن با فن بیان

پیش از هر چیز بهتر است قوانین مذاکره موفق را برای قیمت بیاموزیم:

مکالمه چهره به چهره

اولین قانون رو در رو با فروشنده حرف زدن است. بهتر است درباره قیمت با همان کسی صحبت کنید که فروش اولیه محصول را انجام داده است.


سنجش صحیح کلمات

کلمات مهم ترین ابزار کار شما هستند اگر شما بعد از فهمیدن قیمت بلافاصله به فروشنده بگویید قیمت های شما خیلی بالا است او هم در جواب شما می گوید قیمت های ما مقطوع است و جنس ها با کیفیت!

تمداری

برای تخفیف گرفتن با فن بیان باید به اندازه فروشنده تمدار بود.

تنور رقابت را داغ کنید

تنور رقابت را برای این که فروشنده شما و فرصتی که در اختیارش قرار گرفته است را دریابد داغ کنید. بهترین راه به رخ کشیدن قیمت سایر رقبا است. اگر قیمت محصول 100 هزار تومان است و رقیب حتی با 1000 تومان تخفیف آن را 99 هزار تومان می فروشد حتما به فروشنده بگویید. این کار باعث می شود فروشنده بداند که همین جنس با قیمت بالا یا پایین تر توسط رقبا فروخته می شود و حتی اگر شما فروشگاه را ترک کنید فرصت خرید از دست نمی رود.

هنر تخفیف گرفتن با فن بیان

قیمت اصلی خرید چه قدر است؟

معمولا قیمت خرید محصول از فروشنده با قیمت تقاضا بازار تفاوت دارد. این موضوع در صنعت خودرو به خوبی مشهود است و همیشه قیمت کارخانه با قیمت بازار تفاوت دارد. بنابراین بهتر است قبل از این که برای چانه زنی اقدام کنید ببینید که آیا این قیمت عادلانه است؟

قیمت معاملات در کف؟

برای پذیرش قیمت ها حتما به وضعیت فروشنده دقت کنید. اگر چشم انداز آینده بازار را در دست داشته باشید خیلی بهتر می توانید قیمت را ارزیابی کنید. وقتی که قرار است اوضاع بازار به هم بریزد و قیمت اجناس به دلیل عدم تقاضا کاهش یابد طبیعی است که فروشنده به قیمت های پایین تر هم برای فروش راضی می شود. این شرایط پول لازمی” فروشنده به نفع مشتری است.

بهترین مثال می تواند فروش پوشاک زمستانه در اوایل بهار باشد. اغلب فروشندگان در این مواقع تخفیف های خوبی به مشتریان ارائه می دهند اما می توانید خرید های قبلی خود را برای تخفیف گرفتن با فن بیان خود یادآوری و واسطه کنید. مثلا بگویید: بعد از چند بار خرید من از فروشگاه شما احتمالا بتوانید یک تخفیف دیگر قائل شوید.


هنر تخفیف گرفتن با فن بیان

کالا مدنظر شما چیست؟

بسته به نوع کالایی که به فروش می رسد امکان تخفیف گرفتن هم فراهم می شود. مثلا فروشنده ممکن است گاهی تعداد زیادی از اقلام را در ازا مبلغ کمی به فروش برساند فقط برای این که از شر آن ها خلاص شود.

اگر در این شرایط قرار دارید دست از چانه زدن بر ندارید. وقتی که دیگران بیش از این که به پول تمایل داشته باشند به فکر فروش جنس هستند می توانید با ارائه پیشنهاداتی برنده این معامله شوید. مثلا خرید کل اجناس به قیمت پایین تر یا پرداخت آنی و نقد در ازا تخفیف بیش تر.

قیمت گذاری را به فروشنده بسپارید

نه در خرید اقلامی مثل خوراک و پوشاک یا خودرو که قیمت های از پیش تعیین شده ای دارند، بلکه در معاملاتی که به صورت توافقی برگزار می شوند بهتر است قیمت گذاری را بر عهده فرد فروشنده بگذارید. به این ترتیب فرصت بیش تری برای حسابرسی و انتخاب بهترین قیمت خواهید داشت.

هنر تخفیف گرفتن با فن بیان

قطعا قیمت اولیه از زبان فروشنده بالاتر از حد معمول است تا این که برای تخفیف گرفتن شما هم جایی وجود داشته باشد. Michael Soon Lee به عنوان یک اقتصاددان معتقد است کسی که اولین بار قیمت پیشنهاد می دهد در واقع فرصت های خود را در مذاکرات محدود نموده است.

قیمت غیرمنطقی ولی پایین را پیشنهاد بدهید

گاهی این شما هستید که باید برای اولین بار قیمت را پیشنهاد دهید. هر چند که معمولا توصیه می شود فروشنده برای اولین بار قیمتی را مطرح کند اما اگر شما به عنوان خریدار مجبور هستید قیمتی را پیشنهاد دهید پس بیکار نمانید و برای تخفیف گرفتن با فن بیان دست به کار شوید.

مسیر زندگی را کلیک کنید

دانشگاه زندگی را کلیک کنید


وقتی صحبت از قرارگذاشتن و شکل‌گیری روابط به میان می‌آید، تفاوت‌های زیادی بین خانم‌ها و آقایان و طرز عاشق‌ شدن آن‌ها نیست. براساس بیولوژی و انتظارات اجتماعی، رویۀ عاشق شدن بین آن‌ها به‌طور ظریفی متفاوت است _ منظور، در بحث ارزش‌گذاری و این‌که چه کسی اول می‌گوید (دوستت دارم) و چنین مسائلی. اما به هر حال در باور عموم، عشق، عشق است، و اگر بتوان تفاوتی قائل شد، در واقع در نوع ابراز آن در اوایل قرارگذاری و ملاقات یکدیگر است.

حقیقت این است که عشق موضوع سختی برای اندازه‌گیری و توضیح است و همچنین وقتی از تفاوت‌های جنسی در این زمینه حرف می‌زنیم، پیچیدگی آن افزایش پیدا می‌کند. اما به هر حال جنسیت امر تعیین کننده‌ای نیست و هرکسی بنا بر تجربیات خود و عوامل محیطی که در آن بزرگ شده، رفتار متفاوتی از خود نشان می‌دهد. نهایتاً باید گفت که نمی‌توان برای عشق هیچ قاعده و قانونی بنا گذاشت، اما علم توانسته تا گرایش‌های جالبی را در این مبحث تبیین کند. این هم از 7 موردی که در تحقیقات مذکور در باب ن، مردان و عشق کشف شد.

عاشق شدن

  1. ممکن است مردان عشق را سریع‌تر حس کنند

در تحقیقات اخیر مشخص شد که مردان زودتر از ن عشق را احساس و همچنین ابراز می‌کنند، البته علی رغم این باور که زن‌ها زودتر عاشق می‌شوند. بنابراین اگرچه فیلم‌های سینمایی و کتاب‌ها خلاف این باور را به ما القا کرده‌اند، در تحقیقاتی که انجام شده مشخص شد که این ماجرا کاملاً برعکس است اما همچنان نمی‌توان قانون مشخص و ثابتی برای آن بنا گزارد.

برای جمع‌بندی این مسئله _ با توجه به علم بیولوژی متوجه می شویم: (این قضیه از نظر بدیهی و اولیه کاملاً درست است… چرا که زن‌ها برای این‌که مطمئن شوند به کسی احساس علاقه دارند، صبر بیشتری به خرج می‌دهند و گارد خود را بیشتر حفظ می‌کنند). این در حالی است که مردان چیزهای کم‌تری برای از دست دادن دارند. البته این نتیجه برای همۀ افراد صدق نمی‌کند، اما قابل تأمل است.


عشق شدید مردان

  1. ممکن است مردان زودتر عبارتِ (دوستت دارم) را به زبان بیاورند

در این زمینه نیز، تحقیقات ثابت کرده که مردان در رابطه با خانم‌ها، زودتر جملۀ (دوستت دارم) را در روابط جدید به زبان میاورند.

براساس تحقیقی که توسط هریسون و ال در سال 2011 انجام شد، مردان زودتر از ن عاشق می‌شوند. برخلاف باور عامه که فکر می‌کنند ن در رابطه بیشتر و زودتر ابراز علاقه می‌کنند، این مردان هستند که دوستت دارم را زودتر از طرف مقابل خود ابراز می‌کنند. در سمت دیگر ماجرا، زن‌ها حتی محتاطانه‌تر وارد این‌گونه روابط می‌شوند، و برای گفتن چنین کلمات و عبارات مهمی، شکیبایی بیشتری به خرج می‌دهند. باز هم می‌گویم که این نتایج را نمی‌توان به عنوان یک قانون کلی در نظر گرفت، تنها به عنوان اکثریت آمار از طریق علم.

  1. ممکن است خانم‌ها بیشتر از آقایان بگویند (دوستت دارم)

تحقیقات نشان داده‌اند که: (وقتی دو نفر رابطۀ خود را آغاز کردند، زن‌ها میل بیشتری برای گفتن جملۀ دوستت دارم به معشوقۀ خود دارند). همان‌طور که دکتر فورشی در این باره می‌گوید: (تحقیقات بین قاره‌ای و جهانی ثابت کرد که زن‌ها جملۀ دوستت دارم را بیشتر از آقایان به زبان می‌آورند).

براساس کشفیات علمی، ممکن است جملۀ دوستت دارم برای خانم‌ها از معنی و مفهوم والاتری برخوردار باشد. (در مجموع، تحقیقات تببین کرده‌اند که خانم‌ها لیستی از افعال رمانتیک معشوقۀ خود درست می‌کنند که در این لیست، جملۀ دوستت دارم یکی از موارد است. اگر مردان بدانند که گفتن این جمله این‌قدر مهم است که ن آن را در زمره‌ی کارهای عاشقانه‌شان قرار می‌دهند، قطعاً برای پیشرفت دادن و افزایش عمق رابطه آن را بیش از پیش به کار می‌برند).

همچنین این مسئله تا حدودی نیز به بیولوژیک افراد مربوط می‌شود، چنان که دکتر فورشی اذعان می‌کند: (از دیدگاهی تکاملی، ن، گفتنِ دوستت دارم را به‌عنوان تجدید تعهد در نظر می‌گیرند، و گفتن آن از سمت آقایان را نیز همین‌طور، چرا که به آن‌ها اطمینان می‌دهد که می‌توانند با این مرد جفت شوند).


عاشق شدن

  1. ن بیشتر به عشق‌شان متمرکز هستند

به خاطرات زمان دبیرستان یا رهنمایی‌تان فکر کنید، زمانی که حس می‌کردید افراد زیادی را دوست دارید. آیا دل‌تان میخواست تا تنها به یک نفر علاقه داشته و فقط علاقۀ خود را معطوف به همان یک فرد کنید؟ یا جزو کسانی بودید که روزانه عاشق چندین و چند نفر می‌شدند.

در یکی از تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفت، دانشمندان متوجه شدند که مردانِ بالغ زودتر عاشق می‌شوند و همچنین عاشق دختران متفاوت و متعددی می‌شوند، در حالی دختران بالغ سعی می‌کنند تعداد معشوقه‌های خود را در حداقلِ ممکن نگه دارند.

البته که این به این معنی نیست که زن‌ها تنها عاشق یک مرد می‌شوند ولی مردان عاشق هرکسی می‌شوند که به چشم‌شان می‌آید، این مسئله وابسته به هر فرد است.

  1. ن در زمان عاشق شدن کم‌تر به چشم خود متکی می‌شوند

یک مرد می‌تواند از فاصله‌های دور هم عاشق شود و عشق خود را سریعاً تشخیص دهد. یک زن، سعی می‌کند عشق خود را به توجه به ویژگی‌های فیزیکی و همچنین خصیصه‌های شخصیتی فرد مورد نظرش شناسایی کند، که یعنی طول می‌کشد تا یک خانم، با یک فردِ مستعد خصیصه‌های مثبت شخصیتی، گرم بگیرد و رابطه‌اش را با وی عمیق کند.

این مورد هم به علم بیولوژی ربط دارد، از آن‌جا که مردان بیشتر به حس بینایی خود متکی‌اند، چنان که پدیده‌ی (عشق در یک نگاه) هم در بین فرهنگ عامه به غایت رواج دارد.

مسیر زندگی را کلیک کنید

دانشگاه زندگی را دنبال کنید

روزهای‌تان پر از برنامه‌های مختلف است. یک بچۀ کوچک دارید که به تازگی چهار دست و پا راه می‌رود. گاهی روزها، به طور وخیمی احساس آشفتگی می‌کنید. برخی روزها، به عنوان یک مادر پرمشغله با تمام این کارها دست و پنجه نرم می‌کنید و این چرخه ادامه دارد.

شاید شما هم یک شغل تمام وقت یا پاره وقت بیرون از خانه داشه باشید. شاید شما درون خانه کار می‌کنید. شاید آن روزهایی که می‌توانستید بعد از کار از اوقات فراغت‌تان استفاده کنید از دست‌تان رفته باشد. مخصوصاً آن آخر هفته‌هایی که پروژه‌ها تمام میشد و شما بالاخره نفس راحتی می‌کشیدید. شاید هم شما یک مادر خانه‌دار هستید و بعضی روزها واقعاً به‌نظرتان طولانی می‌آیند.

بچه داشتن، پدیده‌ی بسیار زیبایی‌ست. اما در عین حال، یک کار خسته کننده است. هم از نظر روانی و هم از نظر احساسی و هم از نظر جسمانی. جالب این‌جاست که در حین مراقبت کردن از کودک، باید مراقب خودتان هم باشید که مبادا از پا بیفتید، اما خب اهمیت دادن به خود چطور ممکن است؟

و در همین لحظه با خودتان فکر می‌کنید که: اوه، اهمیت دادن به خودم؟ باز هم یک کار دیگر؟ باید این را هم به لیستم اضافه کنم. آه، باز هم یک کار دیگر برای انجام دادن. یک کار دیگر برای خسته‌تر شدن.

مادر پرمشغله

اهمیت دادن به خود یک کار انشعابی است و شامل گستره‌ی وسیعی از اعمال می‌شود. اهمیت دادن به خویش یعنی هم رسیدن به خودمان، و هم رسیدن به کارهای سخت و سنگین‌مان. به معنی نه گفتن، و نشستن پای صحبت با یک مشاور است. به معنی نشستن و صحبت با ناراحتی‌های‌مان است، نه این‌که در فضای مجازی به دنبال تسلی خاطر بگردیم (و اگر چنین کاری کردیم، یاد بگیریم که خودمان را ببخشیم). اهمیت دادن به خود به معنای رویارویی با اوضاع سخت است، حتی اگر به شدت مضطرب باشیم.


اهمیت دادن به خود نوعی دیدگاه محسوب می‌شود _ بدین معنی که: من شایستۀ اهمیت دادن هستم، و روشی را انتخاب می‌کنم که برای من خوب کار کند _ و مجموعه‌ای از تمرین‌هاست. این تمرین‌ها شامل فعالیت‌های جسمانی و لذت بردن، خوابیدن (و در شرایطی چرت زدن)، پاسخ دادن به نیازهای‌تان از تشنگی گرفته تا استراحت می‌شود.

در کتاب اهمیت به خویش برای مادران، سارا رابینسون چندین روش و فعالیت را به مادران پیشنهاد می‌کند که طیف زمانی آن‌ها از 5 دقیقا تا 1 ساعت و بیشتر است. رابینسون مادر دو بچۀ خردسال است و وبسایتی را در باب مصائب مادران اداره می‌کند.

برای یافتن مسیر زندگی خود کلیک کنید

مقالات دیگر ما را اینجا دنبال کنید


چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم در جامعه ای زندگی می کنیم که درست مطابق با باور قدیمی عقل مردم به چشمشان است” اکثریت افراد ظاهربین هستند. البته جای هیچ سرزنشی هم در این زمینه باقی نمی ماند؛ چون مطابق با تحقیقات فیزیولوژیک صورت گرفته روی عموم مردم، معمولا در 20 ثانیه اول رویارویی ما با دیگران ذهنیت اصلی و اساسی ما نسبت به آن ها شکل می گیرد. قطعا در این 20 ثانیه تنها چیزی که به چشم می آید ظاهر افراد است؛ و لاغیر! در سخنرانی هم به همین منوال است و حتی شاید با قطعیت بیشتری بتوانیم روی ظاهر سخنران تاکید کنیم؛ چون این ظاهر شما است که در اولین برخورد با چشمان مخاطب گره می خورد.

اگر درون هر فرد یا یک ارگان، سازمان یا یک کمپانی بزرگ متجمع از ایده ها، تفکرها، مهارت ها و علوم مختلف بدانیم ظاهر هر نفر نماینده اصلی آن کمپانی در ملا عام خواهد بود. ممکن است ظاهر به عنوان یک مقوله پر خرج و مسئله دار برای هر سخنران دغدغه مندی مطرح باشد اما رسیدگی به این بخش کلیدی برای هر سخنران آن چنان هم پردردسر نیست. رسیدگی به ظاهر سخنران نه به وزن کم کردن نیاز دارد و نه به ظاهرسازی.  تنها کافی است به چند رکن اساسی در ظاهر سخنران که معمولا از آن ها غافل هستیم نگاهی دوباره داشته باشیم.

بررسی ارکان اساسی در ظاهر سخنران

قبل از این که شروع کنید و بخواهید به بخش های مختلف ظاهر خود در سخنرانی رسیدگی کرده باشید جلو آینه بایستید. بی توجه به تمام معیارها و ارکانی که در ادامه بررسی خواهیم کرد یک بازنگری کلی روی ظاهرتان داشته باشید. خودتان چه احساسی نسبت به ظاهرتان دارید؟ بخش هایی از ظاهرتان که قابل تغییر است چه تحولاتی می تواند داشته باشد؟

بررسی ارکان اساسی در ظاهر سخنران

حالا که به خوبی ظاهر خود را بازنگری کرده اید می توانید به برخی از ارکان اساسی در ظاهر سخنران که معرفی می کنیم توجه کنید:

مراقبت های اولیه مو برای هر سخنران

مراقبت های اولیه از مو برای مردان عموما به براشینگ و استفاده از تقویت کننده های مو خلاصه می شود. در صورتی که فیلمبرداری یا عکسبرداری از صحنه سخنرانی صورت می گیرد پیشنهاد می کنیم از موادی که موجب براق شدن موهایتان می شوند استفاده نکنید. حالت طبیعی موها همیشه بهتر از است تا زمانی که از مواد خارجی استفاده می کنید.

اهمیت پوست صورت برای هر سخنران

پیرایش صورت برای سخنرانان اهمیت زیادی دارد. در شرایطی که اولین بار است با مخاطبان خود رو به رو می شوید و قرار است چهره اصیل شما برای اولین بار توسط مخاطب دیده شود حتما بخواهید تا گریم ساده و لایت مردانه پیش از فیلمبرداری روی صورت شما صورت گیرد. حتی اگر فیلمبرداری عمومی صورت نمی گیرد احتمال فیلمبرداری یا عکسبرداری شخصی توسط حاضرین را در نظر داشته باشید. مهم ترین مزیت این گریم پوشیده شده بخش هایی است که به علت درخشش پوست زیر نور یا ایجاد سایه های مختلف روی نواحی گردن ممکن است نامطلوب به نظر برسند.

بررسی ارکان اساسی در ظاهر سخنران

دهان و دندان در سخنرانی

قطعا هر سخنران پیش از ورود به صحنه نسبت به پاکیزه کردن فضای دهان و دندان ها اقدام می کند. اما جالب است بدانید که بزرگ ترین سخنرانان دنیا همیشه یک قاشق و یک دهان شویه به همراه دارند! این دو ابزارهای ضروری هستند که به سخنران اعتماد به نفس می دهند. به این ترتیب سخنران پیش از سخنرانی و در هر جایی می تواند چند قطره از دهانشویه را برای افزایش اعتماد به نفس خود استفاده نماید.

انتخاب لباس مناسب برای سخنرانی

در انتخاب لباس مناسب برای سخنرانی باید به چند عامل مهم حتما توجه کنید:

مسیر زندگی را کلیک کنید

دانشگاه زندگی را اینجا دنبال کنید



چندی پیش به چیز مهمی پی بردم که در زندگی من واقعا اثر گذار بود. در یك جلسه اداری، با دو نفر از همكاران نشسته بودیم كه خبر بدی به ما رسید. شدت احساسات هر یك از ما نسبت به آن خبر متفاوت بود. هر یك از ما احساسش را با كلمه متفاوتی درباره این خبر بیان می كرد. من می گفتم خیلی عصبانی ام، دومی می گفت کار و موقعیت شغلی من با مرگ این فرد واقعا آسیب می بیند و سومی می گفت ناراحنم. فراموش نمی کنم که کلمه ای مثل ناراحت” و بیان آن به این سادگی ها برای چنین وضعیتی خنده دار بود. شاید کلماتی که به کار برده شده بود تا آن حد در احساسات من نمی توانست اثر بگذارد اما باعث شد یکی دیگر از همکارانم به سرعت اشک بریزد. فهمیدم که کلمات چه قدر می توانند روی احساسات و عواطف انسان ها تاثیر بگذارند. فهمیدم که یک جمله چه قدر می تواند الگو رفتاری دیگران را تغییر دهد و چه قدر عبارت های مهم ما در مکالمات روزمره ممکن است با عدم آگاهی ما نسبت به پیرامون و انسان های آن بی اهمیت جلوه داده شوند!

حتما شما هم در چنین شرایطی قرار گرفته اید. مثل وقتی که حرف های دیگران، هر چند عادی از نظر خودشان، شما را آزرده خاطر می کند و به احساساتتان لطمه وارد می کند. این عبارت ها نه فقط در مکالمات روزمره ما با دوستان و خانواده بلکه در محیط کاری هم رد و بدل می شوند و اثرگذاری منفی به دنبال دارند. مثلا در فن بیان ارتباط با مشتری از کلمات یا عبارت هایی استفاده می کنیم که شخصیت افراد را به این وسیله زیر پای گذاشته ایم یا این که حد و حدود خاصی را بین خود و آن ها حفظ ننموده ایم.

بر اساس تجربیاتی که به دست آورده ایم برخی از این عبارت های مهم را که فکر می کنیم بیش از بقیه مکالمات روزمره ما را تحت تاثیر قرار می دهند گلچین کرده ایم. مراقب باشید از این کلمات و عبارات در صحبت های خود استفاده نکنید و موجبات سو تفاهم را ایجاد نکنید.


عبارت های مهم که هرگز نباید در مکالمات روزمره استفاده شوند

نیمه لیوان پر است یا خالی؟ این بستگی به ما دارد که چه طور با حرف هایمان نیمه پر لیوان در وجود دیگران یا کارهایشان را ببینیم و حرف های تنش زا به کار نبریم. به عبارت های مهم زیر در مکالمات روزمره خود توجه کنید و ببینید چند بار و در برخورد با چه کسانی تا به حال از این جمله های استفاده کرده یا می کنید:

به نظر خسته/ ناامید/ مشوش هستید!

اگر با ورود به خانه و دیدن چهره های نه چندان خوشحال دیگران سریع به ذهنتان می رسد تا چرایی موضوع را بپرسید یا این که با ورود به یک مکان عمومی و ناراحتی کسانی که روی صندلی ها نشسته اند کنجکاو می شوید بدانید دقیقا چه اتفاقی افتاده است بر نیست با ادبیات آن نیز آشنا شوید.

عبارت های مهم که هرگز نباید در مکالمات روزمره استفاده شوند

از به کار بردن جمله هایی مثل خیلی خسته به نظر می رسی” و امثال آن خودداری کنید. به کارگیری این جملات نه تنها احساس خوشایندی در افراد ایجاد نمی کند بلکه اشاره مستقیم به اصل مطلب و شاید فضولی کردن در زندگی بقیه به شمار می رود. خیلی از ما در شرایط نامساعد تمایلی به در میان گذاشتن جزئیات با دیگران را نداریم.

چه قدر چاق/ لاغر شده ای!

یکی از موثر ترین عبارت های مهم که تاثیر آن روی روحیات افراد به مرور شدیدتر می باشد استفاده از این قبیل جملات است. اضافه وزن یا از دست دادن وزن توسط دیگران پدیده ای کاملا شخصی می باشد؛ هر چند که دیدن بقیه با این تفاوت های فاحش در وهله اول کمی تعجب برانگیز است. پس دور این عبارت را برای همیشه خط قرمز بکشید چون به کار بردن آن دقیقا مثل این است که بگویید: دیگر مثل قبل جذاب نیستی!


به دنبال کلمات جایگزین باشید. به جای این که تغییر وزن دیگران را به آن ها یادآوری کنید بلافاصله سراغ اصل مطلب بروید و بگویید: هر چه که هست باعث شده خیلی نسبت به قبل جذاب تر شوی!

همیشه یا هرگز های خطرناک!

یکی از کلمات خطرناکی که هر سخنران یا گوینده ای می تواند به کار ببرد استفاده از همیشه یا هرگز های خطرناک است. در دنیا اطراف ما هیچ چیز کامل یا ناقص مطلق نیست؛ پس بد نیست در به کارگیری از واژگان کمی دقیق تر یا حساس تر باشیم.

این کلمات را در مکالمات خود حذف کنید و به جای استفاده از آن ها از اغلب، گاهی، برخی از اوقات و …استفاده کنید.

موفق باشید!

استفاده از موفق باشید” به عنوان یکی از عبارت های مهم در مکالمات روزمره می تواند نشانگر پایان هر چیز باشد. اگر در طول سخنرانی از این عبارت استفاده می کنید ممکن است دیگران تصور کنند شما قرار است به همین زودی ها حرف هایتان را جمع و جور کنید، اگر در یک قرارداد مهم از این عبارت استفاده می کنید ممکن است طرف مقابل قرار داد تصور کند شما از ادامه معامله منصرف شده اید و…

محصول فن بیان را کلیک کنید

با دانشگاه زندگی همراه شوید


بررسی ها توسط گرگوری برنز (2001) نشان می دهند که ذهن انسان نه تنها به دنبال موارد غیرمنتظره می باشد، بلکه علاقه شدیدی به این موارد دارد. برنز از یک دستگاه کامپیوتری برای ریختن آب میوه یا آب به دهان افراد در طی اسکن توسط دستگاه fMRI استفاده نمود. برخی اوقات افراد می توانستند لحظه ریخته شدن آب میوه یا آب را حدس بزنند، اما برخی اوقات نیز این امر کاملا غیر قابل پیش بینی بود که نتایج جالبی بدست آمد که در زمینه شگفت زده کردن مخاطبین میتوانیم بکار ببریم .

محققین بدین نتیجه رسیدند که آنها فعالیت را بر اساس علایق افراد می بینند. برای مثال، اگر فردی به آب میوه علاقه داشته باشد، فعالیتی در نوکلئوس آکومبنز مشاهده می شود که این بخش از ذهن در حین تجربه رویدادهای لذت بخش فعال می باشد. با این حال، این چیزی نیست که رخ می دهد. نوکلئوس آکومبنز، زمانی بیشترین فعالیت را داشت که ریخته شدن مایع دور از انتظار بود. شگفت زدگی بود که منجر به فعالیت می شد.

 

شگفت زده کردن مخاطبین

شگفت زده کردن مخاطبین سخنرانی ،خوب یا بد؟

همه شگفت زدگی ها برابر نمی باشند. اگر شما وارد منزل شده و ناگهان دوست شما چراغ ها را روشن کرده و تولدتان را تبریک بگوید، شگفت زدگی متفاوتی در مقایسه با زمانی خواهید داشت که با باز کردن در، شاهد شده باشید.

مارینا بلوا (2007) و تیم تحقیقاتی به بررسی محل این دو نوع مختلف شگفت زدگی در مغز پرداختند.

محققان بررسی های خود را بر روی آمیگدالای میمون انجام دادند و آمیگدالا بخشی از مغز است که عواطف را پردازش می کند. در مطالعه آنها، آنها فعالیت الکتریکی را در نورون های آمیگدالا بررسی کردند. آنها از نوشیدن آب (خوشایند) و فوت هوا به صورت (که میمون ها علاقه ای به آن نداشتند) استفاده کردند.


آنها بدین نتیجه رسیدند که برخی از نورون ها به آب و برخی دیگر نیز به فوت هوا واکنش نشان دادند، اما نورونی مشاهده نشد که نسبت به هر دو محرک واکنش نشان دهد.

چهار روش برای ایجاد شگفت زده کردن مخاطبین در آموزش سخنرانی

به منظور حفظ علاقمندی و شگفت زده کردن مخاطبین نسبت به سخنرانی خود، همواره شگفت زدگی های کوچکی ایجاد کنید. از جمله این روش ها می توان به موارد زیر اشاره نمود:

  1. نمایش (محصول، وب سایت، یا اصلی که در مورد آن سخنرانی می کنید).

  2. رسانه جدید: اگر از اسلاید استفاده می کنید، اسلاید را خاموش کرده و یک ویدئو یا کلیپ صوتی پخش کرده و یا صرفا برای آنها صحبت کنید.

  3. فعالیت ها: سخنرانی را متوقف کرده و از گروه بخواهید که یک تمرین انجام دهند (به صورت فردی، دو نفری یا گروهی)

  4. تمام موارد را بر روی طرح کلی رئوس مطالب ننویسید: هرگز تمام مواردی که انجام خواهید داد را به مخاطبین نگویید. به جای آن از برنامه هایی استفاده کنید که تمام جوانب سخنرانی شما را نشان نمی دهند. در این صورت، مخاطبین با مشاهده اقدامات شما شگفت زده می شوند.

محصول کمال طلبی خانم مظفری را اینجا تهیه کنید

حتما این جمله آشنا و تکراری را شنیده‌اید که می‌پرسند باراک اوباما چه طور آمریکا را تغییر داد؟”. دوره ریاست جمهوری اوباما یکی از درخشان‌ترین دوره‌هایی بود که تاریخ آمریکا به خود دید. بسیاری از مردم آمریکا بر این باورند که جسارت اوباما در سخنوری و مذاکراتی که انجام داده است در واقع ریسکی بوده که سرانجام به نفع آن‌ها تمام شده است. تمام سخنرانی‌هایی که اوباما در آن‌ها یکه‌تازی می‌کرد به سبب ویژگی های برجسته شخصیتی و هوش و درایت اوباما بوده است. شاید به همین دلیل است که متن‌های سخنرانی اوباما و کلیپ‌های سخنرانی تکان‌دهنده او در آیین‌های گشایش و افتتاحیه تا این حد مورد توجه قرار گرفته است.

با وجود برخی از نقدهایی که به سخنرانی اوباما وارد می‌شود به عنوان یک سخنران باید پذیرفت که تمام اموری که زیر ذره‌بین نقادانه و موشکافانه دنیا قرار داشت توسط همین چارچوب‌هایی که او در شیوه سخنوری خود دنبال می‌کرد به سرانجام رسید.

هر چند که برای سخنرانی به سبک بزرگان دنیا و اهل فن از جمله باراک اوباما راه درازی در پیش داریم اما با مرور متن‌های سخنرانی اوباما می‌توان از همین حالا استانداردهای مهم در نوشتن محتوا را رعایت کرد.

درس‌هایی که از متن‌های سخنرانی اوباما باید آموخت

بعید می‌دانیم که در بزرگ‌ترین رویدادهای آمریکا این تنها اوباما بوده باشد که در نوشتن متن‌ و محتوا سخنرانی خود دخالت داشته است. متونی که از اوباما و بعد از بررسی ویدیوهای سخنرانی مختلف او در دست می‌باشد نشان می‌دهد که تمام ویژگی‌های بارز آن از جمله سادگی، تاثیر خطی کلمات و تضادها و تناسب‌هایی که شنیده می‌شدند حاصل همکاری یک تیم کارکشته و باتجربه می‌باشند.

درس‌هایی که از متن‌های سخنرانی اوباما باید آموخت

شما هم می‌توانید از ویژگی‌های بارز متن‌های سخنرانی اوباما درس بگیرید.

درس اول: مقدمه‌های ساده، قدرتمند و دندان‌شکن

وقتی که به ابتدا بسیاری از سخنرانی‌ها گوش فرا می‌دهیم غالبا با کلماتی مواجه می‌شویم که خیلی ساده به خاطر سپرده نمی‌شوند و پس از مدت کوتاهی فراموش می‌شوند؛ اما متون سخنرانی اوباما در بخش مقدمه خیلی ساده و بی‌آلایش‌تر از سایر سخنرانی‌ها تنظیم شده‌اند.


درس‌هایی که می‌توان از این مقدمه‌ها آموخت عبارتند از:

  • صحبت‌های صادقانه (حداقل برای مردم خود آن کشور) درباره شرایط اقتصادی و جنگ‌ها
  • توجه به روحیه فرومایگی و اعتماد به نفس
  • ظاهر قدرتمند در طول سخنرانی
  • سخنرانی مشارکتی؛ طوری که هرگز متکلم وحده نمی‌شویم و همیشه خود را با مخاطبان ما” تصور می‌کنیم

چارچوب مقدمه‌ در سخنرانی‌های اوباما

اوباما در افتتاحیه‌ها و زمان سخنرانی، سخنرانی خود را مطابق با 6 بخش زیر پیش ببرد:

  • سپاسگذاری از کسانی که برای شنیدن نطق او زمان گذاشته‌اند
  • اعتراف به بحران‌های اقتصادی، ی و…مثلا بارها شاهد بودیم که اوباما صراحتا در سخنرانی خود اعلام کرده که ایالات متحده اکنون با چالش فلان رو به رو است
  • تقویت روحیه مقاومت در مخاطبان؛ به این شکل که حتی بعد از اعلام شرایط بحرانی، تقویت امید و انتقال پیام پایداری به آمریکایی‌ها همواره جزئی از برنامه‌های وی بود
  • سخن گفتن با جهان؛ طوری که از موضع قدرت همواره کل دنیا را مخاطب خود قرار داده است

درس‌هایی که از متن‌های سخنرانی اوباما باید آموخت

درس دوم: قدم بر خطوط تاثیرگذار سخنرانی

یکی از بخش‌هایی که متن‌های سخنرانی اوباما را خاطره‌انگیز می‌کند همین صداقت و صراحتی بود که گفته شد؛ اما در سخنرانی‌های وی همواره یک نقطه ضعف بزرگ دیده می‌شود و آن عدم توجه به خطوط تاثیرگذاری در سخنرانی بود. منظور از خطوط تاثیرگذاری، پاره‌ای جملات و عبارات هستند که به صورت کلیدی، بلند و شمرده شمرده در سخنرانی‌ها بیان شده و به جمله معروفی بین مخاطبان تبدیل می‌شود. اگر به سخنرانی‌های اوباما تا کنون با دقت بیش‌تری توجه کرده باشید می‌بینید که:

  1. هیچ خبری از جمله معروف جان اف کندی، از ماندگارترین سخنرانی‌های تاریخ دنیا، از کشور نخواهید کاری برای شما بکند” را نمی‌شنوید
  2. هیچ خبری از جمله معروف من رویایی دارم” مارتین لوتر کینگ نیست

در بخش قبلی در باب کشف مسیر زندگی گفتیم که گاهی مجبور می‌شویم سوالاتی را از خودمان بپرسیم که برای جواب دادن به آن‌ها مجبور هستیم خودمان را در دو راهی سختی قرار دهیم. دو راهی عجیبی که باعث می‌شود وجدانمان بیدار شود و بتوانیم با چشمی بازتر مسیر اصلی زندگیمان را برگزینیم.

در ادامه مطلب قبلی، آموزش دیگری در دانشگاه زندگی می‌خوانید که کمک می‌کند به وسیله رویارویی با پاره دیگری از سوالات، بهتر این مسیر را کشف کنید.

6 سوالی که برای کشف مسیر زندگی باید از خودتان بپرسید

برخی از این سوالات ممکن است برایتان عجیب باشد. مثل این سوال که دقیقا چه چیزی در هشت سالگیتان وجود داشته که شما را به گریه وادار کرده است؛ چون همان چیز می‌تواند اکنون هم شما را گریه بیندازد و باعث شود افسوس اکنون را بخورید. یا این که شکست‌های زندگیتان را همچون یک ساندویچ با دورچین تمام ناکامی‌هایی که تجربه کرده‌اید میل کنید!

 

کشف مسیر زندگی

در ادامه با سایر سوالاتی که در کشف مسیر زندگی به شما کمک خواهند کرد همراه وب سایت دانشگاه زندگی، سایت مسیر زندگی به انتخاب خودتان باشید!

چه چیزی خواب و خوراک را از شما سلب کرده است؟!

همه ما در طول عمر با موقعیت‌های مشابهی رو به رو می‌شویم که آن قدر سرمان شلوغ بوده که نتوانستیم حتی ناهار یا شام بخوریم و به وضعیت گرسنگی خود فکر کنیم! شاید هم خیلی از دانشمندان دنیا مثل نیوتون این وضعیت مشابه را در زندگی خود بیش‌تر از همه ما داشته‌اند و همین باعث شده تا دائما به آن‌ها برای صرف یک نوشیدنی یا غذا تذکر داده شود!


اما برای ما افرادی که از درجه هوشی معمولی‌تری برخوردار هستیم آن چیزی که مانع از غذا خوردن و دستشویی رفتن ما می‌شود مطالعه نیست؛ بلکه عاداتی مثل گوشی موبایل، بازی‌های اینترنتی و یا گشت و گذار بیهوده در خیابان‌ها است! مثلا اگر شما یک بازیکن حرفه‌ای بازی‌های ویدیویی بوده باشید این حس را به خوبی درک می‌کنید و در این زمینه با همه افرادی که اوقات زیادی از روز را برای بازی سپری می‌کنند همدردی خواهید کرد.

 

مسیر زندگی

اعتیاد یا عادت به بازی‌های کامپیوتری یا گوشی‌های موبایل و فضای مجازی یک موضوع پیچیده است. در این حالت فرد بیش‌ از ین که با محیط بازی، داستان یا گرافیک آن علاقمند شده باشد مایل است تمام تلاش خود را کند تا در این زمینه از رقبا برتر باشد و بتواند جلوتر برود. اما به مرور زمان همه بازیکنان متوجه می‌شوند که می‌توانند بدون کامپیوتر و گوشی هم زندگی کنند!

شاید این عادتی که بسیار هم زمانبر است برای شما چیزی متفاوت باشد. هر چه که باشد فرقی نمی‌کند. همه ما برای پیدا کردن مسیر زندگی نیاز داریم از آن چیزهای وقت‌گیر بیهوده‌ای که خواب و خوراکمان را از ما گرفته است دوری بجوییم!

چه طور می‌توانید خودتان را نگران‌تر کنید؟

پیش از این که بخواهید در انجام یک امر مهم خوب ظاهر شوید باید همان کار را یک بار با شکست انجام داده باشید تا بتوانید مسیر درست را خودتان تشخیص دهید. برای این که در یک کار شکست بخورید لازم است دلهره پیدا کنید و همین نگرانی شما را دستپاچه کند. اما افسوس که همه مردم سعی دارند خودشان را در انجام کارها کاملا آرام جلوه دهند و در آرامش کامل به سر ببرند مبادا نگرانی به خود راه داده باشند!

مسیر زندگی را اینجا کلیک کنید


زندگی پیرامون ما معمولا میدان مسائل تکراری و خسته‌کننده‌ای هستند که از بارها شنیدن آن بیزار هستیم. اصلا تکرار و تاکید گویی نگرانی و واهمه تزریق می‌کند و همچون کوبیدن میخ، ذهن را تحت فشار قرار می‌دهد. احتمالا شما هم در زندگی تحت تاثیر این تکرارها قرار گرفته‌اید و از بازگویی مطالب بیزار هستید. شاید تنها یک موقعیت وجود داشته باشد که تکرار و تکرار در آن پسندیده است. و آن موقعیت سخنرانی است؛ چرا که بر اساس تجربه، اولین بار در سخنرانی هرگز کافی نیست و تکرار و بازگویی در سخنرانی برای تفهیم بهتر مطالب امری ضروری است.

 

تکرار و بازگویی در سخنرانی

به عنوان یک سخنران، بخشی از فن بیان ایجاب می‌کند که مطالب سخنرانی را با تکرار و بازگویی به مخاطبان خود انتقال دهید. هر چند که اغلب سخنرانان این اصل را می‌دانند اما به دلایل مختلفی از عمل به آن طفره می‌روند. در حالی که دلایل بسیاری وجود دارد تا سخنرانان به این اصل عمل کرده و از این راه تعامل و مشارکت بیش‌تری از سوی مخاطبان خود به دست آورند.

دانشگاه زندگی این بار با رویکردی متفاوت به بررسی اصول و مهارت‌های سخنرانی می‌پردازد. تا پایان این مطلب هم همراه ما باشید.

تکرار و بازگویی در سخنرانی: اولین بار هرگز کافی نیست!

دلایل زیادی وجود دارد برای این که به بازگویی متن سخنرانی و تاکید روی مفاهیم مختلف از طریق تکرار آن‌ها بپردازیم:

یادگیری در لحظه با تکرار میسر می‌شود

تکرار و بازگویی در سخنرانی باعث می‌شود در همان لحظه مطالب را پردازش کند. وقتی که یک مفهوم برای اولین بار تکرار می‌شود نیاز به پردازش ذهنی دارد. در صورتی که مرور و عبور سریع از آن، فرصت مرور و پردازش را از مخاطب می‌گیرد. بنابراین سخنران می‌تواند با تکرار و بازگویی این فرصت را مجددا به مخاطب خود برگرداند و امکان یادگیری در لحظه را فراهم آورد.


میزان توجه و علاقمندی به بخش‌های مختلف مشخص می‌شود

با تکرار و بازگویی در سخنرانی معمولا مشخص می‌شود که هر یک از مخاطبان چه رویکردی نسبت به گفته‌های شما داشته‌اند. همین که مخاطب روی موضوع زوم می‌کند، متمرکز می‌شود و به سوال کردن می‌پردازد نشانه‌هایی از درگیری او با بحث، تعامل و به چالش کشیده شدن بحث است.

 

تکرار و بازگویی در سخنرانی

شکل موثر کلمات را کشف خواهید کرد

هر واژه تاثیر خاص خود را دارد. واژگان معادل و مشابه با هم در صورتی که در موقعیتی خاص و در عبارات مشخص از قبل و با برنامه‌ریزی ادا شوند می‌توانند شگفتی آفرینند؛ و این موضوع در قالب تکرار و بازگویی در سخنرانی مشخص می‌شود. چرا که سخنرانی اتفاقی مشترک بین سخنران و مخاطبان است و هر لحظه می‌توان از روی چهره، زبان بدن و حالات مخاطبان، احساساتشان را نسبت به یک کلمه یا عبارت پیش‌گویی کرد.

رهیافت سخنرانی از همان ابتدا مشخص خواهد شد

با تکرار و بازگویی نه فقط روی مخاطبان، بلکه روی خودتان و تمرکزی که باید روی هر بخش باشد تاثیر می‌گذارد. وقتی که به تکرار یک مفهوم می‌پردازید آن قدر روی موضوع تسلط می‌یابید که می‌توانید به بخش‌های دیگر نظیر برقراری تعامل و شرکت دادن مخاطبان در سخنرانی بپردازید.


کمال طلبی را کلیک کنید

دانشگاه زندگی را همراهی کنید


نوشتن به اندازه زمین تا آسمان با آن چه که می‌گوییم تفاوت دارد. وقتی که حرف می‌زنیم از روی احساسات و حالات طرف مقابل می‌توانیم متوجه شویم که چه جایی از صحبت ما ابهام داشته است، چه جایی از آن ناراحت‌کننده بوده است و خلاصه برای اصلاح و رفع ابهامات به وجود آمده دست به کار شویم. اما نوشتن به مراتب امری پیچده‌تر و زمانبرتر از صحبت کردن است. ما برای مخاطبی که گاهی هیچ شناختی از او نداریم می‌نویسیم و هزاران تفکر و نقطه‌نظر در انتظار ما قرار دارد تا متن نوشته شده با سلیقه همان فرد مورد قضاوت قرار گیرد. حال این وضعیت برای سخنرانی که پیش از هر نطق خود به تهیه پیش‌نویس سخنرانی و سپس قطعی کردن متن سخنرانی نیاز دارد بحرانی‌تر خواهد بود.

گذر از مراحل مختلف سخنرانی به اندازه کافی سخنران را به خود مشغول می‌کند که نتواند وقت کافی روی تهیه متن سخنرانی بگذارد. اصلا به همین دلیل است که سخنرانان ترجیح می‌دهند صفر تا صد سخنرانی را بر عهده نویسنده‌ قرار دهند تا با آسودگی خاطر و سنجش همه‌جانبه موارد مرتبط با سخنرانی پیش‌نویس کامل و بهتری در اختیار آن‌ها قرار دهد.

به عنوان یک سخنران نگذارید که مشکلات و موانع تهیه پیش‌نویس سخنرانی سد راهتان شوند. مطلبی که پیش روی شما قرار گرفته حاوی 8 کلید طلایی برای نگارش بی‌دغدغه و ساده‌تر متن سخنرانی می‌باشد.

5 کلید طلایی برای نگارش بی‌دغدغه پیش‌نویس سخنرانی

اگر تجربه رهبری یک سخنرانی رسمی را داشته باشید حتما اولین سوالی که هنگام نوشتن متن شروع سخنرانی به ذهنتان می‌رسد این است که چه طور اولین پیش‌نویس را تهیه و تنظیم کنید.


نگارش بی‌دغدغه پیش‌نویس سخنرانی

بد نیست بدانید که در فرآیند نگارش پیش‌نویس سخنرانی دو مانع بزرگ همواره مقابل سخنران قرار دارد:

  1. عدم جهت‌گیری: سخنران نمی‌داند قرار است دقیقا راجع به چه چیزی صحبت کند
  2. کمالگرایی سخنران: سخنران تصور می‌کند اولین پیش‌نویس سخنرانی باید کامل و بی‌نقص باشد

نگارش بی‌دغدغه پیش‌نویس سخنرانی

مانع اول به سادگی با مراجعه به آموزش‌های قبلی ما در دانشگاه زندگی قابل برطرف کردن است. به این شکل که با راهنما انتخاب موضوع در سخنرانی و یا به واسطه تکنیک‌های یادداشت‌برداری در سخنرانی می‌توانید مسیری که شروع کرده‌اید را تا پایان مطابق با برنامه پیش ببرید.

مانع دوم همان حساسیت سخنران هنگام نگارش هر جمله است. به این شکل که یک جمله را می‌نویسد، همان لحظه درباره خوب و بد آن فکر می‌کند و دست به ویرایش آن می‌زند. در چنین وضعیتی هر چه قدر هم که در نگارش پیش‌نویس سخنرانی مهارت داشته باشید با کمبود وقت مواجه خواهید شد.

پیش‌نویس اول هرگز پیش‌نویس آخر نیست!

طبیعی است اگر از اولین پیش‌نویسی که تهیه می‌کنید متنفر باشید. طبیعی است اگر با نفرت به ویرایش متن بپردازید و از نگارش متن سخنرانی بیزار باشید. حتی طبیعی است اگر هرگز نخواهید متن سخنرانی را خودتان بنویسید و از همان ابتدا وابسته نویسنده شوید. اما بپذیرید که پیش‌نویس اول هرگز پیش‌نویس آخر نیست.


فن بیان خود را با محصول فن بیان تقویت کنید

دانشگاه زندگی را کلیک کنید


از زمان های دور، فلاسفه و عالمان از گفتمان یا گفتار به عنوان وسیله ای برای استدلال و اثبات حول یک نقطه نظر خاص استفاده می کردند. درست از همان موقع بود که راه و روش های متعدد و متنوعی هم برای سخنوری متولد شد و به این ترتیب حرف زدن از حالات عادی و عوامانه ای که تا آن زمان رایج بود خارج شد. خیلی از مردم تحصیل کرده از لفاظی های بی هدف فاصله گرفتند و این قدر با کلمات، الحان و روش های ابداعی بازی شد تا از دل همان روش ها، راه های پیچیده تر و موثر تری در فن بیان به وجود آمد. یکی از همین اصول یا چارچوبی که در خلال تغییر و تحولات در جریان به وجود آمد اندیشیدن دیالکتیک به عنوان هنری اصیل برای سخنوری است.

تفکر دیالکتیکی در علوم انسانی به جستجو تاثیرات اندیشیدن خود انعکاسی می پردازد. در این روش فرد با شیوه های مختلف استدلالی که برای مخاطبان خود دارد سعی دارد آن ها را درگیر تفکر تازه ای کند و نتایج خود را به صورت منطقی به آن ها القا کند. از آن جایی که تاثیرات این شیوه از استدلال به شدت خود سخنران را درگیر می کند و به او برای ادامه بحث سیگنال های بیشتری مخابره می کند اندیشیدن دیالکتیک را نوعی تفکر خودانعکاسی نامیده اند که بین سخنران، سخنور، گوینده و مخاطب کاملا دو طرفه عمل می کند.

در بررسی تاریخچه اندیشیدن دیالکتیک و کاربرد اثرگذار و حیاتی آن در زندگی روزمره متوجه نکات مثبت و قابل توجهی شدیم که به نظر می رسد هر گوینده یا سخنرانی برای ارتباط گرفتن با مخاطب خود به این هنر اصیل و ارزشمند نیاز داشته باشد.

تا هنرمند واقعی شدن روی صحنه سخنرانی فقط چند قدم باقی است!

بررسی نقش هنر اصیل اندیشیدن دیالکتیک

اندیشیدن دیالکتیک به ما می آموزد همیشه یک راه حل دیگر در مواجه شدن با مسائل و قرار گرفتن در موقعیت های مختلف وجود دارد که بتوانیم دست به دامن آن شویم. در نگاهی جامع تر این شیوه تفکر به ما یادآوری می کند که انسان ها چه قدر می توانند ایده ها، نقطه نظرات و سلایق مختلفی نسبت به یکدیگر داشته باشند و اتفاقا همین موضوع چه قدر می تواند در شرایط حساس مثل مناظره و برای فن بیان در مناظره به دردمان بخورد.


بررسی نقش هنر اصیل اندیشیدن دیالکتیک

نگاه مشترکی که بر این شیوه تفکر وجود دارد بر پایه اصل تغییر است. به این ترتیب در اندیشیدن دیالکتیک هیچ چیز مطلقی وجود ندارد و همه چیز با تغییرات اندکی می تواند از این رو به آن رو شود.

دیالکتیک به زبان ساده

دیالکتیک یعنی منطقی؛ یعنی هر چیزی که بر پایه گویش منطقی باشد. این گویش منطقی بیشتر در استدلال به درد ما می خورد و بنابراین سخنرانان و کسانی که در حال مناظره برای به کرسی نشاندن نظرات خود هستند خیلی بهتر می توانند از این اندیشه بهره بگیرند. شاید با یک مثال ساده در ادامه بحث بهتر متوجه اندیشیدن دیالکتیک در فن بیان و سخنوری شوید.

ساز و کار دیالکتیک در گفتار

بسیاری از ما در زندگی روزمره با موقعیت استدلال مواجه می شویم. موقعیتی که مجبوریم آن را تجزیه و تحلیل کنیم و صحت وسقم یک چیز را مورد ارزیابی قرار دهیم. مثلا همین که تشخیص می دهیم کسی صادق است یا این که درباره یک موضوع به ما حقیقت را نمی گوید همه و همه به استدلال ما بر می گردد.

بررسی نقش هنر اصیل اندیشیدن دیالکتیک

اگرچه این استدلال برای خود ما ممکن است قابل قبول باشد اما وما برای همه قابل قبول نیست. مثلا ممکن است ما مطمئن شویم کسی دروغ می گوید اما وقتی دلایلمان را با فرد دیگری در میان می گذاریم او قانع نشود و با استدلال ما مخالفت کند. این در حالی است که اطمینان ما نسبت به قضاوتمان تقریبا 100 درصدی است اما متاسفانه قادر به قانع کردن بقیه نیستیم.

متخصصان فن بیان علت این موضوع را ضعف اتصال مقدمه به نتایج یک بحث می دانند و معقتدند با شیوه اصیل اندیشیدن دیالکتیک و ایجاد ساز و کار واحدی در استدلال می توان این نقص را برطرف نمود.


مسیر زندگی را با ما هموار کنید


با دانشگاه زندگی همراه شوید


ترس در سخنرانی و راه‌های رویایی با عوامل آن تقریبا به یک تیتر تکراری تبدیل شده است که هر سخنرانی بارها مطالب مرتبط با آن را مطالعه کرده ولی احتمالا به همان اندازه هم نتیجه نگرفته است! حس ترس و نگرانی که از مواجه شدن با یک جمعیت بزرگی از افراد داریم دقیقا مشابه با حس تنها ماندن و رها شدن در ناکجا است. حسی که هر کسی ممکن است تجربه نکرده باشد. اما اگر بدانید که عامل و ریشه این ترس‌ها دقیقا از کجا منشا می‌گیرد حتما مدیریت تیره‌ترین ترس‌ها در سخنرانی ساده‌تر از آن چیزی خواهد بود که فکر می‌کنیم.

جالب است بدانید که هر یک از این ترس‌ها از یک نقطه خاص در مغز منشا می‌گیرند. نقاطی حساس که زاینده ترس و وحشت ما در موقعیت‌های گوناگون هستند. این بار و در این آموزش، سه عامل اصلی ترس در سخنرانی و راه‌های رویارویی با آن را از دیدگاهی کاملا علمی مطالعه در دانشگاه زندگی مطالعه خواهید کرد.

نگاهی بر سه عامل اصلی ترس در سخنرانی و راه‌های رویارویی با آن‌ها

آن میزان از هیجان و اضطرابی که ما کسب می‌کنیم از سه نقطه مهم در مغز متولد می‌شوند:

  1. مغز قدیمی یا در اصطلاح علمی‌تر مغز خلفی
  2. مغز میانی
  3. مغز جدید یا در اصطلاح علمی‌تر مغز قدامی

سه عامل اصلی ترس در سخنرانی

در این مطلب قرار نیست ساز و کار فیزیولوژیک به وجود آمدن استرس را در بخش‌های مختلف مغز بررسی کنیم؛ بلکه قرار است نگاهی ساده و ریزبینانه به عوامل ترس در سخنرانی و راه‌های رویارویی با آن‌ها داشته باشیم.

ترس از سخنرانی که از ناحیه خلفی مغز ناشی می‌شود

مغز قدیمی یا ناحیه خلفی مغز مهم‌ترین نقطه‌ای است که در کسری از ثانیه و به صورت متناوب محیط و شرایط اطراف را اسکن می‌کند. به زبان ساده این که ما در هر شرایطی ایمن می‌مانیم را به مغز خلفی خود یا مغز قدیمی مدیون هستیم!


سه عامل اصلی ترس در سخنرانی

جزئی از یک گروه بودن و تایید شدن توسط بقیه یکی از نیازهای اساسی ما بوده و می‌باشد. از قدیم مردم برای این که بتوانند خود را در برابر بلایای طبیعی بهتر حفظ کنند جز گروه یا قومیت‌های مختلف در می‌آمدند و با نام همان گروه زندگی می‌کردند. زمانی که هر یک از این افراد از گروه خارج می‌شد با توجه به فرمان مغز خلفی یا مغز قدیمی در حالت آماده‌باش قرار می‌گرفت؛ چون خروج از گروه برابر با مرگ بود!

اکنون می‌دانیم که حتی در چنین موقعیتی باز هم قرار نیست بمیریم؛ اما مغز ما همچنان همان واکنش را نشان می‌دهد. یعنی به محض این که با یک گروه غریبه رو به رو می‌شویم که جزئی از آن‌ها نبوده‌ایم مغز قدیمی ما باعث رخ دادن دو عکس‌العمل محتمل در ما می‌شود:

  • فرار از سخنرانی: به خاطر ترس از سخنرانی سعی می‌کنید حرف نزنید. اگر هم حرف بزنید آن قدر سریع و با شتاب سخنرانی می‌کنید تا همه چیز زودتر تمام شود
  • بی‌دفاع شدن در صحنه در سخنرانی: وقتی که روی صحنه می‌روید نظیر یک پیاده‌نظام خسته هستید که کاملا خلع سلاح شده است. حالتی که احساس می‌کنید همه چیز تصنعی بوده و ذهنتان از کلمات خالی شده است
برای خرید محصول فن بیان کلیک کنید
دانشگاه زندگی همراه شماست

امروزه باید تربیت جنسی کودک را یکی از ضروری‌ترین تربیت‌ها در کنار سایر جنبه‌های تربیتی بدانیم. با توجه به دو دلیلی که در پایین به‌آنها اشاره می‌نمایم، ضرورت تربیت صحیح کودکان در مورد مسائل جنسی برایتان آشکار می‌گردد.

  1. دسترسی به اطلاعات: گسترش رسانه‌ها و دسترسی راحت‌تر همگان و من‌جمله کودکان به حجم انبوهی از اطلاعات در همۀ زمینه‌ها و از جمله مسائل جنسی در سنی که هنوز آمادگی پذیرش و درک مسایل جنسی را ندارند.
  2. دوری از والدین: جدایی کودکان در سنین پایین از والدین، بخاطر اشتغال والدین و سپردن آنها به مهد کودک‌ها و یا سایر آشنایان ، کاری که سالها قبل تعداد والدینی که مجبور به انجام این کار می شدند بمراتب خیلی کمتر از میزان کنونی بود.

با توجه به مطالب فوق والدین امروزی وظیفه ای به مراتب سنگین‌تر از پدر و مادرهای خود بر عهده دارند تا بتوانند با برخورد صحیح با فرزندان خود و تربیت درست آنان در زمینه مسائل جنسی یاریگر فرزندانشان در این مسیر پرپیچ‌وخم رشد باشند.

لذا گام اول در این مسیر افزایش آگاهی والدین و کسب مهارتهای کاربردی در این زمینه است تا بتوانند هر چه بهتر از عهده ی این کار برآیند. هدف ما این است که  شما را تبدیل به مربیانی توانمند برای تربیت جنسی کودک خودتان کنیم. با ما همراه باشید.

ایمنی کودک

تربیت جنسی کودکم را از چه موقعی آغاز کنم؟

این سوال واقعا از آن دسته سوالهایی است که در جواب به اون فقط باید گفت: اییییییییی‌ خخخخخخددددداااااا.

وقتی فرزند دلبندتان متولد شد، تربیت او آغاز می‌شود، این تربیت شامل تربیت جنسی کودک هم می‌شود، لذا تربیت جنسی باید از بدو تولد و موازی با سایر جنبه‌های تربیتی باشد.


سن آموزش به کودک

تربیت جنسی کودک خود را به چه کسی  بسپارم ؟

بهترین گزینه برای تربیت جنسی کودک‌تان تا سنین دبستان خودتان هستید و تازه بعد از ورود به مدرسه باز هم شما هستید که بار عمدۀ تربیت جنسی کودک‌تان را بر دوش می‌کشید.

چه کارهایی برای تربیت جنسی کودک که تازه بدنیا آمده انجام بدم؟

بهنگام تعویض پوشک و شستن فرزندتان: حداقل تحریک ناحیه ی تناسلی صورت بگیرد، برخی از والدین چون احساس می‌کنند که نوزاد یا کودک متوجه  چیزی نمی‌شود، مخصوصا در مورد پسر بچه‌ها ، آلت کودک را در زمان تعویض پوشک زیاد دستکاری می کنند. از این کار اجتناب کنید.

هنگام تعویض پوشک نوزادان اگر خواهر یا برادری بزرگتر  دارد، آلت نوزاد را بپوشانید و به خواهر و برادر بزرگتر هم (اگر کودک‌اند) بگوئید که اندام خصوصی رو نباید به غیر از والدین و دکتر آن هم در مواقع ضروری  شخص دیگری ببیند یا دست بزند.

تربیت جنسی کودک

خواب کودک: کودک بعد از شش ماهگی در کنار مادر بخوابد ولی بهتر است که لحاف او را جدا کنید.

خوابیدن کودک بین دو والد و بصورت مشترک با والدین توصیه نمی‌شود .

والدین پس از تولد نوزاد، دیگر در حضور نوزاد و جلو چشمان او یا کودک خردسال‌شان از انجام روابط جنسی پرهیز کنند چون تمامی حرکات و رفتارهایی که کودک می‌بیند و می‌شنود در ضمیر ناخودآگاه او ضبط می‌گردد و منجر به بروز پیامدهایی در آینده می‌گردد.

ختنه کودکان: بهترین سن ختنه برای نوزاد پسرتان البته با صلاحدید پزشک هفته اول تا چهارم است، تا آلت تناسلی نوزاد بیش از حد تحریک نشود

برای محصول فن بیان کودکان کلیک کنید

دانشگاه زندگی همراه شماست


اگر کودک شما اضافه‌وزن دارد، راه‌های بی‌شماری برای کمک کردن به او در صددِ رسیدن به وزن ایده‌آل، در حین رشد است.

به عنوان والدین، سخت است که کودک خود را به عنوان یک فردی که اضافه‌ وزن دارد نگاه کنیم، چرا که هیچ‌وقت آن‌قدرها هم سنگین به نظر نمی‌رسند. به دلیل این‌که کودکان بیشتر در سنین پایین چاق می‌شوند، ما با دیدن کودکانِ دیگر، فکر می‌کنیم که کودک ما احتمالاً خیلی هم طبیعی است.

تحقیقات نشان داده که کودکانی که وزن ایده‌آل خود را دارند، سالم‌تر هستند، به دستاوردهای بالاتری می‌رسند و اعتمادبه‌نفس بیشتری دارند.

آن‌ها همچنین عزت نفس بیشتری دارند و کم‌تر پیش می‌آید که در مدرسه مورد زورگویی قرار بگیرند و همچنین در آینده‌های دورتر به مشکلات سلامتی کم‌تری دچار می‌شوند. به عنوان یک والد، سخت است که کودک خود را چاق تلقی کنیم، اما راه‌های زیادی برای کمک کردن به او وجود دارد. این‌که آن‌ها را فعال‌تر کنیم و باعث شویم غذاهای سالم‌تری بخورند بسیار مهم است.

اضافه وزن کودکان

این هم از نکات مهمی که به شما در حل مساله اضافه وزن کودکان کمک می‌کند

 

اقدامی برای موفقیت

5 راه کلیدی برای برقرار نگه داشتنِ وزن ایده‌آل کودکان وجود دارد:

  • الگوی خوبی باشید
  • او را به انجام فعالیت‌های جسمی به طول مدت 60 دقیقه یا بیشتر تشویق کنید
  • سهمیه‌های او را کودکانه تقسیم کنید
  • غذا، نوشیدنی و میان‌وعده‌های سالم بخورید
  • مشغولیت به تبلت و رایانه و تلوزیون کم‌تر، و خوابِ بیشتر

الگوی خوبی باشید

یکی از بهترین راه‌های القای عادات به کودکان این است که الگوی خوبی برای کودکان خود باشید. کودکان از طریق مثال‌ها می‌آموزند. اگر می‌خواهید فرزندتان را به فعالیت‌های فیزیکی و به‌طور کلی فعال بودن وادار کنید، پس خودتان هم باید همین گونه رفتار کنید. برای آن‌ها مثال‌های خوبی باشید، مثلاً به جای تلوزیون نگاه کردن یا در اینترنت گشت زدن، برای قدم‌زدن یا دوچرخه‌سواری بیرون بروید.

وقتی با فرزندتان به پارک یا استخر شنا بروید، به‌طور ناخودآگاه به او آموخته‌اید که به سببِ فعال بودن، خوشگذرانی‌های زیادی به بار می‌آید و چه‌قدر خوب است که با هم وقت بگذرانید.


برای ایجاد تغییرهای تأییدپذیر در سبک زندگی کودک، لازم است تا آن تغییرات کوچک بوده و شامل حال کل خانواده بشود.

فعالیت‌های فیزیکی نیز برای تاثیرگذاریِ بیشتر می‌توانند به صورت خانوادگی انجام شوند.

اضافه وزن کودکان

فعال باشید

نیازی نیست تا کودکانِ اضافه‌ وزن دار فعالیت‌های فیزیکی بیشتری نسبت به بچه‌های لاغر انجام بدهند. وزنِ مضاعفِ بدن آن‌ها باعث می‌شود تا با همان مقدار فعالیت نیز مقدار بیشتری کالری بسوزانند. تمام کودکان باید برای رسیدن به سلامتی جسمانی، روزانه 60 دقیقه فعالیت فیزیکی داشته باشند، اما لازم نیست تا یک باره به این حد برسید. تمارین 10 دقیقه‌ای یا حتی 50 دقیقه‌ایِ مداوم، حتی بیشتر از تمرین‌های طولانی‌تر اما نامنظم، تاثیرگذار هستند.

برای کودکان خردسال، این نوع تمارین و فعالیت‌های فیزیکی می‌تواند منصوب به بازی‌های مختلف مثل توپ‌بازی یا دنبال‌بازی، اسکوتر بازی و یا حتی تاب‌بازی و سنگ نوردی‌های مخصوص کودکان باشد. برای کودکان بزرگ‌تر این فعالیت‌ها می‌تواند شامل دوچرخه‌سواری، اسکیت برد سواری، پیاده‌روی تا مدرسه، شنا، رقص و انواع هنرهای فیزیکی باشد.

همچنین وقتی می‌خواهید به صورت دسته‌جمعی با خانواده‌ی خود به محلی نزدیک خانۀ خود بروید، سعی کنید پیاده این کار را انجام بدهید. این کار علاوه بر ذخیره‌ی هزینه، فعالیت جسمی همگانی را نیز برای کودک‌تان تداعی می‌کند.

سهمیه‌های کودکانه


برای یافتن مسیر زندگی خود ادامه مطلب را بخواندی
دانشگاه زندگی همراه شماست

ظاهر مناسب کاری راهی است که مردم شمارا جدی بگیرند. اندیشه مناسب بودن برای نقش شما باید کاری که نجوم می‌دهید و شرکتی که برایش کار می‌کنید سازگاری داشته باشد. لباس مناسب کاری را به‌طور مفصل در کتابم، عامل برداشت تصویری، شرح داده‌ام. مفهوم ((مناسب)) بسته به نوع کار شرکت‌ها و محصول یا خدمات، محل شرکت، تاریخ و سنت‌های آن و نظایر این‌ها فرق می‌کند. ازنظر تاریخی، نظریه ظاهر مناسب کاری از کار حرفه‌ای طبقه متوسط و بالاتر امور مالی، حقوق، پزشکی و نظامی که تحت سلطه مردان بوده است، ناشی می‌شود و به سایر جنبه‌های تجارت و امور صنفی گسترش می‌یابد. تقریباً در همه‌جا برداشت امروزی نوع لباس دوران ملکه ویکتوریا و پس از انقلاب صنعتی که در ابتدا توسط مردان مورداستفاده قرار می‌گرفت و بعد از سوی ن هم تقلید شد، به‌عنوان لباس یکسان امور تجاری پذیرفته شناخته می‌شود. لباس کاری سنتی ((نظام حاکم)) تصویری رسمی و محافظه‌کارانه را ارائه می‌دهد و می‌تواند توسط همه مورداستفاده قرار گیرد. این لباس شامل موارد زیر است:

1-کت‌وشلوار تیره به رنگ سرمه‌ای یا خاکستری با پیراهن سفید یا کمرنگ؛

2-رنگ بسیار کم در پیراهن یا دستمال‌گردن؛

3-ازنظر دوخت یا نوع پارچه معمولی  ورسمی؛

4-کفش و جوراب تیره؛

5-زینت آلات بسیار محدود؛

6-لباس او کشیده با حداقل تزئینات؛

7-مدل کلاسیک و نه امروزی.

برخی سازمان‌ها این نوع لباس پوشیدن سنتی را تشویق نمی‌کنند زیرا برای محصول یا خدماتی که ارائه

می‌دهند خیلی رسمی است و ترجیح می‌دهند کارکنان از لباس‌های غیررسمی استفاده نمایند. تنها راه یافتن


آنچه موردقبول است سؤال مستقیم است: ((آیا در اینجا مقررات خاص برای لباس‌دارید؟)) یا از چشمان

خود استفاده نمایید و نقش کارآگاه را بازی کنید. راه آزمایش‌شده ایستادن برکنار آسانسور یا در خروجی و دیدن افرادی است که می‌آیند و می روند. این کار بیش از کتاب راهنما به شما یاد می‌دهد. اگر تصویر سازمان دقیق نباشد نمی‌تواند دستورالعمل‌های واضحی درمورد تصویر کارکنانش ارائه دهد. در این صورت‌مسئله تنها قضاوت شما درباره ترتیبی است که مناسب تشخیص می‌دهید:

1-اگر کارمند ارشد هستید همیشه مرتب لباس بپوشید. هرچه ارشدتر باشید مهتر است که همیشه مناسب لباس بپوشید.

2-اگر ارشد نیستید لباس‌های معمولی را که برای کار آماده‌شده‌اند بپوشید. روسای شما این نکته را درکمی یابند که پول کافی به شما نمی‌دهند، بلکه آنان فکر خواهند کرد شما کار خود را آن‌قدر جدی نمی‌گیرید که برای تهیه لباس مناسب سرمایه‌گذاری کنید.

3- اگر برای خودتان کارمیکنید لباس بد نپوشید. از لباس‌های باکیفیت بالا استفاده کنید تا جلوه ای از موفقیت را نشان دهید.

Workers

خویشتن‌داری شخصی و هدف شرکت

ازنظر تاریخی، لباس کار حرفه‌ای بر مبنای اندیشه خویشتن‌داری ساخته‌شده است. ((روی پی روبنشتاین))، نویسنده کتاب آیین لباس پوشیدن، می‌گوید لباس کار چنان طراحی‌شده بود که سلطه انسان را بر احساساتش نشان دهد. ا.و منظور خود را اینطور بیان می‌کند: ((اعتقادی در سطح وسیع وجود درد که هر شخص درستکار حرفه‌ای هدف‌های شخصی اظهارات خود را به نفع هدف شرکت و نقش اجتماعی مهار می‌کند.)) اگر قرار باشد ن هم وارد این معرکه شوند بهتر است اسباب کار را آماده کنند و بازهم به گفته روبنشتاین ((ابعاد جنسی، مادرانه و پرورشی ظاهر خود را به حداقل برسانند.)) آیینه‌ای لباس پوشیدن دائماً ” نقض می‌شوند. سازمان‌هایی که خلاقیت و نوآوری را پرورش می‌دهند غالبا” قوانین ویژه لباس پوشیدن را تخفیف داده‌اند. دیگران که از واکنش نسبت به درک پایین از لباس غیررسمی رنج می برندکارکنان خود را تشویق می‌کنند تا به لباس شاخص وقابل تشخیص‌کاری بازگردند.مهم‌تر از همه چگونگی ظاهر شماست – که به نحوه ی برخورد مربوط می‌شود- شما باید در لباس خود راحت باشید، ازنظر جسمی راحت و آسوده باشید

مسیر زندگی خود را می توانید با ما تعیین کنید

دانشگاه زندگی با شماست


برای شما هم پیش آمده که از کسی توقع تشکر کردن داشته‌اید ولی برخلاف توقعتان هیچ واکنشی از سمت او ندیده‌اید. در چنین شرایطی احتمالا با خودتان گفته‌اید فلانی چه قدر از خودراضی است، چه قدر متوقع است و … خیلی از ما در زندگی روزانه و به طور معمول از یکدیگر قدردانی و سپاس‌گذاری نمی‌کنیم مگر زمانی که واقعا مجبور باشیم یا در شرایطی قرار بگیریم که چاره‌ای نداشته باشیم؛ اما آیا تاثیر تشکر کردن در زندگی همین قدر مختصر و بی‌اهمیت است که بخواهیم آن را نادیده بگیریم؟!

شاید جمله”متشکرم” یکی از جملات پرکاربردی باشد که حقش در میان تمام عباراتی که در روز استفاده می‌کنیم ضایع شده باشد؛ چون در کم‌تر به کاربردی و اثرگذاری این جمله در ارتباطاتمان دقت کرده‌ایم. اما اگر کمی گوش و چشممان را باز کنیم متوجه حقایقی درباره تشکر کردن در زندگی می‌شویم که احتمالا باعث شده بارها و بارها از مهلکه نجات پیدا کنیم!

 

تشکر کردن در زندگی

در ادامه می‌خوانید که چه طور با قدردانی از دیگران در چند موقعیت متفاوت و حیاتی زندگی می‌توانید جهت‌گیری فکری طرف مقابلتان را نسبت به خودتان تغییر دهید.

تاثیر تشکر کردن در زندگی: با تشکر کردن خودتان را از مهلکه نجات دهید!

شاید تشکر نکردن یکی از همان نشانه‌های خودشیفتگی در افراد باشد که باعث می‌شود در هر شرایطی نتوانند متواضعانه رفتار کنند؛ اما اگر با اثرات قدردانی و تشکر کردن در زندگی آشنا شوند احتمالا رویکردشان تغییر پیدا می‌کند.

تشکر کردن زمانی که مورد تمجید و تعریف واقع می‌شوید

وقتی که دیگران به تشویق ما می‌پردازند احتمالا اولین چیزی که به ذهنمان می‌رسد تواضع و فروتنی در مقابل آن‌ها است. اما مشکل از آن جایی شروع می‌شود که در این حالت دقیقا نمی‌دانیم چه جمله‌ای بر زبان آوریم و چه جمله‌ای بگوییم که از نظر دیگران رفتار پسندیده‌ای داشته باشیم.


شاید بهترین جمله در چنین مواقعی تشکر کردن و قدردانی باشد؛ بدون این که این عبارت کامل را بخواهید با استفاده از جملات اضافی ناقص کنید! به مثال‌های زیر دقت کنید:

زمانی که دیگران درباره لباس زیبای شما تعریف می‌کنند، به جای این که بگویید اوه، این لباس را حیلی وقت پیش خریدم” بگویید: ممنونم، خوشحالم که دوست داشتید”.

زمانی که دیگران از شیوه سخنرانی و نطق شما در یک کنفرانس تعریف می‌کنند، به جای این که بگویید: واقعا؟ احساس استرس زیادی داشتم و حس می‌کنم خوب عمل نکردم” بگویید: ممنونم؛ خوشحالم که همه چیز خوب پیش رفته است”.

اگر مسیر زندگی درست را تشخیص نمی دهید کلیک کنید

دانشگاه زندگی همراه شماست


توانایی‌های شگفت انگیز ذهن انسان مانند خلق هنر و اختراع و اکتشاف،  سال‌هاست که ذهن دانشمندان و محققان را به خود مشغول کرده است. آن‌ها مدت زیادی است که در حال تحقیق بر روی مغز انسان هستند و هر بار با نکته و دستاورد جدیدی مواجه می‌شوند. تفکر خلاق انسان از شبکه گسترده و وسیع مغزی نشات می‌گیرد و می‌دانیم که بخش‌هایی از آن مسئولیت دستکاری و ترکیب ایده ها، تصاویر و سمبل‌ها را بر عهده دارند.

اکثر افراد فکر می‌کنند داشتن تفکر خلاق به معنی هنرمند بودن، مانند نوشتن یک رمان پیچیده یا خلق یک تابلوی نقاشی زیبا است اما باید توجه کرد که همه متفکران، هنرمند نیستند. افراد بسیاری در شغل‌های مهم علمی و اقتصادی مشغول کار هستند که چیزی از هنر نمی‌دانند اما از تفکر خلاق بهره‌مند هستند. تعریف ساده خلاقیت این است که شما بتوانید چیز جدیدی عرضه کنید که قبلاً مانندش دیده نشده است. توانایی خلق کردن ، موضوعی است که می‌تواند زندگی شخصی فرد را دگرگون کرده و موجب موفقیت او در هر زمینه‌ای شود. در ادامه با توضیحاتی درباره مفهوم تفکر خلاق و راه های تقویت آن همراه ما باشید.

تفکر خلاق به تصمیم گیری درست کمک می کند

 

تفکر خلاق چیست؟

تفکر خلاق یعنی نگاه کردن به چیزی به طرز متفاوت. یعنی اینکه بتوان چیزهایی را مشاهده و درک کرد که برای بسیاری از افراد قابل درک نیست. خلاقیت را در واقع می‌توان مشاهده الگوهایی معنادار دانست که واضح نیستند. حتی کارآگاه خیالی و معروف یعنی شرلوک هولمز، در برخی از داستان ‌هایش از چنین قابلیتی برای کنار هم گذاشتن سرنخ‌ها و حل کردن معمای پرونده، بهره می‌گیرد.


طبیعی است که برخی افراد به طور مادرزادی از خلاقیت بیشتری برخوردار هستند. این موضوع به معنای عدم تونایی دیگران در داشتن تفکر خلاق نیست اما واقعیت این است که برخی افراد توانایی ذهنی کافی برای خلاقیت را ندارند. البته می‌توان با انجام تمرین‌هایی این توانایی را تقویت کرد که در ادامه به تعدادی از آن‌ها اشاره خواهیم نمود. شما می‌توانید به حل کردن پازل و معماهای مختلف روی بیاورید، تا ذهنتان به تدریج قوی‌تر شود.

افراد خلاق قادر هستند راه‌های جدیدی برای به سرانجام رساندن کارها پیدا کنند و با چالش‌ها به راحتی رو به رو شوند. آن‌ها مفاهیم تازه و یا نادیده گرفته شده توسط دیگران را به کارشان وارد می‌کنند و از آن را به بهترین شکل، استفاده می‌کنند. چنین طرز تفکری می‌تواند به کمپانی‌ها و سازمان‌ها برای حرکت در مسیر پیشرفت و ترقی کمک فراوانی کند.

تفکر خلاق مساوی با تصمیم گیری درست

 

 

مثال‌هایی از انواع تفکر خلاق

1 – خلاقیت هنری

هنر یکی از شناخته شده‌ترین بخش‌های خلاقیت است که می‌توان از آن در بخش‌های مهمی از زندگی و کار مشاهده کرد. علاوه بر توانایی نوشتن رمان، خلق موسیقی و نقاشی و … امروزه خلاقیت هنری در کار بسیاری از شرکت‌ها نیز به کار می‌آید. طراحی یک لوگو و نماد مناسب و ایجاد فضایی ایده آل برای فعالیت کارمندان، بخشی از خلاقیت در هنر است. بنابراین حتماً لازم نیست یک هنرمند بزرگ باشید تا بتوانید از خلاقیت استفاده کنید.

 

2 – خلاقیت در حل مسائل

افرادی که توانایی حل مسائل را دارند و به راحتی این کار را انجام می‌دهند، همیشه افراد خلاقی هستند. این افراد در کار خود به روش‌های تازه‌ای برای حل مشکلات دست می‌یابند. مثلاً مدیری را در نظر بگیرید که راه خلاقانه برای تقسیم‌بندی بودجه شرکت و کاهش مخارج پیدا کرده یا وکیلی که یک راه عالی و خلاقانه برای دفاع از موکل خود در دادگاه یافته است. چنین مواردی، نشان دهنده وجود خلاقیت در حل مشکلات و مسائل است.


خلاقیت

 

3 – خلاقیت در علم

برخی از افراد، دانش و مهندسی را نقطه متضاد هنر و خلاقیت می‌دانند و فکر می‌کنند دانش و خلاقیت دو موضوع بی ارتباط هستند. باید گفت که این تفکر به هیچ وجه صحیح نیست و دانش هم به خلاقیت فراوانی نیازمند است. تفکر خلاق به شدت در حوزه STEM (مخفف برای واژه‌های دانش، تکنولوژی، مهندسی و ریاضی) به چشم می‌خورد.

برای مثال نوشتن یک برنامه کامپیوتری جدید یا طراحی یک ربات پیشرفته برای انجام کاری خاص، به خلاقیت زیادی نیاز دارد. تاریخ علم و تکنولوژی مملو از پروژه‌هایی است که نه به دلیل خطا در تکنیک و روش انجام کار، بلکه به خاطر نداشتن خلاقیت و چسبیدن به عادات و تفکرات قدیمی، با شکست مواجه شده‌اند. بزرگ‌ترین نام‌ها در زمینه علم، همواره با اتکا به هوش و خلاقیت، نظریه‌های مهم و کاربردی را ارائه کرده‌اند.

 

 

تعدادی از روش‌های تقویت و بهبود تفکر خلاق

آزمون و خطا

این موضوع به یکی از کلیشه‌های زندگی تبدیل شده است اما باید اعتراف کرد که کاملاً واقعیت دارد. اگر در ابتدا شکست نخورید و دوباره تلاش نکنید، به موفقیت هم دست نخواهید یافت. آزمون و خطا می‌تواند زمینه‌ای برای ایجاد یک ایده بسیار هوشمندانه باشد. مثلاً یک رمان بسیار محبوب را در نظر بگیرید که قبل از انتشار و قرار گرفتن در دسترس عموم، باید بارها ویرایش شده و ایده‌های تازه‌ای به آن اضافه شود.

برای مسیر زندگی درست کلیک کنید

دانشگاه زندگی همراه همیشگی شماست


تحقیقات جدیدی 5 قدم برای نظارت‌داشتن بر تنهایی ارائه می‌کند.

تا به حال اتفاق افتاده است که حس کنید لایق اتفاقات خوبی که برای‌تان می‌افتد نیستید؟ آیا وقتی در آینه نگاه می‌کنید _ وقتی به لباس‌ها و نوع موهای‌تان خیره می‌شوید _ حس می‌کنید که نه تنها ناامید و آشفته به‌نظر می‌رسید، بلکه به نوعی از خودتان متنفر هستید؟ آیا فکر می‌کنید که ظاهرتان به غایت افتضاح است و حس می‌کنید که بقیه نیز همین طرز تفکر را رجع به شما دارند؟ آیا آرزو می‌کردید که می‌توانستید دوستان بیشتری داشته باشید و با آن‌ها به گردش بروید اما همزمان از پیدا کردنِ دوستان جدید می‌ترسید؟

این‌ها احساسات و افکاری هستند که هر انسانی ممکن است در مقطع خاصی زندگی و عمرش، با آن‌ها رو در رو شود، اما اگر این افکار به لایه‌های بنیادی و درونی زندگی یک نفر نفوذ کنند، آن موقع است که شرایط بغرنجی را برای سلامت روانی وی تعبیه می‌کنند.

خودتنفرگرایی

براساس تحقیقات مذکوری که با همکاری چندین دانشگاه و تعداد زیادی محقق صورت گرفته، مبرهن شد که افرادی که در ریسک بالایی از افسردگی قرار دارند میل بیشتری به تنهایی و غم‌زدگی دارند. این احساسات می‌توانند مردم را به نوع خاصی از تفکر راجع به خودشان رهنمون کند _ تفکری که در آن، خودشان را به شکل خشن و زننده‌ای قضاوت می‌کنند. این محققین همچنین با دلیل و مدارک علمی ثابت کردند که وقتی احساس تنهایی می‌کنید، متوجه می‌شوید که این احساسات ناشی از عدمِ داشتنِ فعل و انفعالات به مقدار دلخواه‌تان با دیگر مردمِ اطراف شما است.

در پسِ این نوع تفکر، این حس نیز بر شما فائق می‌آید که شما به دلیل این نادیده گرفته‌شدن و تنها ماندنِ خود هستید. این نتیجه‌گیری‌های خودساخته، باعث می‌شوند که تنهایی خود را ناشی از بی‌ارزش بودنِ خود بدانید. همچنین در ادامۀ این تحقیقات مشخص شد که تنهایی، مثل ماشه‌ای برای قراردادنِ خود در سیری مدور و جاودانه از احساس خودقاصری، خودبی‌ارزش ‌پنداری، بی‌قراری، کمبود اعتمادبه‌نفس و غیره قرار می‌دهد. پی‌آمدهای این تفکرات، شامل آشفتگی و مشکلات ذهنی‌ای نظیر افسردگی می‌شود. به عبارت دیگر، افکارِ بی‌ارزش پنداریِ شما، بستری برای دیگر تفکرات منفی خواهند بود.

مفهومِ خودتنفرگرایی، چنان‌که محققین آن را توضیح می‌دهند، حسی درونی ناشی از بی‌ارزشی است که با تنهاییِ ممتد به دست می‌آید و نهایتاً به افسردگی منتهی می‌شود. سردبیر این تحقیق، خودتنفگرگرایی را این‌گونه تعریف می‌کند: (نوعی الگوی احساسی منفی و خودآگاه که تنفر را به سمت و سوی خود ساطع می‌کند). خودتنفرگرایی می‌تواند در ابعاد تنفر از جسم ابراز شود، مانند: (به‌نظر خودم، واقعاً حال به‌هم‌زن هستم) یا می‌تواند در ابعاد افعال و کنش‌ها بروز پیدا کند، مانند: (کارهای من واقعاً باعث می‌شوند منفور به‌نظر بیایم).


در تحقیقاتی که پیش از این‌ها در این باب صورت گرفته بود، محققین متوجه شده بودند که نوعی ارتباط بین خودتنفرگرایی و اضطراب اجتماعی، افکار وسواسی، روان‌پریشی گرایی و به‌طور کلی، عدم آسایش وجود دارد. در مقایسه با خجالت و احساس گناه، در طی تحقیقات طولی‌ای که انجام شد، خودتنفرگرایی نقش موثرتری در میان علائم افسردگی ایفا می‌کند. سوالی که آن‌ها نیز به دنبال جوابش هستند: آیا تنهایی می‌تواند از زوایای مختلفی به خودتنفرگرایی و افسردگی منتهی شود؟

تنفر داشتن از خود

عناصر دیگری نیز در این ماجرا دخیل هستند. این‌که وقتی ما افکار خودتنفرگرایی را در ذهن خود می‌پرورانیم و همزمان با آن، نمی‌توانیم از دست آن‌ها خلاص شویم. افکار خودخورانه نیز یکی از کلیدی‌ترین عناصر افسردگی است، به‌طوری که شما مدام فکر می‌کنید که چه‌قدر منفور هستید و تکرار این فکر، شما را بیشتر و بیشتر مستغرقِ افسردگی می‌کند.

به همین سبب، محققینِ این پروژه، احساسات منظم را نیز به مدل و الگوی خود اضافه کردند. در کالبدشکافی‌هایی که در طی این تحقیق انجام شد، دانشمندان متوجه شدند که دو نوع تفکر خاص می‌تواند کمک شایانی به شما کند. فرونشانی و ارزیابی مجدد. اگر مدام به جای این‌که شما چقدر شکست‌خورده و یا پر از عیب و نقص هستید، این تفکرات را از ذهن‌تان بیرون بریزید (فرونشانی) و افکار تازه و مثبت جدیدی را شکل دهید (ارزیابی مجدد)، قطعا از مقادیر آسیب‌پذیری و مشکلات ذهنی شما کاسته می‌شود.

در جریان این تحقیقات، آزمایشی بر روی 317 نفر از طیف سنی تا 72 سال (77 درصد از این افراد، مونث بودند) انجام شد تا از طریق پرسش‌نامه، به ارزیابی هر فرد و مولفه‌های وی بپردازند. آن‌ها از معیارهای (تنهایی) خاصی برای اندازه‌گیری امتیاز و ارزش خود استفاده کردند، مثلاً سوالاتی از این دست: (من احساس می‌کنم انسان غم‌زده‌ای هستم) یا (از این‌که خیلی از کارهایم را تنهایی انجام می‌دهم ناراحتم). همان‌طور که می‌توانید ببینید، تنهایی فقط به معنی تک بودن نیست، بلکه همچنین به معنای داشتن ارتباط اندک با افراد مورد علاقه‌تان نیز هست.

سردبیر این تحقیقات سعی در اندازه‌گیری میزان افسردگی این افراد با سوالاتی در باب احوالات ذهنی آن‌ها داشت، جواب این سوالات به صورت میانگین چینین چیزهایی بود: (من احساس ناراحتی می‌کنم) یا (من اکثر وقت‌ها احساس گناه می‌کنم). همچنین پرسش‌نامه‌ای در باب الگوهای احساسی منظم آن‌ها ترتیب داده شد تا میزان احساسات منفی آن‌ها به دست‌آید، جواب این پرسش‌ها عبارت بودند از: (من احساساتم را به وسیلۀ ابرازنکردن کنترل می‌کنم) یا (هربار که احساس مثبتی به من دست می‌دهد، سریعاً تفکراتم را نسبت به آن تغییر می‌دهم).


مطالب بیشتر روانشناسی خانواده را اینجا بخوانید

برای خواندن آنها کلیک کنید


یکی از بزرگترین موانع برای هر کار خلاقانه‌ای شک داشتن به توانایی‌ های خود و تکرار این باور است که ما نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم، زیرا خیلی نادانیم، به اندازه کافی خوب، باهوش و با استعداد نیستیم. زیرا در گذشته به ما گفته‌اند: ضعیف، ناتوان، تازه‌کار، متقلب و احمقیم».

 

کمال‌گرا نباشید، ضعیف باشید اما باشید

اگر قرار است کتاب بنویسید، همین الان شروع کنید، نگران کیفیت پایین متن‌تان نباشید، همه چیز می‌تواند در نسخه دوم درست شود به غیر از یک صفحه خالی. کتابی که بد نوشته شده است را می‌توان اصلاح کرد، اما کتابی که از ترس قضاوت دیگران نوشته نشده است، مثل یک کتاب سفید است، در کتاب سفید چه چیزی را می‌خواهید اصلاح کنید؟

از چارچوب‌های بسته عبور کنید. بهتر است ابتدا پیکره اصلی را بنا نمایید و سپس متعلقات بعدی را به آن بیافزایید. وقتی پیکره ساخته شود هیچ چیزی جلودارتان نخواهد بود.

اگر هنوز شک داشتن به توانایی های خود مانع شروع کردنتان می شود بهتر است ترفندهای مختلف را بکار بگیرید برای مثال زمان‌های 10، 15 یا 20 دقیقه‌ای را برای شروع تنظیم کنید.

همچنین نوشتن مداوم هم می‌تواند مفید باشد. با توجه به برنامه زمانی خاصی که دارید، سعی کنید هر روز کمی بنویسید. زیرا وقتی کاری را هر روز انجام دهید، ترسش از بین می‌رود.

کمالگرایی

موفقیت خود را تجسم کنید

وقتی انتظار انجام کاری را می‌کشیم، آنرا در ذهن‌مان تجسم می‌کنیم. این فکر رشد می‌کند و بزرگ می‌شود. توله شیر تبدیل به شیری بالغ خواهد شد.


تجسم موفقیت

ترغیب کلامی

می‌توانید فضای‌تان را با کلمات الهام‌بخش و مثبت پر کنید. می‌توانید این نوشته را بر روی برچسب‌هایی نوشته و بر روی در و دیوار اطرافتان نصب کنید: چیزی که به من کمک می‌کند تعهدم به نوشتن است هر چند بد باشد. به خودم می گویم که باید 5 یا 10 صفحه امروزم را بنویسم مهم نیست چه باشد و هر وقت که بخواهم آنها را پاره می‌کنم. چیزی از دست نخواهم داد، نوشتن و پاره کردن پنج صفحه بدتر از ننوشتن نیست».

وسواس نداشته باشید

برای شروع کردن منتظر مقدمات عجیب و غریب نباشید، عده‌ای مدام در حال تهیه مقدمات هستند مثلا اگر قرار باشد که کتابی بنویسند،‌ مدام در حال خرید کتاب‌های مرتبط و مطالعه آن‌ها هستند و هیچ‌گاه نوشتن را شروع نمی‌کنند. آن‌ها بیشتر یک تدارکات‌چی هستند تا یک عمل‌گرا. تمرکزتان بر روی اولویت‌های‌تان باشد و نه مسائل بی‌اهمیت.

به قول یکی از نویسندگان:  اگر ظرف کثیفی در سینک آشپزخانه بود، نمی‌توانستم بنویسم. حالا اگر حتی یک مرده هم جلویم باشد می‌توانم بنویسم».

وسواس فکری

با احساسات خود آشتی کنید

گاهی باید از شر ابهام و تردیدهای درونی راحت شوید. پس بهتر است در مورد ترس‌هایتان، شک‌ها و ناراحتی‌هایتان بنویسید.

بنویسید که در ذهن‌تان چه می‌گذرد و احساسات درونی‌تان چیست. 10 تا 20 دقیقه به خودتان فرصت دهید تا ناکامی‌ها از وجودتان خارج شود بدون اینکه بخواهید آنها را قضاوت کنید، مورد انتقاد قرار دهید یا اینکه بخواهید کمشان کنید. از احتمالات منفی در مورد آینده بنویسید. برای مثال: اگر چیزی به ذهنم نرسد چه؟ اگر خجالت زده شوم، چه؟ اگر ترس‌هایم باقی بمانند و نویسنده بدی شوم و این داستان بد باشد، چه؟ اگر شکست بخورم چه؟ اعتراف کنید. بپذیرید. سپس زمانتان را برای بازگشت به کار تنظیم نمایید.


مقالات بیشتر روانشناسی خانواده را کلیک کنید

با سایت دانشگاه زندگی همراه شوید


آیا تابه‌حال این‌قدر شگفت‌زده شده‌اید که بخواهید یک رؤیا را با شخص دیگری سهیم شوید یا درون رؤیای یک فرد دیگر بروید؟

چرا همه‌ی رؤیاها فانتزی و خوب نیستند؟ چرا مردم کابوس می‌بینند؟

بر اساس تحقیقات انجام‌شده، کابوس‌ ها هدف مثبتی ایفا می‌کنند. درواقع کابوس ها نوعی مسئله‌ی روان‌شناسی است که کم‌وبیش مردم با آن مواجه‌اند. رؤیاها پلی به ناخودآگاه هستند”.

بر اساس نظریه‌ی بعضی از دانشمندان رؤیاها کمکی به بقای ما نکردند و با تکامل حذف‌شده‌اند ولی ازنظر علمی ثابت‌شده است رؤیاهای بد به ما کمک می‌کنند اما اگر به‌طور مداوم اتفاق بیفتند اثرات منفی دیگری می‌توانند داشته باشند و ما را از خواب محروم می‌کنند.

کابوس ها

گام اول برای از بین بردن کابوس‌ها این است که  بدانید علت  کابوس‌ ها چیست. در اینجا چندین راهکار بیان‌شده که عبارت‌اند از:

 

  1. تنقلات شبانه

دیر غذا خوردن باعث افزایش متابولیسم و فعالیت مغز می‌شود.

تنقلات شبانه

  1. مصرف داروهای ضدافسردگی یا مواد مخدر قبل از خواب

این نوع قرص‌ها باعث عکس‌العمل‌های شیمیایی در مغز می‌شوند که اغلب با کابوس‌ها مرتبط‌اند. در نظر داشته باشید که برخی داروهای غیر روانی مثل داروهای فشارخون به فرکانس کابوس‌ها کمک می‌کنند و این موضوع بسیار حائز اهمیت است.

 

  1. اضطراب یا افسردگی

براساس مطالعات انجام‌شده یک ارتباط قوی بین فرکانس کابوس ها و سلامت فیزیکی و روحی وجود دارد. در اصل کابوس‌ها مانند یک دستگاه سنجش سلامتی روانی فرد عمل می‌کنند؛ درصورتی که در زندگی مضطرب هستید بیشتر کابوس میبینند.

اضطراب

برای درمان کابوس ها نمی توان یک روش کلی پیشنهاد کرد اما می‌توانید با شناسایی علت کابوس هایتان یک گام به درمان نزدیک‌تر ‌شوید.در اینجا چهار روش مؤثر علمی ارائه می‌شود:


توجه به افکار فاجعه‌بار و وسواسی

آیا چیزهایی که باعث نگرانی شما در زندگی می شوند را پیدا کرده اید؟

این نگرانی طبیعی است ولی سرانجام تمام می شود. شانس‌هایی که شما را نگران می‌کنند:

1) یا هرگز اتفاق نیفتاده‌اند

2) یا شما از الآن تا یک سال دیگر به آن‌ها اهمیت نمی‌دهید

 

تمرین قدردانی در زمان خواب

زمانی که سرتان را روی بالش قرار می‌دهید، روی لحظات مثبتی که در طول روز اتفاق افتاده‌اند تمرکز کنید. اگر بدترین روز زندگیتان باشد به دنبال بهترین اتفاق بگردید. می‌توانید چیزهایی را پیدا کنید و برای آن‌ها سپاسگزار باشید حتی اگر به کوچکی یک لبخند عجیب یا یک قهوه لذیذ در صبح باشد.

ادامه مطلب را کلیک کنید

با سایت دانشگاه زندگی همراه شوید


الآن که شروع به نوشتن این مقاله کردم، کم کم به پایان سال نزدیک می‌شویم که همیشه مرا به فکر فرو می‌برد: در سال جدید چه برنامه‌ای خواهم داشت؟ چه‌کارهایی خواهم کرد؟ چه چیزهایی در انتظارم هستند؟ به طور کلی، سعی می‌کنم که تمام کارهایم را از اواسط بهمن تا اوسط اسفندماه به اتمام برسانم و پروژه‌های موکلان و مراجعانم را تکمیل کنم. در این صورت می‌توانم نیمی از ماه را به استراحت و تفکر و برنامه‌ریزی برای سال آینده صرف کنم و در کنار دوستان و خانواده‌ی عزیزم باشم.

این زمان از سال، بهترین موقع برای فکر کردن و ارزیابی کردن روش‌هایی است که در طول سال به کار گرفتیم. آیا به خوبی جواب دادند؟ آیا به زور توانستیم آن‌ها را به کار ببندیم؟ آیا مضر بودند؟ همچنین در این روزها می‌توانیم به برنامه‌های سال جدید نیز به خوبی بیندیشیم.

امروز، می‌خواهم نحوه‌ی برنامه‌ریزی‌ام را با شما به اشتراک بگذارم، این روش برای وقتی که بهار دربِ خانه‌های‌مان را میزند کاربرد فراوانی دارد.

سال جدید

این هم از اَقدامی که برای برنا‌مه‌ریزی برمی‌دارم:

قدم اول | سال اخیرتان را کالبد شکافی کنید

سه سوال اصلی که همیشه باید از خودمان بپرسیم:

چه روشی به خوبی جواب داد؟

چه روشی فقط در حد عادی توانست ما را به اهداف‌مان برساند؟

چه روشی ما را از اهداف و خواسته‌های‌مان دور کرد؟

من به شخصه دوست دارم که در این حوزه از روش بارش مغزی کمک بگیرم و تمام عواملی که به من در کار و حرف‌هام کمک کردند را یادداشت کنم. منظورم از تمام عوامل، واقعاً همه‌چیز است، مثلاً از پروژه‌های مراجعان و موکلانم که به آرامی و بدون این‌که متوجه شوم مرا در مسیر اصلی حرفه و اهدافم نگه می‌داشتند و به صورت ناخودآگاه ساز و کار زندگی‌ام را سازمان‌دهی می‌کردند، تا پست‌هایی که در وب سایت‌ها و فضای مجازی می‌خواندم و باعث شدند روش‌های جدیدی در کارم بیاموزم؛ وقت آن است که همۀ این موارد را به روی کاغذ بیاورید تا بتوانید تصویر بزرگ‌تر و جامع‌تری از روش‌های درست کاری‌تان به دست بیاورید.

سپس، سعی می‌کنم مواردی که فقط… مرا به هدفم رساندند را یادداشت کنم. این سری موارد شامل چیزهایی می‌شوند که سود و عایدات مضافی را به من نرساندند و فقط همان هدف مورد نظر را ظاهر کردند، نه بیشتر، نه کم‌تر. اما بسیاری از روش‌ها نیز هستند که قابلیت بهبود دارد یا می‌توانند دست‌خوش تغییرات مؤثری شوند. برای من، این موراد شامل انجام یک سری تکالیف خاص در حین تکمیل پروژه‌ی مشتریان و مراجعانم است. شاید این تکالیف خاص و خرد توانستند مرا اندکی در حرفه‌ام جلو بیندازند، اما قطعاً پتانسیل پیشرفت و بهبود کیفیت نیز دارند. همچنین پروسه‌هایی که به صورت روزمره نیز در سیستم پیاده می‌شوند هم در زمره‌ی این موارد قرار می‌گیرند، چراکه شما قادرید کاری کنید که در آینده میزان تأثیرگذاری بیشتری را داشته باشند یا وقت کم‌تری را از شما بگیرند.

و در نهایت به نوشتن مواردی مشغول می‌شوم که در سال اخیر مرا عقب نگه داشتند و یا به زبان خودمانی، جواب ندادند. در حوزه‌ی کاری من، به طور مثال نرم‌افزار حسابداری‌ای که استفاده می‌کردم، اجازه نمی‌داد تا مشتریان بین‌المللی داشته باشم، این نکته برای من عنصر به شدت حیاتی‌ای به حساب می‌آید و همین باعث شد تا در حرفه‌ام عقب بمانم. یا به طور مثال، رزرو کردن هتل‌ها یا حتی نوشتن در وبلاگم سبب می‌شد تا اوقات طلایی کارم را به راحتی از دست بدهم.

قدم دوم | تمرکز بر روی اعداد

دومین قدم از برنامه‌ریزی بر روی سال جدید شامل تمرکز و توجه دقیق به اعداد و ارقام سال اخیر است.

اعداد و ارقامی که بیش از همه بر روی‌شان تمرکز می‌کنم عبارتند از:

درآمد کل سال اخیر


درآمد ماهیانه

تعداد پروژه‌ها یا مشتریان و مراجعانی که داشتم

تعداد فروش‌هایی که به صورت دیجیتالی یا فیزیکی انجام دادم

قسمت‌هایی که در آن‌ها بیشترین مقدار ضرر عایدم شد، چرا که قطعاً می‌توانم با تمرکز و صرف انرژی بیشتر روی آن مورد، ضرر را از بین برده و تبدیل به سود بیشتر کنم

افزایش دنبال کنندگان من در ایمیل و فضای مجازی

بسیار مهم است که آمار دقیقی از این عناصر در طول یک سال داشته باشید. زیرا به شما کمک می‌کند تا اهداف منطقی‌تر، ملموس‌تر و اهداف مالی قوی‌تری را برای خودتان تعیین کنید.

قدم سوم | بارش مغزی برای برنامه‌های سال جدید

به محض این‌که حس کردم اطلاعات کافی و لازم را از سال اخیر به دست آورده‌ام و توانسته‌ام با مدیریت آن‌ها بیشترین بهره را از ایشان ببرم، وقت آن است که سراغ بارش مغزی برای برنامه‌های سال جدیدم بروم. اما این روند چگونه شروع می‌شود؟ اول از همه باید زمان نامحدود و آزادی عمل نامحدودی را برای این کار به خودتان بدهید. روزها؟ هفته؟ دو هفته؟ هیچ اهمیتی ندارد. تنها نکته‌ای که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که شما باید زمان و آزادی عمل کافی برای نوشتن تمام ایده‌های تکانشی و پرورشی ذهن‌تان را بر روی کاغذ داشته باشید.

در این مرحله هیچ نظم و قاعده‌ی خاصی برای رعایت کردن وجود ندارد. تنها کاری که می‌کنم این است که تمام چیزهایی که می‌خواهم در سال جدید به آن برسم را بر روی کاغذ پیاده می‌کنم. این یعنی به طور معمول چنین مواردی را یادداشت می‌کنم:

پروژه‌های فرعی‌ای که قرار است در سال جدید بر روی‌شان کار کنم (محصولات جدید، تبلیغات و ایده‌های تبلیغات نو و… )

پروژه‌های مراجعینی که قرار است در سال جدید به آن‌ها رسیدگی شود

اهداف مالی‌ای که مورد توجه من هستند

کلمات/ جملات/ عبارات/ عادات/ احساساتی که نیاز است تا بر روی‌شان تمرکز شود

رویه‌های بهبود سازی خط تولید یا هرچیزی که شما می‌خواهید

لیست کارهای روزمره‌ی جدید

معمولاً در پایان این مرحله، من یک صفحۀ کامل از تمام ایده‌های تصادفی‌ای دارم که می‌توانم بعداً سازمان‌دهی‌شان کنم. اما فایده‌ی این عمل این است که با آزاد گذاشتن ذهن، ایده‌هایی به ذهن شما خطور می‌کند که شاید هیچ‌وقت در فضای کاری یا در شلوغی روزهای کاری به فکرتان نمی‌رسیدند.

مسائل مربوط به روانشناسی خانواده را از ما بپرسید

با دانشگاه زندگی همراه شوید


در بین تمام فاکتور‌های شخصیت, خشم و عصبانیت نزدیکترین ارتباط را با بیماری‌های قلبی و سایر امراض جسمانی و رفتاری دارد. در واقع عصبانیت بهترین پیش‌‌ بینی‌کنندۀ بیماری و مرگ زود‌هنگام است. خشم تلاشی برای کنترل دیگران به منظور برآورده شدن نیاز‌هاست. معمولا خشم از ناامیدی‌ها و ناکامی‌ها سر برمی‌آورد. به خصوص هنگامی که انتظارات‌مان از طرف مقابل برآورده نمی‌شود.

اشخاص, یا  مستقیم از طریق ضرب و شتم» و یا غیر‌مستقیم از طریق نوعی رفتار تهاجمی ـ منفعلانه خشم خود را بروز می‌دهند. افراد تهاجمی ـ‌ منفعل به روش‌های گوناگون مثل جنگ و جدال، اخم، بی‌محلّی و ناپدید شدن، درست زمانی که به آن‌ها نیاز است، مخالفت خود را اعلام می‌کنند. هر دو نوع عصبانیت می‌تواند تاثیرات مخرّب و جدی‌ بر روی سلامت و روابط‌مان داشته باشد.

خشم و خشونت

6 راه برای اینکه بهتر خشم‌مان را کنترل کنیم:

  1. در ترس جاری شوید

ترس همیشه در پشت خشمگین شدن حضور دارد. ترس اغلب از یک احساس ناتوانی در کنترل دیگران حاصل می‌شود. مقابله با این نوع ترس تنها با این روش ممکن می‌شود که یاد بگیریم چگونه در آن جاری شویم. جاری شدن در ترس به این معنی است که به جای مقابله با آن، با آغوش باز ترسمان را بپذیریم. وقتی اعتراف می‌کنید از چه  می‌ترسید، کم‌کم  به این توانایی دست پیدا می‌کنید که تنش  و  اضطراب را از خود دور کنید.

 

  1. عزت نفس‌تان را تقویت کنید

عزت نفس مثبت و سالم برای کنترل خشم، ضروری است. با تمرکز بر ویژگی‌های مثبت و نه عیب و ایرادهایتان عزت‌نفس‌تان را بهبود ببخشید.


 

  1. هنگام خشم و عصبانیت رها سازی» را تمرین کنید

با تمرین رها سازی» با خشم و عصبانیت خداحافظی کنید. اینکه همیشه نمی‌توان، و نباید کنترل همه چیز را در دست داشت، مهارتی ارزشمند است که متاسفانه جامعه به ما نمی‌آموزد. بهترین سپر در برابر خشم و عصبانیت توانایی رها‌ سازی» است. هنگامی که متوجه عصبانیت خود می‌شوید، پیش خود تکرار کنید:

من می‌توانم آزاد و رها» باشم».

من می‌توانم آزاد و رها باشم و باز هم در کنترل بمانم. رهایی احساس بهتری به من می‌دهد و شرایط را سهولت می‌بخشد».

نیازی نیست خشمگین شوم و این فرد (موقعیت) را تغییر دهم».

من فرد خشمگینی نیستم».

به یاد داشته باشید سخنی را که از روی خشم رانده شود هرگز نمی‌توان پس گرفت؛ هر گزند و آسیبی به دیگری قابل جبران نیست؛ اثر آن می‌تواند برای سال‌ها باقی بماند. پس، با رهاسازی» سود بیشتری به دست آورید.

 کنترل خشم

  1. آماده و حاضر باشید

هرگاه تیر خشمی به سمت خود یا دیگران پرتاب می‌کنید، روی کاغذ یا در ذهن خود آن را یاد‌داشت کنید. در واقع از این اوضاع خشم‌آلود برای موقعیت‌های آینده بهره ببرید و خود را آماده‌تر سازید.


برای هموار کردن مسیر زندگی خود کلیک کنید

دانشگاه زندگی را دنبال کنید


داشتن یک همراه و شریک زندگی که عزت نفس پایین دارد، می‌تواند موضوعی آزاردهنده باشد مخصوصاً زمانی که آن افراد درباره خود و توانایی‌هایشان مطمئن نیستند. در ادامه همراه دانشگاه زندگی باشید و این نکات را به کار بگیرید تا بتوانید عزت نفس شریک خود را افزایش دهید.

از شریک زندگی خود تعریف کنید

هر زمان که این شانس را به دست آوردید، نزد دوستان و خانواده خود از شریک زندگی‌تان تعریف کنید و فرقی هم نمی‌کند که او همراه شما باشد یا حاضر نباشد. این موضوع به شدت کمک می‌کند که عزت نفس شریک شما بالا برود و علاوه بر آن، مزیت‌های دیگری هم دارد. در واقع باعث می‌شود جایگاه شریک شما نزد خانواده و دوستان‌تان بالاتر رود. بنابراین آن فرد به احساس خوبی درباره خودش، دست می‌یابد.

از شریک زندگی خود تعریف کنید

هوای او را در هر شرایطی داشته باشید

این موضوع که بتوانید همیشه هوای شریک خود را داشته باشید، در بالا بردن اعتماد به نفس بسیار اساسی و مهم است. شما باید به او قول دهید که همیشه دوستش خواهید داشت و از او حمایت می‌کنید. خیلی مهم است که بتوانید به شریک خود عشق بورزید و قبولش کنید.

 

به جای تو» از من» استفاده کنید

به کار بردن من» در یک رابطه می‌تواند بسیار تاثیرگذار و حیاتی باشد. منظور این است که به جای سرزنش کردن شریک زندگی، احساسات خود را درباره مسائل بیان کنید. برای مثال می‌توان گفت من بخاطر مشکلات حساب بانکی‌مان نگران هستم» یا اگر بودجه‌ای مشترک برای پرداخت قبوض کنار بگذاریم، من کمتر نگران می‌شوم». همان‌طور که مشاهده کردید در این جملات از من» استفاده شده بود اما اگر بخواهید شریک‌تان را سرزنش کنید چنین جملاتی به کار خواهید برد که باعث عزت نفس پایین می‌شوند: تو خیلی پول خرج می‌کنی» یا تو داری همه دارایی ما رو هدر می‌دی»


 

تحسین کنید

سعی کنید همیشه شریک خود را در موقعیت‌های مختلف، تحسین کنید. اگر شریکتان از ظاهر یا پوشش خود گله‌مند و ناراضی است، به او بگویید که خیلی خوب به نظر می‌رسد. این تحسین کردن، تاثیر مناسبی بر نگرش آن‌ها خواهد گذاشت. به دنبال هر چیزی که درباره شریکتان دوست دارید، باشید. حتی اگر این موارد دستاوردهای کوچکی باشند، اشکالی ندارد و مهم این است که احساسات خود را به زبان آورید. ممکن است کمی زمان ببرد اما تحسین افراد، تاثیر مثبتی بر روحیه و عزت نفس آن‌ها خواهد داشت.

همسرتان را تحسین کنید

عصبانی نشوید

برخی اوقات دشوار است که با چنین فردی (فردی با عزت نفس کم) زندگی کنید. به جای عصبانی شدن از دست آن‌ها، بر روی نقاط قوتشان تمرکز کنید. اگر نشان دهید که بخاطر عزت نفس پایین و اینکه شریکتان به خودش باور ندارد، عصبانی هستید، ممکن است تاثیر مخربی بر روی او بگذارید. به طوریکه این احتمال وجود دارد آن فرد فکر کند که به اندازه کافی خوب نیست.

 

به حرفشان گوش دهید

هرگز پس از شنیدن سخنان شریکتان درباره خودش، او را مورد قضاوت قرار ندهید. فقط گوش کنید. شاید کاملاً متوجه منظور آن‌ها نشوید اما همین گوش دادن، می‌تواند بسیار ارزشمند باشد و باعث شود که آن‌ها احساس امنیت و حمایت کنند. قرار نیست با آن‌ها هم عقیده باشید، فقط کافی است که تمام توجه خود را به طرف مقابل اختصاص دهید و اجازه دهید آزادانه سخن بگوید.

به همسرتان گوش کنید

مراقبت سخنان خودتان باشید

افرادی که از مشکل عزت نفس پایین رنج می‌برند، می‌توانند بسیار شکننده و احساساتی باشند. بنابراین زمانی که سخنان منفی می‌شوند، روحیه خود را از دست می‌دهند. حتی کوچک‌ترین چیزهایی که می‌گویید، می‌تواند معنا و مفهوم دیگری برای این افراد داشته باشد. پس باید حواستان باشد که قبل از سخن گفتن، فکر کنید زیرا ممکن است از حرف‌هایتان برداشت دیگری کنند که در نهایت به رابطه شما صدمه بزند.


برای دنبال کردن مقالات روانشناسی خانواده کلیک کنید

سایت دانشگاه زندگی با شماست


شاید دلیل پیدایش و خواندن این مقاله توسط شما این باشد که شما هم مشکل درونگرا بودن را دارید و با آن دست و پنجه نرم می‌کنید.

شرط می‌بندم که لحظاتی در زندگی شما بوده که این نوع تفکرات را در ذهن خود پرورانده‌اید… حتی خود من هم چنین تفکراتی داشتم.

مواقعی هست که از نظر روحی زمین می‌خورم و خیلی ساده به خانه بازمی‌گردم، یا موقعی که از یک جمع شاد و بودن با دوستان خسته شده و به خانه بازمی‌گردم. مواقعی در کنفرانس‌ها یا فستیوال‌ها که انرژی جسمانی‌ام افزایش پیدا می‌کند اما علاقه‌ای به بالارفتن و نشان دادنش ندارم و دنبال راه فراری می‌گردم.

مطمئنم افراد دیگر _ که مبتلا به درون‌گرایی نیستند _ یک سری اخلاقیات را اعصاب‌خردکن‌ترین اخلاق درونگراها می‌دانند:

(چرا وقتی با تو تماس می‌گیرم جواب زنگِ من را نمی‌دهی؟ چرا این‌قدر تنها هستی و دوست داری اوقاتت را تنهایی بگذرانی؟ چرا این‌قدر ساکت هستی؟ چرا دوست نداری افراد جدیدی را در زندگی خود مشاهده کنی؟) و غیره.

وقتی مردم سعی می‌کنند از ظاهر و رفتارهای شما درون‌تان را حدس بزنند یا راجع به آن غیب‌گویی کنند، شاید سخت باشد اما نهایتاً به این نتیجه می‌رسید که از زوایای مختلفی شکسته شدید. این حس به وفور بر من مستولی شده.

درونگرا بودن

درونگرا بودن را تمام کنید

روزانه، ایمیل‌های زیادی در این باب از افراد مختلف و مخاطب‌هایم دریافت می‌کنم. این بار از دوستی که به‌خاطر وبسایتی که در این مورد مدیریت می‌کنم، ایمیلی حاوی پیام تشکر دریافت کردم که واقعاً حس خوبی به من القا کرد. (فقط یک راه فرار…) و آن‌ها به تمام سخنان شما گوش فرا می‌دهند. (چطور می‌توانم درونگرا بودن را تمام کنم؟ از هر نصیحتی که بتواند کمکم کند استقبال می‌کنم).

قلب من فشرده می‌شود. عجب سوالی! شروع به شکل‌دهیِ جواب خودم می‌کنم. اما خب هربار جواب‌های من به اندازه‌ی پست یک وبلاگ طولانی می‌شوند پس تصمیم گرفتم که این بار، اینجا به شرح پاسخم و راهنمایی‌هایم مشغول شوم. این مقاله می‌تواند برای کسان دیگری که مشکل مشابه را دارند نیز بسیار کارساز و مفید باشد.

به نظر من اخلاقیات و صفاتی که بسیاری از مردم به عنوان درون‌گرایی تلقی می‌کنند و به نوعی تقصیرها را گردنش می‌اندازند، ریشه در موهبت و توانایی‌های ما دارد. این، درون‌گرایی نیست که نیاز به درمان دارد، مسئله‌ای که نیاز به درمان دارد نوع نگرش شما نسبت به درون‌گرایی است. و این مسئله و زاویۀ دید به شدت تحت تاثیر اجتماعی است که در آن زندگی می‌کنید.

آیا به دنبال راه درمان می‌گردید؟

خیلی از مردم این مقاله را می‌خوانند چرا که می‌خواهند از دست درونگرا بودن خلاص شوند. اگر چنین است، باید به شما اطمینان دهم که چنین خواهد بود. البته لازم نیست که شما درون‌گرا بودن را رها کنید. در واقع اصلاً چنین عملی امکان پذیر نیست.


اما می‌توانید یادبگیرید تا درونگرا بودن‌ تان را بپذیرید و در آغوش بگیرید. می‌توانید یاد بگیرید تا از این توانایی و موهبت فوق‌العاده استفاده کنید تا زندگی رؤیایی خود را به دست بیاورید. و می‌توانید از پسِ محدودیت‌هایی که باور عامه نسبت به درون‌گرایی شما خلق کرده است بربیایید. طبیعت شما هیچ سدی بر سر راه موفقیت‌های شما نیست.

تفکرات اشتباه بی‌شماری راجع به درون‌گرایی وجود دارد. درون‌گرایی به این معنی نیست که شما اضطراب اجتماعی دارید (خجالتی هستید)، ضد اجتماعی هستید یا از مردم عامه می‌ترسید.

اتفاقاً، این ویژگی فطری که باعث شده به صورت ناخودآگاه عجیب به‌نظر بیاییم انرژی ما را شکل و جهت می‌دهد. ما درونگرا ها انرژی خود را در باطن و تنهایی‌مان خلق می‌کنیم و زمانی که دچار انگیزش‌های اجتماعی می‌شویم از آن بهره می‌بریم. این انگیزش‌ها شامل وضعیت‌ها و اتفاق‌ها و جشنواره‌های اجتماعی، رویارویی با خیل عظیم جمعیت و به‌طور کلی بودن در مکان‌هایی می‌شود که شامل جمعیت زیادی می‌شوند. این به معنی نیست که درون‌گراها قادر به انجام چنین کارهایی نیستند.

درونگرایی و برونگرایی

در واقع حتی ممکن است درون‌گراها این نوع کارها را بهتر از هر برون‌گرای دیگری بلد باشند.

اما این به بدین معنی است که ما باید از انگیزه‌ها و میزان انرژی‌ای که فعالیت‌های درونی به ما می‌دهند و فعالیت‌های بیرونی از ما می‌کاهند، آگاه باشیم، و یادبگیریم که چگونه خلق و استفاده از آن‌ها را مدیریت کنیم تا بتوانیم تعادل خالص و ثابتی بین‌شان ایجاد کنیم.

مقالات روانشناسی خانواده را کلیک کنید


تعداد نی که بیشتر از شوهران خود کسب درآمد دارند، رو به افزایش است. گرچه این تعداد چندان زیاد نیستند، وقتی ن درآمد بیشتری دارند؛ زن و شوهر احساس ناراحتی می‌کنند و ما در این مقاله می‌خواهیم درباره این موضوع صحبت کنیم.

طبق تحقیقات جدیدی که بر روی تعدادی از زوج‌ها انجام شده، ن به طور میانگین درآمد خود را 1.5 درصد پایین‌تر از رقم واقعی و مردان، 2.9 درصد بیشتر از درآمد واقعی‌شان اعلام کردند.

مارتا مورای-کلوس و میستی هگنز که این جمله محققان هستند، به این نتیجه رسیدند که مردم حس می‌کنند به طور کلی درآمد مردان باشد بیشتر باشد. بنابراین این موضوع اجتماعی، در پاسخ افراد کاملاً تاثیر گذار بوده است.

وقتی ن بیشتر از همسرانشان کسب درآمد می‌کنند، چه مشکلاتی پیش می‌آید؟

این موضوع، نشان‌دهنده تغییرات اجتماعی است که به تدریج اتفاق می‌افتد و اینکه ن در حال حاضر، شانس بیشتری برای تحصیلات و داشتن شغلی مناسب دارند. با این وجود، ن هنوز بیشتر مسئولیت‌های خانه‌داری و مراقبت از بچه‌ها را بر عهده می‌گیرند. و مردان نیز برای کسب درآمد خانواده تحت فشار هستند.

امروزه در حدود یک چهارم زوج‌ها، ن کسب درآمد بیشتری نسبت به مردان دارند. این میزان در دهه 80 میلادی، درصد بوده است که به معنی رشد درآمد ن در خانواده است. البته 71 درصد مردم می‌گویند، برای اینکه مردان همسر خوبی باشند و بتوانند خانواده خود را حمایت کنند، باید درآمد مناسبی داشته باشند. در تحقیقی دیگر، مشخص شد که فقط یک سوم افراد چنین عقیده‌ای درباره ن دارند. پس باور عمومی این است که مردان باید نان‌آور اصلی خانه باشند.


برخی از متخصصان می‌گویند که بالاتر رفتن سطح درآمد زن نسبت به مرد، ازدواج را شکننده‌تر می‌کند زیرا مردان به نوعی حس بی‌امنیتی دچار می‌شوند و ن، احترام کافی را نسبت به آنان قائل نمی‌شوند.

کسب درآمد بیشتر زن

جاستین ولفرز که اقتصاد خانواده را در دانشگاه میشیگان تحقیق می‌کند، می‌گوید:

مردان توسط نی که درآمد بیشتری دارند، تهدید می‌شوند که این موضوع موجب تعجب هیچ کس نمی‌شود چراکه می‌توان آن را در داده‌های تحقیقات پیدا کرد.»

طبق برخی از تحقیقات، در 23 درصد از ازدواج‎هایی که در آن، زن کسب درآمد بیشتری داشته، تفاوت‌هایی وجود دارد. این افراد معمولاً تحصیلات دانشگاهی دارند و 2 برابر بیشتر از سایر ن، درآمد کسب می‌کنند.

یک تحقیق عظیم در دانشگاه شیکاگو که توسط اقتصاددان‌های مجرب انجام شده، نشان داد ازدواج‌هایی که در آن ن درآمد بیشتری دارند، دوام چندانی نخواهد داشت و احتمالاً به طلاق و جدایی منجر می‌شود. آن‌ها این نتیجه را با استفاده از داده‌های موجود در سال‌های 1970 تا 2000 به دست آوردند.

همچنین نی که درآمدی کمتر نسبت به مردان داشتند، معمولاً به دنبال‌ کارهایی پایین‌تر از پتانسیل‌ واقعی خود می‌گشتند. همچنین در کارهای خانه و مراقبت و نگه‌داری از فرزندان، سهم بسیار بیشتری داشتند. بدین ترتیب، حس تهدید شدن در همسرانشان را از بین می‌بردند.

ماریان برتراند، یکی از محققان دانشگاه اقتصاد شیکاگو، در این رابطه می‌گوید:

هنگامی که ضابطه‌های جنسی (زن و مرد) زیر پا گذاشته می‌شوند، رفتارهای برای جبران این موضوع از سوی همسر انجام می‌شود.»

کسب درآمد بیشتر زن از مرد

چنین رفتارهای اجتماعی که بر اساس زن یا مرد بودن تعریف می‌شوند، در حال کاهش هستند و به نظر می‌رسد اخیراً ازدواج‌هایی که ن در آن درآمد بیشتری دارند، مانند قبل در خطر فروپاشی قرار نمی‌گیرند.

مسیر زندگی خود را اینجا دنبال کنید

دانشگاه زندگی همراه شماست


چه کسی عشق را به شما آموخت؟ چه کسی عاشق‌بودن را به شما آموخت؟ چطور به‌نظر می آمد؟  عشق در رفتار؟ راه‌رفتن و حرف‌زدن؟ یا فقط اندیشیدن؟

این سوال ریشه در اساس وجودیِ ما دارد. خود من تا همین هفتۀ پیش راجب‌اش فکر نکرده بودم. ناگهان، فهمیدم که عشق برای من مثل لمس یک حملۀ عصبی یا وحشت است. عشق برای من، مخفی نگه‌داشتنِ علاقه بود. عشق یعنی از ترسِ این‌که اتفاقی برای معشوقه‌ات بیفتد، شب ها را تا صبح بیدار بمانی. اما برعکس، متوجه شدم چیزی که من در ذهنم داشتم، عشق نبوده. بعد فهمیدم، که عشق‌هائی که تا به حال دیده یا راجب‌شان شنیده‌ام، همیشه نکات منفی بیشتری داشته یا همیشه با ترس‌هائی ناشی از اتفاقات بدی که هرگز نخواهند افتاد، همراه بودند. عشق مثل دریا غرق کننده، مثل یک رازِ خطرناک مخفی‌شده و مثل اسید نفوذکننده است. عشق برای من، خوردنِ برچسب به روی معشوقه‌ام بود، برچسبی که اورا از دنیای بیرون و رؤیاهایش دور نگه می‌داشت، چرا که ممکن است آسیب ببیند. این نوع عشق همیشه از آن نوعی که می‌تواند کنترل شود، بالاتر و ارجح‌تر تلقی می‌شود. عشقی که من دیدم مملو از آغوش و بوسه بود. عاشقانی از این دست، به هم می‌گویند: (برایت می‌میرم) ، (تو تمام زندگی من هستی) و… . این نوع عشق شامل علاقه و فداکاری زیادی می‌شود. فداکاریِ بیش از حد. عشق به این معنی نیست که رؤیاهای خود را به‌خاطر خرج‌کردن ذره‌ای پولِ بیشتر یا اندکی ریسکِ دخیل شده، کنار بزنیم.


عشق

معنی عشق، دوست‌داشتن یک فرد بود. این‌که تمام تلاش‌مان را بکنیم تا آرامش را حفظ کنیم و هیچ لطمه‌ای به آن وارد نکنیم. عشق به معنی ناپدیدشدن بود. این‌که همه‌چیز را در حالت طبیعی نگه داریم. باعث نشویم کسی مضطرب شود. از ناامید شدنش جلوگیری می‌کردیم تا یک رفتار سرد را تجربه نکنیم. وقتی قلب‌مان شکسته بود لبخند بزنیم. این‌که تمام تلافی‌های خشن را کنار بگذاریم. تمام احساسات منفی را نادیده بگیریم و همۀ تقصیرها را گردن بگیریم. این‌ها، معنی عشق برای من بود.

احتمالاً عشق برای خیلی از شماها تنها یک تفکر و فرضیه بود. یک جورهایی یعنی شما می‌دانستید عاشق آن فرد هستید، اما از سمت او، هیچ بوسه، آغوش یا محبتی دریافت نمی‌کردید. حتی جملۀ دوستت دارم را از زبانش نمی‌شنیدید. گذشته از همۀ حرف‌های اهانت‌آمیز و ظالمانه، انتظار داشتید که فقط بدانید عاشق فلان شخص هستید، بدون هیچ مدرک واقع‌بینانه‌ای.

مردم اغلب داستان‌های ترسناکی راجب کودکی و خانواده‌شان تعریف می‌کنند. این‌که خانواده‌ها چه‌قدر پافشاری می‌کردند تا به ما بفهمانند که دوستت داریم. در جواب، یکی از دیالوگ‌های دنی کین در فیلم کریسمس سفید را نقل می‌کنم: (اگر این عشق است، پس یکی از ما احمق تشریف دارد).

پس عشق واقعا چیست؟ اگر وحشت، حملۀ عصبی یا خودخوری نیست، پس چیست؟

عشق واقعی

اگر بزرگ‌ترین و زیباترین شعرهای کل جهان هم موفق به احاطه و توضیح آن نشده‌اند، پس من با چه جرئتی سعی کنم؟ اما همۀ این حرف‌ها باعث نشد دل‌سرد شوم. حالا، نظریۀ احتمالی‌ام راجب ماهیت عشق را به شما ارائه می‌کنم.

روزی که پرنس هری و مگان مارکل با هم ازدواج کردند، من تمام شب را در بخش تلفات بیمارستان عذاب می‌کشیدم، درحالی که شوهرم به‌راحتی در اتاق خدمات، کارهای بی‌دردسر را انجام می‌داد. وقتی که گروه کر شروع به خواندن آهنگ کنارم بایست کردند، با خودم فکر کردم که تمام معنی عشق همین است. این که همیشه درکنار هم باشید، چه در سختی و چه در زمان آسودگی… مگر این‌که یکی از طرفین سوءاستفاده‌گر باشد. در آن‌صورت باید آن‌ها را از فاصلۀ دوری دوست داشت، چرا که اگر خلاف این اتفاق بیفتد، امنیت احساسی‌مان در خطر غوطه‌ور می‌شود.


مقالات روانشناسی خانواده و روانشناسی را دنبال کنید


در زندگی همه باید سعی کنند راه خود را بیابند. بعضی اوقات افراد فکر می‌کنند که در راه درستی قرار نگرفته‌اند اما برخی دیگر، چنین تفکری ندارند. این افراد همچنین در یافتن راه خود در زندگی به مشکل برمی‌خورند.

ممکن است شما هم ندانید با زندگی خود چه کار کنید. در این موقعیت باید چه کاری انجام دهید؟ نگاه کنید که در طول یک سال آینده چه کاری از دست شما ساخته است و چه قدم‌هایی در جهت‌های مختلف برمی‌دارید.

سعی کنید روزهای خود را بدون هدف سپری نکنید. حتی نوشتن ایده‌ها و آرزوها و فکر کردن به آن‌ها، بهتر از این است که هیچ کاری برای دست یافتن به آن انجام ندهید. تلاش شما هر چند کم باشد، ممکن است فرصت‌های بزرگی در مسیر زندگی ایجاد کند. اگر می‌خواهید دوی ماراتون را شروع کنید، راهی بسیار طولانی در پیش دارید و بهتر است همین الان بلند شوید و حرکت را به سمت یافتن راه خود در زندگی به تدریج شروع کنید.

پیدا کردن راه زندگی

خود را بشناسید

قبل از این که بتوانید راه خود را در زندگی پیدا کنید، باید بدانید که در چه شرایطی قرار دارید. آگاهی از موقعیت فعلی، برای تشخیص راه بسیار مهم است. شما باید واضح‌ترین تصویر ممکن است زندگی واقعی خود را ترسیم کنید.

شناخت خود

راه‌های مختلف را امتحان کنید

جسور باشید و برای تغییر تلاش کنید. نمی‌گوییم که خود را موظف به انجام کاری بزرگ کنید. نه، فقط لازم است با امتحان کردن کارهای کوچک و برداشتن قدم‌های معمولی، راه خود را بیابید. راه‌های مختلف را امتحان کنید، اگر از آن راه خوشتان نیامد و حس کردید که برای شما مناسب نیست، همیشه می‌توانید یک راه دیگر را امتحان کنید. تا زمانی که بالاخره به آنچه دوست دارید و شما را راضی می‌کند، برسید.


 

بهانه آوردن ممنوع

خیلی آسان است که بگویید به دنبال هدفی می‌روید و برای آن تلاش می‌کنید اما در حقیقت، عمل کردن سخت‌تر است و بسیاری از افراد، فقط در مرحله سخن گفتن باقی می‌مانند.

صبر کردن جایز نیست. شما باید برای رسیدن به هدفتان تلاش کنید، مهم نیست که این تلاش کم باشد. زیرا شما کاری انجام می‌دهید و از افرادی که هیچ تلاشی نکرده‌اند، جلوتر هستید.

بهانه آوردن ممنوع

خود را بپذیرید

ایده آل‌ها و لذت‌های زندگی خود را دریابید. سعی کنید چیزی که شما را خوش‌حال می‌کند را سرکوب نکنید. قطعا می‌توانید با کمی تلاش به بهترین نسخه از شخصیت خودتان تبدیل شوید. بنابراین وقت و انرژی خود را برای تبدیل شدن به چیزی که واقعاً نیستید، هدر ندهید.

هر انسان، منحصر به فرد و قدرتمند است و باید بتواند کنترل سرنوشت و راه زندگی خود را به دست بگیرد. شک و تردید نسبت به خود را کنار بگذارید و تصمیمی جدی برای تغییر شرایط بگیرید.

ادامه مطلب را اینجا رخوانید

سایت دانشگاه زندگی همراه شماست


اینکه در اولین قرار عاشقانه درباره چه چیزهایی صحبت کنید، می‌تواند کمی اعصاب‌خردکن باشد. در حالت ایده‌آل به راحتی با هم صحبت می‌کنید و همه چیز به خوبی پیش می‌رود اما گاهی باید نقشه متفاوتی داشته باشید تا تاثیر بهتری روی طرف مقابل بگذارید. این موضوع باعث می‌شود صحبت‌هایتان به سمت و سوی متفاوتی برود و نکات باارزشی را درباره شخصیت طرف مقابل متوجه شوید.

سعی نکنید طرف مقابل را با داستان‌ها و حقایق عجیب و غریب درباره خودتان، تحت تاثیر قرار دهید. زیرا این روش معمولاً جواب نمی‌دهد. در عوض، باید یاد بگیرید که چگونه به صحبت‌های او گوش دهید و واکنش مناسب را داشته باشید. این کار باعث می‌شود که او احساس کند برایش ارزش قائل هستید و برای دیدار دوباره شما، اشتیاق خواهد داشت.»

شاید خیلی از افراد ندانند که در اولین قرار عاشقانه چه سوالاتی را مطرح کنند اما مطمئن باشید که حتی در اولین قرار، می‌توان سوالات خوبی پرسید که سطح عمیقی از شخصیت طرف مقابل را نشان می‌دهد. از سوالات شخصی یا غیرمعمولی دوری نکنید، به این دلیل که دقیقاً باید چنین سوالاتی را بپرسید.

پرسیدن سوالاتی که شخصی‌تر هستند، نه‌تنها شما را به پاسخ بسیاری از سوالاتتان می‌رسانند، بلکه باعث می‌شوند که قرار شما نسبت به بیشتر قرارهای دیگر، متمایز باشد. همچنین طرف مقابل احساس ارتباط بهتری با شما می‌کند، چونکه شما سوالاتی برای شناخت بهتر او پرسیده‌اید و به سوالاتی کلی بسنده نکرده‎اید. بنابراین ارتباط را سریع‌تر ایجاد می‌کنید.»

اولین قرار عاشقانه

در ادامه 7 سوال غیرمنتظره را آورده‌ایم که می‌توانید از آن‌ها در اولین ملاقات عاشقانه استفاده کنید. در ادامه همراه دانشگاه زندگی باشید.


1 – رابطه تو با والدینت چطوره؟

پرسیدن اینکه رابطه طرف مقابل با والدینش چطور است، روشی عالی است برای کسانی که می‌خواهند درباره گذشته او اطلاعاتی کسب کنند و بدانند که او چگونه با سختی‌های زندگی کنار می‌آید. حتی پرسیدن درباره دوران کودکی در قرار اول، با اینکه خیلی عمیق به نظر می‌رسد، می‌تواند اطلاعات بسیاری را درباره طرف مقابل فاش کند.

 

2 – دوستانت چطور تو رو توصیف می‌کنن؟

برخی اوقات پرسیدن درباره دیدگاه دیگران، می‌تواند به شناخت ما از طرف مقابل کمک کند. اینکه بپرسید دوستان آن فرد، چگونه توصیفش می‌کنند و درباره‌اش چه می‌گویند، می‌تواند بسیار مفید باشد. علاوه بر این، اطلاعاتی درباره دوستان او به دست می‌آورید که در نهایت، نشان‌دهنده بخشی از شخصیت و رفتارهای طرف مقابل است.

 

3 – در رابطه به دنبال چه چیزی هستی؟

این سوال خیلی رک و راست است و شاید برای قرار اول نامناسب به نظر برسد. اما این سوال کمک می‌کند که عقاید و تفکرات طرف مقابل را به خوبی بشناسید و ببیند که آیا درباره رابطه هم‌عقیده هستید یا نه. پس می‌توانید خیلی واضح و در همان قرار اول، این سوال را بدون ترس و واهمه، مطرح کنید.

4 – بهترین تعطیلاتی که در آن حضور داشتی، کدام بوده؟

این هم یک سوال عجیب است که می‌تواند اطلاعات بسیار خوبی را فاش کند. با پاسخ به این سوال، شما متوجه می‌شوید که طرف مقابل چه نظری درباره حس ماجراجویی دارد و چه کارهایی را عالی و استاندارد تلقی می‌کند.

اولین قرار عاشقانه

5 – بزرگ‌ترین دستاورد تو در زندگی چه بوده؟

این سوال باعث می‌شود که اطلاعات بیشتری درباره آن فرد به دست آورید. این اطلاعات به پاسخی که فرد مقابل می‌دهد و همچنین نحوه پاسخگویی بستگی دارد. سالاما مارین که یک روان‌شناس است می‌گوید:


سوال بزرگ‌ترین دستاوردت در زندگی چی بوده؟ سوالی خوب برای باز کردن صحبت و کشف چیزهایی درباره طرف مقابل است، بدون اینکه او قادر باشد از خودش بیش از حد تعریف کند.»

برای یافتن مسیر زندگی درست اینجا را کلیک کنید

مقالات بیشتر را در دانشگاه زندگی بخوانید


وقتی که از نقطه تعادل عبور می‌کنیم در دو مرز خطرناک قرار می‌گیریم: مرز افراط و تفریط که هر لحظه احتمال سقوط ما از پرتگاه آن‌ها وجود دارد. هر جامعه‌ای بالاخره گرفتار سطوحی از همین مبالغه و بی‌ارزش پنداشتن امور مختلف است و معمولا اجرای تعادل و تعادل‌گرایی در افراد مختلف و طبقات مختلف جامعه با خطاهای زیادی رو به رو بوده است. شاید به همین دلیل است که معمولا نکات مهم و اساسی زندگی بی‌ارزش پنداشته می‌شوند و مسائل بی‌ارزش آن قدر مهم تلقی می‌شوند که همه حواس ما را متوجه خود می‌سازند.

سبک زندگی هر فردی بیانگر فلسفه و عادات او می‌باشد. سبک زندگی را می توان به مجموعه‌ای کم و بیش جامع از عملکردها تعبیر کرد که فرد آنها را به کار می گیرد؛ چون نه تنها نیازهای جاری او را برآورده می‌کنند بلکه روایت خاصی را هم که او برای هویت شخصی خود برگزیده است، متجسم می‌سازد. اگر گوشه و کنار زندگی و همین اطرافتان را جستجو کنید به احتمال زیاد نمونه‌های زیادی از افراط و تفریط را مشاهده می‌کنید.

 

افراط و تفریط

ما هم در دانشگاه زندگی برخی از مصادیق افراط و تفریط و باورهایی که در جامعه ما را به سمت سقوط می‌کشانند را گردآوری کردیم که در ادامه می‌خوانید.

افراط و تفریط و باورهایی که در جامعه ما را به سمت سقوط می‌کشانند

مثل افراط در پرداختن به شغل، افراط در شیوه معاشرت ما با دیگران و …

به طور کلی برخی از مصداق‌های افراط و تفریط عبارتند از:

افراط و تفریط در پرداختن به کار و شغل

رفتار افراطی در این زمینه شلوغ بودن سر افراد به دنبال پرداختن به یک شغل یا کار است و رفتار تفریطی احتمالا این باشد که فرد فقط یک کار را در یک زمان خاص انجام دهد؛ بدون این که بتواند روی کار دیگری تمرکز کند و از وقتش استفاده بهینه داشته باشد.


هرگز حرف زدن با عمل کردن یکی نمی‌شود. ما به عنوان بخشی از جامعه درگیر شغل و کاری می‌شویم و هر چند که شغل ما بخشی از زندگی ما می‌باشد ولی به مرور زمان کار کردن را با زندگی کردن اشتباه می‌گیریم! شاید تفکری که پشت این رفتار ما وجود دارد همین یک جمله باشد: ببینید من چه قدر سرم شلوغ شده است!

شاید دلیل این رفتار افراطی این تفکر غالب باشد که هر کسی بیش‌تر کار کند، کار مهم‌تری انجام داده است!

 

افراط و تفریط

افراط و تفریط در اظهار نظرات و انتقاد

گاهی انتقاد سر به فلک می‌زند و در زندگی اجتماعی هر کسی مجوز نقد هر موضوعی را به خودش می‌دهد. البته طبیعی است؛ چون وقتی کسی کار یا چیزی برای عرضه داشته باشد و در معرض دید قرار دهد در واقع اجازه داده تا قضاوت شود. در نقطه مقابل هم تفریط قرار دارد که احساسات و ترس ما مانع از بیان حقایق می‌شود. به طور کلی آشکار شدن زوایای پنهان شخصیت در قضاوت کردن دیگران به خوبی صورت می‌گیرد و افراد به خوبی این افراط و تفریط‌ها را به نمایش می‌گذارند.

افراط و تفریط در آزادی

محدودیت‌ها در واقعیت بر خلاف محدود کردن ما، یک فرصت برای توسعه مهارت‌های انسانی هستند؛ چون همه ما به خطوطی مشخص نیاز داریم تا بتوانیم با رعایت آن به رنگ آمیزی بپردازیم؛ نه فضاهای خالی که به راحتی قابل رنگ کردن باشند. خطوطی که هنرنمایی ما را نشان می‌دهند. واگرنه رنگ‌آمیزی فضاهایی که از قبل با خطوطی مشخص شده‌اند هنر زیادی نمی‌خواهد

برای خواندن مقالات بیشتر کلیک کنید

دانشگاه زندگی همراه شماست


شاید جالب ترین قسمتی که در رفتارهای دیگران شاهد هستیم تاثیرپذیری آن ها از محیط و مردمی باشد که در آن قرار گرفته اند. دست ما نیست اما حضور در یک مهمانی شاد و پر سر و صدا ناخودآگاه سطح هورمون های شادی بخش بدن را بالا می برد و حضور در محیط آرام با افراد افسرده و دلمرده انسان را به سمت انزوا و گوشه گیری سوق می دهد. شوخ طبعی و حس طنز در فن بیان هم دقیقا مثل القا حس شادی یا ناراحتی توسط دیگران قابل انتقال است یا بهتر بگوییم، مثل یک بیماری واگیر دارد. در صورتی که تمام شرایط برای انتقال شوخ طبعی در ارتباط با دیگران فراهم باشد و روحیه آن ها آمادگی پذیرش ویروس شوخ طبعی شما را داشته باشد خیلی راحت تحت تاثیر قرار گرفته و در مدت کوتاهی تمام وجودشان از حس مثبتی که توسط شما منتقل شده پر خواهد شد.

خندیدن به طرز معجزه آسایی حس وحدت، نزدیکی و  صمیمیت در افراد به وجود می آورد و همدلی را افزایش می دهد. آزاد شدن سروتونین در کنار نفس هایی که به شماره می افتند و باعث می شوند خیلی سریع تر از قبل تنفس کنیم از ثمرات لبخندی است که تلاش ما برای شوخ طبعی در ارتباط با دیگران به بار می آورد. اما این اتحاد و این سرزندگی مومات خود را می طلبد، چون خندیدن و و خنداندن شرایط و اصول خاص خود را دارد.

نکاتی که بر اساس تجربیات شخصی با شما در میان می گذاریم راه هایی هستند تا به وسیله آن ها اثرگذاری شوخ طبعی در ارتباط با دیگران را افزایش دهید.

استفاده بهتر و موثر از شوخ طبعی در ارتباط با دیگران

طنز یا شوخ طبعی های خودسرانه ورود ما را به کارهای غیرمنتظره ساده تر می کند. مثلا اعلام خبر بد با استفاده از شوخ طبعی ساده تر می شود و اتفاقا با این حس طنز است که می توانیم شدت اخبار خوب و بد را شخصا کنترل کنیم.در واقع طنز بهترین راه برای روشن نگه داشتن چراغ لبخند دیگران در طول سخنرانی، مکالمات و گفتگوهای دیگر است.


استفاده بهتر و موثر از شوخ طبعی در ارتباط با دیگران

فرصت های شغلی، دوستی با دیگران و موارد حساس تری که برای هر یک از ما تعیین کننده هستند را می توان با استفاده از راه های زیر برای شوخ طبعی در ارتباط با دیگران احیا یا تثبیت کرد:

آغوش مخاطب برای شما باز است؟

بسیاری از موجودات دنیا که اتفاقا انسان رابطه نزدیکی با آن ها دارد با استفاده از برخی از عادات ذاتی به جمع آوری اطلاعات از اطراف خود می پردازند. بسیاری از حیوانات خانگی به دلیل خلق و خوی منعطفی که دارند با انسان ارتباط می گیرند و به او نزدیک می شوند؛ اما خیلی از رفتارهای آن ها بر خلاف انتظار ما به نفع خودشان است تا بتوانند درک جامعی از شرایط محیطی به دست آورند.

بخشی از روابط انسان ها هم دقیقا بر اساس همین عادت متداول است. به این شکل که ما برای نزدیک شدن به یکدیگر مجبور هستیم وضعیت را آنالیز کنیم برداشت کافی از شرایط داشته باشیم. برای شروع شوخ طبعی در ارتباط با دیگران به خصوص هنگامی که مشغول توسعه روابط کاری و تجاری هستیم باید ببینیم آیا آغوش مخاطب به اندازه کافی برای پذیرش شوخی های ما باز است یا این که برای نزدیک شدن به او باید از هفت خوان رستم عبور کرد؟

استفاده بهتر و موثر از شوخ طبعی در ارتباط با دیگران

ویلیام وارد، نویسنده و مترجم معروف آمریکایی درباره کشف روحیات دیگران اشاره باریک و هوشمدانه ای به چگونگی پذیرش شوخی و طنز توسط آن ها دارد:

پاسخ ما به استفاده از شوخ طبعی در ارتباط با دیگران یا همان شوخی هایی که دیگران با ما دارند نشانه انعطاف پذیری ما و باز بودن ما نسبت به پذیرش شوخی و طنز است. واکنش دیگران به حس طنز ما نشانه خوبی برای این است تا بفهمیم باید روابطمان را با آن ها گسترش دهیم یا این که به همان سطح کنونی بسنده کنیم.


اگر مسیر زندگی خود را گم کرده اید اینجا را کلیک کنید

دانشگاه زندگی همراه شماست


این روزها اطراف هر یک از ما پر شده است از آشنایی‌های رنگارنگی که به سرانجام نرسیده‌اند و یادآوری آن رابطه‌ی از دست رفته چیزی جز پشیمانی و مرور خاطرات تلخ برای افراد به دنبال ندارد. گاهی عمر این روابط آن قدر کوتاه می‌شود که از چارچوب یک تعامل دوطرفه خارج می‌شود و گاهی هم با وجود مدت زمانی که از شکل‌گیری آن گذشته است بازهم طرفین با در بسته رو به رو می‌شوند. انگار ذره ذره وجودمان در کنار هسته اصلی کائنات هر لحظه یادآوری می‌کنند که هیچ چیزی اصیل‌تر و مستحکم‌تر از بنیاد خانواده و هیچ آموزشی ضروری‌تر از روانشناسی خانواده برای حفظ چارچوب آن نیست.

جای تعجب نیست که روابط خانوادگی مناسب باعث افزایش رضایتمندی فرد شوند و درست در مقابل آن، روابط سردرگم فرد به فرد باعث نیتی ما شوند. با این حال بسیاری از اعضای خانواده، به همان اندازه که به سایر اعضا محبت و عشق می‌ورزند از آن‌ها نفرت دارند! این دقیقا همان چیزی است که باعث جدایی و عدم همراهی و سازش افراد خانواده می‌گردد. جالب است بدانید که تعامل با یکدیگر، هسته اصلی یک خانواده است که بدان پویایی می‌بخشد.

 

روانشناسی خانواده

فرهنگ خانواده، تعداد فرزندان، وضعیت تحصیلی و جایگاه اجتماعی هر یک در مجموع ایستم پیچیده‌ای را به وجود می‌آورند. ایستمی که برای مدیریت و برپایی نظم در آن به ناچار باید دست به دامن یادگیری روانشناسی خانواده شویم و تک تک موقعیت‌های زندگی را با مفاهیم مختلف آن به چالش بکشیم.

شناخت ارزش حقیقی خانواده در اجتماع

آن چه زندگی را در قرن بیست و یکم جذاب می‌کند تنوعی است که بین سازمان‌ها و اجتماعات مردمی وجود دارد. در این بین قطعا یکی از جذاب‌ترین گروه‌ها همان خانواده است که اگرچه در ذهن ما از یک زوج دونفره تشکیل می‌شود، اما در حقیقت انواع تعریف خانواده گسترده‌تر است و ما در بحث روانشناسی خانواده مم به شناخت جایگاه هر یک هستیم تا تحلیل درستی از موقعیت‌های موجود داشته باشیم.

 

روانشناسی خانواده

در ایالت متحده آمریکا از هر 5 خانواده موجود، فقط یک خانواده از زوج و یا زوج و فرزاندانشان تشکیل شده است. بنابراین شکل خانوار‌ها به جز فرم معمول اولیه، می‌تواند اشکال مختلف دیگری هم داشته باشد:

  1. خانواده‌هایی فقط با پدر و یا مادر و یا بیش از یک پدر یا مادر
  2. زوج‌هایی که فرزند ندارند
  3. زوج‌هایی که بعد از طلاق هنوز هم چارچوب خانواده را حفظ کرده‌اند
  4. زوج‌هایی که بدون طلاق جداگانه و به تنهایی یا با فرزند زندگی می‌کنند
  5. خانواده‌هایی که به خاطر حضور اقوام والدین پرجمعیت‌تر شده‌اند
  6. افرادی که با هم زندگی می‌کنند؛ اما در تعریف کلیشه‌ای خانواده جای نمی‌گیرند

مفهوم روانشناسی خانواده و نقش آن برای جامعه

با تشکیل خانواده و به مرور زمان مشکلات مختلفی در زندگی ظهور و بروز پیدا می‌کنند که تقریبا کنترل و حل آن‌ها از دست همه اعضا خارج می‌شود. در چنین شرایطی روانشناسی خانواده وارد میدان می‌شود.


روانشناسی خانواده شاخه‌ای جداگانه از روانشناسی نیست؛ اما موضوع خانواده به قدری وسیع است که کارشناسان خبره در این زمینه به صورت تخصصی پژوهش می‌کنند و بنابراین تمرکز خود را روی این مقوله مهم قرار داده‌اند.

 

روانشناسی خانواده

بنابراین روانشناس خانواده گام به گام و به صورت زیر می‌تواند نقشی تزایدی در حل و فصل بسیاری از اختلافات خانوادگی شود:

  1. بررسی و شناخت ریشه اختلافات
  2. گفتگوی فرد به فرد با طرفین اختلاف و شفاف‌سازی منشا مشکلات
  3. به چالش کشیدن اعضای خانواده و ارائه تمرینات فردی
  4. ارائه تمرینات گروهی جهت کسب مهارت‌های زندگی

اکنون همین خدمات به صورت آنلاین هم ارائه می‌شود. ما در دانشگاه زندگی روانشناسی خانواده را به عنوان هسته مرکزی موضوعات روانشناسی بررسی می‌کنیم و همواره راهکارهایی را در این زمینه ارائه می‌دهیم.

 

روانشناسی خانواده

اهداف روان‌شناسی خانواده

وقتی پای روانشناسی برای حل مشکلات و اختلافات درون خانواده‌ای مطرح می‌شود قطعا رویکردها و اهداف تغییر می‌کند. در اوج اختلافات و زمانی که خانواده در مرحله حاد تصمیم به رفع مشکلات می‌گیرد، هرگز منافع فردی نادیده گرفته نمی‌شود. این در حالی است که که کانون خانواده و زندگی مشترک در حساس‌ترین برهه خود، نیازمند م، همکاری و همدلی از سوی کارشناسی است که به موضوع روانشناسی خانواده، بدون هرگونه جانبداری کاملا احاطه دارد. بنابراین:

روانشناسی خانواده بدون برچسب‌ها به کمک شما می‌شتابد!

یک خانواده، هر چند هم موفق ممکن است به سبب مشکلات موجود ساختار اولیه را نداشته باشد. مثلا پدر و مادر در حالی که حاصل زندگی آن‌ها یک یا چند فرزند بوده از هم جدا شوند. وقتی که شرایط خانواده تغییر می‌کند، معمولا دید اجتماع نسبت بدان تغییر می‌کند و از برچسب‌های مختلفی مثل زندگی فروپاشیده” یا فرزندان طلاق” استفاده می‌شود. این در حالی است که در روانشناسی خانواده ارزش حقیقی همه اقسام خانواده در جامعه شناخته می‌شود و هیچ یک نسبت به دیگری برتری ندارد. بنابراین می‌توانید با خیال آسوده مشکلات و دغدغه‌های فکریتان را به دنیای معجزه‌آسا روانشناسی بسپارید و در تصمیم‌گیری عجله نکنید.

روانشناسی خانواده دیدگاهی متعادل و یکسان دارد

از دید بسیاری از افراد، بعضی از خانواده‌ها و فرزندانی که در فضای آن خانوار رشد یافته‌اند مستعد بسیاری از جرایم، خشونت‌ها و مشکلات رفتاری می‌شوند. این در حالی است که مدت‌ها پیش این فرضیه رد شده و اکنون در روانشناسی خانواده، انواع‌ خانواده‌ها با دیدگاهی یکسان بررسی می‌شوند.

روانشناسی خانواده پست مدرن رویکردی متفاوت دارد

هم‌اکنون موضوع خانواده در شاخه جدیدی تحت عنوان روانشناسی پست مدرن بررسی می‌شود. این شاخه جدید کاملا به‌روز و بر اساس شواهد حقیقی جامعه مدیریت می‌‌گردد؛ مثلا اگر کودکی دچار اختلالات رفتاری یا افت درسی در مدرسه باشد، این مشکل را وما به مشکلات خانواده و طلاق خانوده نسبت نمی‌دهند. یا این که پیشرفت درسی فرزندان ااما به سبب رشد در خانواده‌ای آرام و موفق صورت نمی‌گیرد.


مقالات مختلف روانشناسی و روانشناسی خانواده را اینجا بخوانید

www.daneshgahezendegi.com


تا به حال به سخنرانی ای دعوت شده اید که قرار بود یک ساعت طول بکشد ولی یک ساعت و نیم طول کشیده؟ چه حسی داشتید؟ قطعا از این موضوع خوشحال نشدید .شاید هم آرزو کردید کاش هیچ وقت این دعوت را قبول نمی کردید. با این مثال ساده متوجه می شوید چقدر مدیریت زمان در سخنرانی با پاورپوینت برای مخاطبین اهمیت دارد.

باید همیشه در این طور در  نظر بگیرید که مخاطبانتان سرشان شلوغ است و برای بعد مراسم سخنرانی برنامه ریزی کرده اند و بلافاصله بعد از ارائه شما باید به مکان دیگری بروند. این طوری همیشه اهمیت زمان بندی را به خاطر خواهید داشت.

اامات یک ارائه خوب در زمان سخنرانی

برای یک ارائه خوب پاورپوینت تنها داشتن اسلاید های زیبا و خوب کافی نیست. مدیریت زمان در سخنرانی با پاورپویت اهمیت زیادی دارد. باید دقت داشته باشید که ارائه را طوری تنظیم کنید که به موقع تمام شود و زمان خاصی را برای استراحت مخاطبان در نظر بگیرید. انقدر تمرین کنید که دقیقا بدانید چه مقدار زمان برای هر اسلاید ارائه مناسب است.

بهترین راه برای اندازه گیری مدت زمان لازم برای ارائه ایستادن و با صدای بلند تمرین کردن است. سرعت صحبت کردن شما هنگامی که ایستاده اید و بلند صحبت می کنید نسبت به زمانی که نشسته اید و آرام با خودتان نجوا می کنید متفاوت است. پس بایستید و با صدای بلند ارائه تان را تمرین کنید. تا زمان کلی ارائه را بدست بیاورید.برای مدیریت زمان یک ارائه باید از یک رویکرد استراتژیک استفاده کنید. در تمرینی که برای بدست آوردن زمان ارائه تان انجام می دهید دقت کنید که هر قسمت دقیقا چقدر طول می کشد. مثلا در یک سخنرانی 60 دقیقه ای بهتر است به هر قسمت زمان خاصی اختصاص دهید و اسلاید های ارائه تان را با آن تنظیم کنید.


 مثلا:

  • 00:05 – شروع ارائه
  • 00:15 – مقدمه و معرفی ارائه
  • 00:30 – ارائه آموزش های لازم و یا ارائه اصل مطلب
  • 00:50  – ارائه نمونه هایی از مطلب مورد بحث
  • 00:58 – تشکر, تشویق و تمجید

 

مدیریت زمان در سخنرانی

تمرین تنظیم وقت با پاورپوینت

برای مدیریت زمان در سخنرانی با پاورپوینت می توانید از این روش استفاده کنید. قبل از اینکه تمرین را شروع کنید، مطمئن شوید که اولین اسلاید ارائه را انتخاب کرده اید. حالا روی  Slide Show یا نمایش اسلاید کلیک کنید و روی  تب Rehearse Timings یا تمرین تنظیم وقت” کلیک کنید.

پاورپوینت بصورت اتوماتیک یک پنل تایمر کوچک باز می کند که شروع به شمارش می کند.

با فشار دادن دکمه راست کی برد می توانید به اسلاید بعدی بروید . مایکروسافت پاورپوینت زمان مربوط به اسلاید را محاسبه میکند. همچنین به هر اسلاید جدیدی که بروید جمع زمان های اسلایدهای قبل را نیز به شما نشان میدهد. از دکمه پاز یا مکث میتوانید برای نگه داشتن موقت زمان استفاده کنید.

در پایان تمرین ,شما در حالت نمایش   slide sorter  می توانید مقدار زمانی که به هر اسلاید اختصاص دادید را ببینید.

سعی کنید به هر اسلاید زمان مناسبی بدهید. نه انقدر کم که مخاطب متوجه اسلاید نشود و مجبور شود از کسی که کنارش نشسته بپرسد که مطلب چه بود نه انقدر زیاد که حوصله مخاطب سر برود و خسته شود.

بعد از اینکه به هر اسلاید زمان مورد نطرتان را اختصاص دادید می توانید تنظیماتی در پاور پویت انجام دهید که به طور اتوماتیک اسلاید ها را عوض کند.


ساختن یک ارائه خودکار

شما می توانید یک زمان بندی اتوماتیک برای اسلاید های پاور پوینت در نظر بگیرید , به این ترتیب دیگر لازم نیست دستی اسلایدها را عوض کنید.

به یاد داشته باشید که زمانی که به هر اسلاید می دهیم چقدر است چون ممکن است پاورپویت قبل از اینکه حرف هایمان در مورد یک اسلاید تمام شود اسلاید بعدی را نشان دهد و یا بالعکس ,ممکن است صحبت هایتان تمام شود و بخواهیم مطلب بعدی را بگوییم ولی اسلاید قبلی در حال نمایش است . به هر حال تمرین کنید که زمان ارائه هر اسلاید با زمان اتوماتیک برابر باشد.

روی Slide Show یا نمایش اسلاید کلیک کنید و روی  تب setup slide show  کلیک کنید. پنجره set up show  باز می شود. شما می توانید تنظیمات زمان را روی اسلاید اول یا اسلایدی که رویش قرار دارید انجام دهید.

اگر از زمانی که به اسلایدی اختصاص دادید راضی نبودید میتوانید با کلیک روی record slide show  و انتخاب clear زمان اختصاصی را پاک کنید.


برای انتخاب مسیر زندگی درست کلیک کنید

ادامه مطلب را اینجا بخوانید


بعد از علاقه به سخنوری و سخنرانی، اولین سوالی که هر فرد مشتاق به یادگیری اصول سخنرانی و فعالیت در این حوزه می پرسد این است: چه طور می توانیم از راه سخنرانی کسب درآمد کنیم؟ به عنوان مثال اخیرا یکی از مشتاقان سخنرانی با سردرگمی فراوان به سمت آمد و گفت: سال های قبل من از سخنرانی و صحبت کردن در مجامع عمومی بیزار بودم. اما همین که یک بار در جمع و در محل کار حرف زدم کم کم ترس من تبدیل به شجاعت مضاعف شد و اکنون می خواهم از این مهارت به عنوان یک شغل استفاده کنم. چه طور می شود از راه سخنرانی درآمد کسب کرد و به شهرت رسید؟

همان طور که می دانید کسب درآمد نه فقط از راه سخنرانی، پیچیدگی های خاص خود را دارد. اصلا فکر کردن به درآمد، آن هم درآمدی که بخواهد به عنوان یک شغل ثابت قابل اعتماد باشد نیاز به حساب و کتاب و آینده نگری های فراوانی دارد.

به هر حال شغل سخنرانی و اصولا برگزاری سخنرانی به شیوه هایی که در ادامه معرفی می کنیم می تواند منبع درآمد خوبی برای علاقمندان و البته کسانی که مهارت کافی را دارند باشد. همراه ما باشید تا این راه ها را گام به گام بررسی کنیم.

معرفی راه های کسب درآمد از سخنرانی

قبل از شروع هر کاری ابتدا باید با اصول آن آشنا شوید. نحوه مدیریت بحث و گفتگوها در سخنرانی یکی از موارد کلیدی است که باید کاملا بر آن تسلط داشته باشید. گوینده هوشمند با گوینده های دیگر متفاوت است و به خوبی می داند در سخنرانی چه چیزهایی بگوید و مسیر سخنرانی را خودش تعیین کند.

معرفی راه های کسب درآمد از سخنرانی

بعد از یادگیری این اصول راه های زیر جهت کسب درآمد از سخنرانی پیش روی شما قرار دارند:

کسب درآمد از سخنرانی های کلیدی و مناسبتی

اگر تا کنون رویا شهرت و کسب درآمد از سخنرانی را در سر پرورانده اید، حتما خودتان را در جایگاهی بزرگ، مقابل هزاران نفر تصور کرده اید که در حال ایراد یک سخنرانی حیاتی و مهم است. اما کسب درآمد از چنین سخنرانی بزرگی قرار است به چه صورتی باشد؟

بله؛ واضح است اگر بخواهید برای چنین سخنرانی هایی به صورت دقیقه ای مبلغ بالایی بگیرید قطعا برای هر سخنرانی یک ساعتی چیزی بین 10 تا 30 میلیون تومان می توانید درآمد داشته باشید. این رقم به قول معروف خیلی دست پایین است و حتی اگر یک سخنران شناخته شده باشید ارقام بالاتری هم دریافت خواهید کرد. اما باید بدانید که در این مسیر موانع و مشکلات زیادی پیش روی شما قرار دارد که باعث می شود مسیر سخنرانی چندان هم ایده آل و مطابق با رویای شما پیش نرود!

معرفی راه های کسب درآمد از سخنرانی

مشکل اصلی از آن جایی شروع می شود که به طور کلی مسیر اصلی در سخنرانی های کلیدی یا سخنرانی های مناسبتی مثل نطق هایی که بعد از وقایع طبیعی مثل آن چه که در غرب کشور شاهد آن بودیم به دست افراد خاصی است. این افراد 4 گروه اصلی را تشکیل می دهند:

  1. ورزشکاران: مربیان و افراد نامدار و صاحب افتخار در این مراسم ها در اولویت هستند؛  چون هم شهرت و هم پیشینه معتبری برای مورد قبول واقع شدن میان مردم دارند!
  2. فعالان حوزه سرگرمی: بازیگران، خواننده ها، نویسندگان و گویندگان تلویزیونی رادیویی نسبت به افراد تازه کار در اولویت قرار دارند
  3. نامداران ت: این افراد معمولا در دستگاه های ی مملکتی صاحب نام هستند و می توانند اطلاعات جامع تری را نسبت به فردی که بیرون از این دستگاه قرار دارد در اختیار مردم قرار دهند
  4. بازرگانان و تاجران

سخنرانی های بزرگ و سخنرانان گران قیمت، بلیت های گران قیمتی هم برای تامین هزینه ها می طلبند. فروش بلیت های گران قیمت هم بازاریابی قوی تری نیاز دارد. پس اگر به دنبال این تیپ از سخنرانی ها جهت کسب درآمد هستید موانع و هزینه های آن را نیز در نظر بگیرید.

  • مدت زمان سخنرانی کلیدی: حداکثر یک ساعت
  • درآمد: بالا تا خیلی بالا
  • کلید های موفقیت در این روش: کسب شهرت، ایجاد مشغله بالا، کسب تجربه

معرفی راه های کسب درآمد از سخنرانی

کسب درآمد از طریق برگزاری سمینارها

سخنرانانی که مسئول مدیریت سمینارها هستند دقیقا مثل سخنرانان مناسبتی یا موضوعات کلیدی هستند؛ چون:

  1. سخنرانی های کلیدی حداکثر یک ساعت به طول می انجامند. سمینار هم به همین منوال است؛ البته ممکن است حتی تا 90 دقیقه طول بکشد
  2. سمینار و سخنرانی مناسبتی هر دو یک موضوع مشترک، به روز، قابل بحث و محبوب مخاطب را دنبال می کنند
  3. سمینار و سخنرانی های مناسبتی آن قدر مهم هستند که در تقویم وقایع مهم ثبت و مدیریت می شوند

با این حال تفاوت های جزئی زیادی بین این دو روش برای کسب درآمد وجود دارد. بر خلاف تصور برخی، در سخنرانی های کلیدی معمولا پرداخت های بیشتری به سخنران صورت می گیرد؛ حال آن که خیلی از سمینارها با حداقل بودجه و حتی گاهی رایگان برگزار می شوند و معمولا درآمد بالایی به دنبال ندارند. شاید به همین دلیل باشد که تعدد سمینارهای روز در کشور بالا است اما سخنرانی های کلیدی که بتواند مخاطبان را به شدت جذب کند کم تر از سمینارها برگزار می شوند.

  • مدت زمان سمینار: یک ساعت به صورت رایج
  • درآمد: پایین تا متوسط
  • کلیدی های موفقیت در این روش: تحقیق و جستجو کافی، کسب اطلاعات از اخبار روز، جستجو پیوسته رویدادها و برنامه ریزی از قبل برای برگزاری سمینارها در آینده دور و نزدیک
برای خواندن مقالات روانشناسی خانواده کلیک کنید
دانشگاه زندگی حاوی مقالات مختلف در زمینه های مختلف است

اگر تفکری شبیه به بیشتر افراد جامعه دارید؛ احتمالاً احساسات خود را کارآمد و سودمند نمی‌دانید. البته به جز احساسات خوشایند که شما را خوش‌حال می‌کنند. اما دیگر احساسات ما چه می‌شوند؟ مثل شرم، آسیب دیدن، خستگی، اضطراب، ناراحتی، خشم و …

به لطف تحقیقاتی که در زمینه روان‌شناسی و اعصاب‌شناسی انجام شده، می‌دانیم که به طور بیولوژیکی و طبیعی با این احساسات عجیب و غریب به دنیا می‌آییم و این موضوع دلیل مشخصی دارد. در حقیقت؛ احساسات پیام‌هایی ارزشمند از سوی بدن ما هستند.

وظیفه ما این است که شما را از اهمیت این منابع به ظاهر بی‌ارزش (احساسات) مطلع کنیم و بگوییم که توجه و گوش دادن به پیام آن‌ها، موضوع بسیار مهمی است. به نظر می‌رسد که یکی از احساسات را می‌توان در دسته جداگانه‌ای نسبت به بقیه قرار داد. احساسی که درباره آن صحبت می‌کنیم، مانند بقیه احساسات حامل یک پیام است اما پیام آن را می‌توان فاقد ارزش دانست. این پیام می‌تواند شما را از درون دچار آسیب کند و این احساس چیزی نیست جز؛ شرم.

اجازه دهید با تعریف و مفهوم رسمی شرم شروع کنیم که مستقیماً از دیکشنری خارج شده است. شرم احساسی دردناک است که تحقیر را در خود دارد و به وسیله آگاهی از رفتار احمقانه یا اشتباه به وجود می‌آید.» مترادف‌های این تعریف همان تحقیر شدن، مایه شرم بودن، بی‌آبرویی و حس خجالت و بی‌عزتی است.

پس بدن ما در هنگام احساس خجالت و شرم چه پیامی می‌فرستد؟ در این زمان بدن به ما می‌گوید تو یک کار احمقانه یا غلط مرتکب شدی. همین حالا متوقفش کن و دیگه این کارو انجام نده».


این پیام در واقع زمانی که واقعاً کار اشتباهی کرده باشید، مفید و کارآمد است. اما در برخی مواقع، شرم باعث می‌شود که انسان‌های درست‌کار و خوب هم دچار مشکلاتی شوند.

شرم

به طور کلی احساس شرم از 3 طریق می‌تواند به شما آسیب برساند:

1 – عدم‌کنترل شرم: شرم قابلیت این را دارد که از کنترل شما خارج شود و در هر موقعیت و شرایطی که حتی به آن تعلق ندارد، ظاهر شود.

2 – قدرت شرم: شرم آن قدر احساس دردناکی است که معمولاً کنترل بیشتری روی شما دارد و قدرت خود را نشان می‌دهد.

3 – ویروس شرم: شرم می‌تواند به بخش‌های دیگر شخصیت شما صدمه بزند. هر بار که آن را احساس می‌کنید، عزت نفس، اعتماد به نفس، خودباوری و عشق به خودتان دچار آسیب جدی می‌شود.

 

کودکی و شرم:

تحقیقات نشان می‌دهد که بسیاری از افراد با غفلت احساسی در دوران کودکی، بزرگ می‌شوند. بزرگ شدن به همراه غفلت از احساسات کودکی، می‌تواند انسان را نسبت به شرم، آسیب‌پذیر کند.

اگر در دوران کودکی به شما گفته شود که یک کار یا رفتار و احساس نامناسب است، کاملاً طبیعی است که از داشتن آن‌ها احساس شرم کنید. هنگامی که فرد تبدیل به یک بزرگ‌سال می‌شود این تاثیرات در وجود او باقی می‌ماند و می‌توان عمیق بودن آن را مشاهده کرد.

کودکی و شرم

شرم چه زمانی سودمند است؟

مثالی از یک فرد را در نظر بگیرید که به دلیل زیاده‌روی در مصرف مشروبات الکی، کاملاً مست کرده و بدون اینکه متوجه باشد، کارهای احمقانه و اشتباهی انجام داده است. این فرد، احتمالاً مدتی بعد احساس شرم فراوانی خواهد کرد و استفاده از مشروبات الکلی را کنار خواهد گذاشت.


فرد متاهلی را در نظر بگیرید که سعی می‌کند به شخص دیگری نزدیک شود. او این موضوع را که همسرش بسیار او را دوست دارد و وفادار است را به خاطر می‌آورد و سریعاً احساس شرم و پشیمانی می‌کند.

فرد دیگری را در نظر بگیرید که خوردن شیرینی را بسیار دوست دارد. او سه تکه بزرگ از یک کیک را می‌خورد و طولی نمی‌کشد تا احساس بیماری کند. او از اینکه خود را به دردسر انداخته احساس شرم می‌کند و سعی خواهد کرد هیچ وقت در خوردن زیاده‌روی نکند.

 

شرم چه زمانی ناکارآمد و مضر است؟

تا اینجا چند مثال از خوبی‌های احساس شرم زدیم، وقت آن است به جنبه منفی این احساس بپردازیم:

فردی را در نظر بگیرید که در مهمانی شب قبل با چند نفر صحبت کرده است و حالا تمام سخنان خود را مرور می‌کند. او به خود می‌گوید که خیلی پرحرفی کرده یا سخنان احمقانه و زشتی را بر زبان آورده است. هر بار که این سخنان را مرور می‌کند، احساس شرم را در خود حس می‌کند.

فردی را در نظر بگیرید که در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اما از بیان آن احساس شرم و خجالت می‌کند. او نمی‌تواند در این رابطه با شخصی صحبت کند و مجبور می‌شود خودش را سرکوب کند.

 

چگونه متوجه شوید که شرم شما از نوع مفید است یا مضر؟

احساس شرم شما فقط در صورتی مفید است که شما را به کاری سودمند و سالم وادار کند. واضح است سه مثالی که در ابتدا آوردیم؛ کاملاً سودمند هستند و به افراد در زندگی کمک خواهند کرد. این احساس شرم به آن‌ها کمک خواهد کرد که دست به انتخاب‌های دیگری بزنند و احساس خود را در جهت مثبتی به کار بگیرند.


مسیر زندگی خود را گم کرده اید

اینجا را کلیک کنید


همه اشتباه می کنند. به یاد داشته باشید که هرکسی ممکن است اشتباه کند و همیشه احتمال خطا وجود دارد . حتی بهترین و با کفایت ترین افراد، ممکن است اشتباهات احمقانه ای انجام می دهند، همانطور که شما نیز از این قاعده مستثنی نیستند.

همه اشتباه می کنند
همه اشتباه می کنند

در این زمینه داستان مشهوری در مورد توماس  جی واتسون، بنیانگذار وجود دارد.

روزی او معاون جوانش را که درست 10 میلیون دلار از پول شرکت را صرف توسعه خط تولیدی جدیدی کرده بود که با شکست مواجه شد، به دفترش صدا زد.

معاون به دفتر واتسون آمد و به سرعت گفت: (( می دانم که  شما تصمیم  دارید مرا   به  خاطر از  دست دادن تمامی آن  پول  اخراج کنید. فقط  می خواهم  بدانید که من متاسفم و خودم  بدون ایجاد هیچ  مشکلی  از  اینجا  می روم.))

واتسون با این جملات جالب به او جواب داد: (( اخراجت کنم؟ حتما” شوخی می کنی! من درست 10 میلیون دلار برای آموزش تو سرمایه گذاری کرده ام . اکنون بیا در مورد ماموریت بعدی ات با هم صحبت کنیم.))

حتی بهترین افراد نیز اشتباه می کنند. شما نیز اشتباه می کنید. در این شرایط ،  توجه خود را برکنترل خسارت واقداماتی که می توان درآینده انجام داد، معطوف کنید. سپس ، نفس عمیقی بکشید ودیگر دنبال آن را نگیرید . این کلید حل موفقیت آمیز هر گونه مشکل شغلی است.

پس با انجام غیر عمدی اشتباهات ناامید نشوید و سعی کنید دوباره آن را مرتکب نشوید.


روانشناسی خانواده در مسائل زندگی شما را راهنمایی می کند

برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید


حتما شما هم متوجه برخی از قفسه‌های کتاب شده‌اید که دو دو طرف و پشت به کتاب‌هایی که چیده شده‌اند حاوی حائل یا تکیه‌گاه هستند. از منظر فیزیکی، این حائل فی یا چوبی که مقابل کتاب‌ها در هر ردیف کتابخانه قرار می‌گیرد باعث انسجام و کنار هم قرار گرفتن کتب می‌شود. اما از منظر زیبایی‌شناختی نقش این حائل فراتر است و به چینش کتاب‌ها تقارنی زیبا و محسوس می‌دهد که اغلب از دیدگاه بیننده خوشایند است؛ چون به خواننده این حس را القا می‌کند که این دسته از کتاب‌ها خاص‌تر هستند و به آن‌ها توجه ویژه‌ی داشتیم. سخنرانی‌ها هم دقیقا مثل کتاب‌هایی که در یک قفسه در کنار هم قرار می‌گیرند به چنین حائلی نیاز دارد. حائلی که برای پشتیبانی از ایده‌ها و حرف‌ها در سخنرانی ضروری به نظر می‌رسد.

روش‌های پشتیبانی از ایده‌ها و حرف‌ها در سخنرانی

منظور از حائل در سخنرانی تکیه‌گاه یا پشتیبانی است که می‌تواند از بدنه سخنرانی حمایت کند و در صورت نیاز آن را اثبات کند. شروع و پایان سخنرانی با استفاده از عناصر مشابه و مشترک نظمی هنری و تقارنی دلچسب را به اول و آخر آن می‌بخشد. اصلا با استفاده از همین ترفندهای پشتیبانی از ایده‌ها و حرف‌ها در سخنرانی است که ممکن است مخاطب به خاص بودن و مستند بودن گفته‌های ما ایمان بیاورد و به این شکل توجه ویژه‌تری به روند سخنرانی داشته باشد.

پشتیبانی از ایده برای اثبات ادعایی که در سخنرانی داریم روشی ظریف است و این دیدگاه را در مخاطبان به وجود می‌آورد که سخنران با دقت زیادی به جزئیات موضوع پرداخته است. نتیجه چنین رویکردی در سخنران افزایش اعتماد مخاطبان و باورپذیری هر چه بیش‌تر ادعاهای شما در سخنرانی است. برای این که با این تکنیک آشنا شوید همراه ما بمانید.


روش‌های پشتیبانی از ایده‌ها و حرف‌ها در سخنرانی

استراتژی‌های زیادی برای پشتیبانی از ایده‌ها در سخنرانی وجود دارد که پیش از این به برخی از آن‌ها در معرفی ترفندهای پشتیبانی از ایده برای ماندگار کردن سخنرانی پرداختیم. این که از چه راهی برای حمایت از ایده اولیه و اصلی سخنرانی استفاده کنیم کاملا به موضوع سخنرانی و زمینه بحث بستگی دارد. استفاده از روش‌های رنگارنگ برای پشتیبانی و حمایت از ایده اصلی سخنرانی مثل قرار دادن کتاب رمان در کنار کتاب‌های علمی است. پس یک روش را به خوبی شناخته و آن را به کار بگیرید.

پشتیبانی از ایده‌ها با استفاده از دو داستان

یکی از ساده‌ترین ایده‌هایی که اتفاقا بارها و بارها در برررسی اهمیت داستان در سخنرانی بدان پرداختیم همین قصه‌های کوتاهی است که باید به صورت خلاقانه و هوشمندانه بازگویی شوند. اما چرا دو داستان؟

در ابتدا سخنرانی، سخنران موضوع را با استفاده از یک داستان کوتاه و بی‌انتها آغاز می‌کند. سخنران در این مرحله کل داستان را تعریف نمی‌کند و فقط سرنخی به مخاطب می‌دهد تا از سیر و کلیات داستان خبردار شود. در این بخش کاراکترهای اصلی و چالش مهم داستان به تصویر کشیده می‌شود بعد از آن هسته اصلی سخنرانی است که توسط سخنران بیان خواهد شد.

روش‌های پشتیبانی از ایده‌ها و حرف‌ها در سخنرانی

در مرحله بعدی یعنی انتهای سخنرانی به آن چه که از کل داستان باقی مانده است مجددا پرداخته می‌شود تا یک نتیجه روشن به دست آید. در صورتی که برای آغاز و پایان سخنرانی از داستان جهت پشتیبانی از ایده و حرف‌هایتان استفاده می‌کنید باید دقت داشته باشید که:

  1. کل داستان به ایده شما مرتبط باشد و آن چه که می‌گویید به نحوی با موضوع اصلی سخنرانی گره خورده باشد. به عنوان مثال اگر موضوع سخنرانی دنبال کردن آرزوهای کودکی در جوانی است قطعا باید کاراکتر اصلی داستان شما فردی باشد بلندپرواز که در پی آرزوهای خود تلاش می‌کند
  2. در بخش اول سخنرانی صرفا معرفی کوتاهی از داستان داریم و این که چه طور مسیر داستان عوض می‌شود را در پایان سخنرانی بحث می‌کنیم
مسیر زندگی درست خود را تعیین کنید
دانشگاه زندگی با شماست

نحوه صحبت کردن شما در جلسات اداری می تواند تاثیر بسیار زیادی در زندگی حرفه ای شما داشته باشد. اگر فردی هستید که در جلسات اداری هرگز اظهار نظر نمی کنید ممکن است متوجه نشوید که در اداره چه خبر است و یا اینکه فردی به نظر می رسید که به مسائل کاری اهمیتی نمی دهد. در مقابل اگر فردی هستید که هیچ فرصتی را برای اظهار نظر کردن از دست نمی دهید, ممکن است همکارانتان احساس کنند شما فردی از خود راضی هستید و دلتان می خواهد دائما حرف بزنید. پس واجب است آموزش سخنرانی در جلسات اداری را ببینید تا بتوانید به موقع و با اعتماد به نفس صحبت کنید. در این مقاله نکاتی هست که به شما کمک می کند به درستی در جلسات اداری سخنرانی کنید.

آموزش سخنرانی در جلسات اداری
آموزش سخنرانی در جلسات اداری

بروید سر اصل مطلب

وقتی می خواهید در جلسات اداری صحبت کنید، بهتر است تمرکزتان را روی موضوع اصلی بگذارید. حاشیه نروید و نظرتان را واضح و روشن بیان کنید. زیاده گویی باعث می شود همکارانتان متوجه اصل قضیه نشوند و یا حوصله شان سر برود و دیگر به سخنانتان گوش ندهند. همواره به یاد داشته باشید پیام تان باید مفید و به اندازه کافی مختصر باشد تا در اذهان بماند.

سخنرانی طولانی

 اگر مجبور بودید که سخنرانی طولانی تری انجام دهید تا منظورتان را کامل و واضح بیان کنید, پیشنهاد می شود تمام مدت سخنرانی” با اعتماد به نفس کامل” صحبت کنید. این باعث می شود همکارانتان احساس کنند شما حرف مهمی برای گفتن دارید نه اینکه فقط دلتان می خواهد حرف بزنید!


قطع نکردن سخنرانی

اگر می ترسید کسی سخنرانی شما را قبل از به پایان رسیدن قطع کند کافیست در ابتدای سخنرانی مقدمه چینی کنید. مثلا بگویید” من چهار پیشنهاد برای این موضوع دارم. اولین پیشنهاد…) و سپس سخنرانی تان را آغاز کنید. به یاد داشته باشید تمامی پیشنهاداتتان را بشمارید تا مخاطبین متوجه شوند شما هنوز هم حرف برای گفتن دارید.

از شکم نفس بکشید

سخنرانی در جمع می تواند خسته کننده باشد، اما لازم نیست این خستگی را به همکارانتان نشان دهید. یکی از مهمترین تمرین ها در آموزش سخنرانی,تمرین تنفس کشیدن از دیافراگم است. چون باعث می شود قدرت صدای شما حفظ شود و لرزش صدا از بین برود و با اعتماد به نفس تر به نظر برسید. (این تمرین مخصوصا برای افراد خجالتی اامی است)

سعی کنید ابتدای جلسه صحبت کنید

تحقیقات نشان داده معمولا افراد خجالتی هر چقدر بیشتر منتظر زمان سخنرانیشان شوند بیشتر دچار استرس می شوند . پس اگر با سخنرانی کردن در جمع مشکل دارید حتما سعی کنید در ابتدای جلسه حرف هایتان را بزنید.

تحقیق قبل از جلسه

وقتی در مورد چیزی اطلاعی ندارید جلسه اداری برایتان خسته کننده و ملال آور خواهد شد. پس به خاطر خودتان هم که شده در مورد موضوع جلسه آگاهی داشته باشید تا از آن لذت ببرید. همچنین آماده بودن به شما کمک میکند راحت تر در مورد مسائل اظهار نظر کنید.

بلوف نزنید

آماده بودن در جلسه اداری به حفظ آرامش اعصاب شما بسیار کمک می کند. هیچ چیز بدتر از بلوف زدن در جلسه اداری نیست. بدلیل اینکه دیگر همکاران براحتی قادرند متوجه بلوف زدن شما شوند. پس با امادگی کامل در جلسه اداری شرکت کنید تا کسی مچتان را نگیرد!


سازماندهی سخنرانی

قبل از رفتن به جلسات اداری تصمیم بگیرید که چه نتیجه ای از سخنرانی تان می خواهید بگیرید؟ چه چیز هایی در رسیدن به این نتیجه به شما کمک خواهند کرد؟ چطور می خواهید موضوعاتی را که قرار است بگویید سازماندهی کنید؟

به زمان بندی توجه کنید

نکته دیگر که در آموزش سخنرانی اهمیت بسزایی دارد توجه به زمان بندی است. به هیچ عنوان وقت جلسه را نگیرید. اگر زمان آغاز جلسه اداری در اختیار شماست جلسه را در زمان تعیین شده شروع کنید. حتی اگر همه افراد نیامده باشند. این یک روش بسیار عالی برای این است که کارمندان بدانند شما روی زمان حساس هستید. اگر این کار را انجام دهید در جلسات اداری بعدی خواهید دید که اکثر افراد به موقع حاضر خواهند بود.

پایان سخنرانی اداری

در پایان نشست اداری،جمع بندی کنید. چون ممکن است بعضی از حرف هایتان فراموش شوند. مثلا بگویید که چه کسی باید چه کاری انجام دهد. در ضمن حتما توافق آن افراد را برای انجام آن کار بگیرید.


روانشناسی خانواده را کلیک کنید

دانشگاه زندگی را کلیک کنید


فقط برای چند لحظه هر فکر دیگری که در سرتان دارید را دور بریزید و یک بار به سخنرانی‌هایی که تا کنون رسمی یا غیررسمی داشته‌اید فکر کنید. درباره خوب گوش دادن یا گوش دادن فعال چه چیز‌هایی می‌دانید؟ فکرش را کرده‌اید اگر فقط یک درصد مخاطبان ما شنوندگان خوب و فعالی بودند کار سخنرانی چه قدر برای یک سخنران ساده و شیرین‌تر می‌‌شد؟ ارسطو از 325 سال قبل از میلاد مسیح به عنوان سخنرانی خبره در نوشته‌هایش اذعان داشته است که استایل گوش دادن مخاطب است که به یک سخنران در طبقه‌بندی آن‌ها کمک می‌کند.

به اعتقاد ارسطو سخنرانی به سه بخش اصلی تقسیم می‌شود و اساس این طبقه‌بندی را استایل گوش دادن مخاطب تعیین می‌کند. سخنران، موضوع سخنران و شنونده سخنرانی. از دیدگاه وی شنوده نقش قاضی یا تصمیم‌گیرنده را ایفا می‌کند که قادر است از روی حال، آینده و سابقه سخنرانی تصمیم‌گیری و قضاوت کند. جالب تر این که ارسطو مخاطبان را نیز با توجه به شیوه گوش فرا دادن به سخنرانی به سه دسته مهم تقسیم کرده است:

  1. دسته اول: افرادی که از سخنرانی برای تصمیم‌گیری درباره گذشته استفاده می‌کنند
  2. دسته دوم: افرادی که به دنبال تصمیم‌گیری‌هایی هستند که روی آینده اثر می‌گذارد
  3. دسته سوم: افرادی که بی‌توجه به گذشته و آینده مهارت‌های سخنران را ارزیابی می‌کنند

مخاطبان ما نیز در سخنرانی‌هایی که امروزه برگزار می‌شوند هرگز یکدست نبوده و نیستند. قطعا ناهمگنی‌های بابت تفاوت‌های مخاطب زن و مرد و تفاوت‌ها فارغ از جنسیت به وجود می‌آید که از کنترل ما خارج است. مخاطبان از فرقه‌های مختلف با فرهنگ و زبان مختلف در سخنرانی‌ها شرکت می‌کنند. اگر سخنرانی بین‌المللی باشد حتی ممکن است مخاطبان خارجی زبان نیز داشته باشید که حضور آن‌ها حساسیت سخنرانی را نسبت به حالت عادی دوچندان می‌کند.

بخش عمده‌ای از سوتفاهم‌ها و سوبرداشت‌ها در سخنرانی ناشی از تفاوت استایل گوش دادن مخاطب به سخنان سخنران است. در این مقاله خیلی تخصصی‌تر از گذشته به شناخت استایل گوش دادن مخاطب، فاکتوری که مسیر سخنرانی را تغییر می‌دهد می‌پردازیم.


بررسی انواع استایل گوش دادن مخاطب در سخنرانی

در طبقه‌بندی تیپ‌های رایج سخنرانی و افراد مختلف به لحاظ نحوه گوش دادن به سخنرانی، طیف مخاطبان از نظر واکنش، توجه آن‌ها به محتوا، مردم‌گرایی و زمان طبقه‌بندی می‌شوند:

دسته اول: شنونده مردم‌گرا

این دسته از شنونده‌ها، مخاطبانی هستند که به سخنران علاقه بیش‌تری نشان می‌دهند. این دسته از مخاطبان به شدت روی سخنران تمرکز می‌کنند تا دقیقا متوجه شوند در سر او چه می‌گذرد و چه احساسی نسبت به سخنرانی دارد. نکته جالب درباره این شنوندگان، مرکز توجه آن‌ها در سخنرانی است. استایل گوش دادن مخاطب در این دسته به گونه‌ای است که روی کسی که در حال صحبت کردن است بیش‌تر تمرکز دارد تا موضوع مورد بحث.

استایل گوش دادن مخاطب در سخنرانی

فرض کنید به عنوان یک نوازنده در حال گفتگو و سخنرانی درباره موزیک عربی و ساختار و خواستگاه آن هستید. اگر احیانا احساس می‌کنید یکی از مخاطبان روی خود شما بیش از موضوعی که درباره آن صحبت می‌کنید تمرکز کرده است شک نکنید که با شنونده مردم‌گرایی رو به رو هستید که روی جزئیات رفتار شما حساس است.

این دسته از مخاطبان در سخنرانی توقعات متفاوتی هم دارند. مثلا شنونده مردم‌گرا توقع دارد شنیده شود و به سوالاتش تمام و کمال پاسخ داده شود. اگر هنرمندی در حال بررسی یک موضوع تخصصی در زمینه موسیقی باشد به جای فکر کردن به محتوا بحث سوالات زیر در ذهن او شکل می‌گیرد:

  • چه طور معروف شده است؟
  • چه زمینه تحصیلی و آکادمیکی برای ورود به این بازار مورد نیاز بوده است؟
  • با وضعیت درآمد و شهرتی که از آن صحبت شده، این فرد تا کنون موفق بوده است یا نه؟

یا در صورتی که سخنرانی درباره معضلات زله و آثار و خرابی‌های ناشی از آن صحبت می‌کند، شنونده مردم‌گرا قبل از هر چیز کنجکاو می‌شود بداند سخنران برای رفع این مشکلات چه قدم‌هایی برداشته است.


اگر استایل گوش دادن مخاطب خود را این چنین ارزیابی می‌کنید توجه کنید که پیام اصلی سخنرانی برای چنین شنونده‌ای، راز موفقیت، عملکرد و شخصیت خود سخنران است.

دسته دوم: شنونده محتوا‌گرا

مخاطب محتواگرا همان کسی است که روی اصل مطلب و پیغام اصلی آن تمرکز دارد؛ نه چیز دیگر. به عنوان مثال اگر در حال ارائه درس یا کنفرانس در کلاس درس باشید، احتمالا مخاطبانی که به دنبال یادگیری علم از شما هستند مخاطبان محتواگرایی هستند که روی چیز دیگری تمرکز ندارند.

مقالات مسیر زندگی را کلیک کنید

دانشگاه زندگی حاوی مطالبی مفید در این زمینه است


معمولا در کارگاه های آموزش سخنرانی  و فن بیان تاکید می شود که برای طراحی پاورپوینت سخنرانی دقت زیادی باید به خرج داده شود . پاورپوینت یک نرم افزار ارائه تجاری است که توسط مایکروسافت طراحی شده است. این نرم افزار به عنوان بخشی از مجموعه Microsoft Office ارائه می شود که در سیستم های عامل Windows و Mac OS X قابل استفاده می باشد.

پاورپوینت به منظور طراحی سخنرانی هایی به کار برده می شود که نه تنها برای سازمانی خاص اهمیت دارند، بلکه برای شرکت کنندگان نیز حائز اهمیت می باشند. بنابراین، این نرم افزار بسیار موثر می باشد. همانند سایر فایل های داده مایکروسافت آفیس نظیر فایل های اکسل یا ورد، فایل های پاورپونت نیز در معرض خرابی و از دست رفتن اطلاعات می باشند.

ایراد در فایل های PPT بر روی کامپیوتری که آن ها را اجرا می کند نیز تاثیر دارد. برخی اوقات کامپیوتر با مشکل مواجه شده و یا در حین اجرای یک فایل PPT معیوب هنگ می کند. بدون شک شما نیز بارها شاهد صفحه نمایش آبی رنگی شده اید که به دلیل خرابی یک یا چند فایل سیستمی نشان داده می شود. بنابراین در این مقاله به بررسی مواردی به منظور جلوگیری از بروز ایراد در فایل های PPT خواهیم پرداخت که مانع از بروز مشکلات در سیستم Mac نیز می گردند.

فایل پاورپوینت سخنرانی

برخی اوقات، شما یک فایل پاورپوینت سخنرانی را در محل کار خود طراحی نموده و سپس آن را به یک فلش مموری منتقل می کنید تا در یک کامپیوتر دیگر در سالن سخنرانی آن را اجرا کنید. در چنین مواردی، اقدامی که انجام می دهید، متصل کردن فلش درایو به کامپیوتر، پیدا کردن فایل پاورپوینت سخنرانی و اجرای مستقیم آن از روی فلش می باشد. علاوه بر این، شما فلش را در حالی که فایل اجرا می شود از کامپیوتر جدا می کنید. این اقدامات نه تنها بر روی فایل پاورپوینت سخنرانی تاثیر دارند، بلکه ممکن است منجر به آسیب به فلش درایو نیز گردند. ما توصیه می کنیم که ابتدا فایل را به کامپیوتر منتقل نموده و سپس از روی کامپیوتر آن را اجرا کنید. این امر منجر به افزایش سرعت اجرا گردیده و همچنین مانع از آسیب به فایل در حال اجرا می گردد.


شایان ذکر است که دلایل متعدد دیگری نیز وجود دارند که منجر به آسیب به فایل پاورپوینت سخنرانی شما می گردند. اگرچه تست فایل اقدام مناسبی می باشد اما هرگز آن را از روی فلش اجرا نکرده و در ابتدا فایل را به کامپیوتر منتقل نموده و نسخه منتقل شده را اجرا کنید. از سوی دیگر، تهیه نسخه پشتیبان نیز بسیار مناسب می باشد زیرا در این صورت می توانید در صورت آسیب به فایل های اصلی، آن ها را بازیابی کنید. از آنجایی که دیسک های فیزیکی نظیر فلش، هارد درایو و … قابل اعتماد نیستند، توصیه می شود که فایل های خود را بر روی کلود (نظیر آپلود بر روی ایمیل) ذخیره سازی کنید. اگر از نحوه دسترسی به پرونده های مبتنی بر وب اطلاعی ندارید، در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.

اگر قصد دارید نسخه پشتیبانی از فایل های ضروری خود بر روی اینترنت داشته باشید، باید از فضای ایمیل خود (Gmail، Yahoo، Hotmail و …) برای این کار استفاده کنید. برای استفاده از فایلی که بر روی ایمیل شما ذخیره شده است، شما می توانید از طریق اینترنت منزل یا محل کار خود به آن دسترسی داشته باشید. ذخیره فایل ها بر روی فلش درایو معایبی نیز دارد. شما باید همواره آن را به همراه داشته باشید. ثانیا، احتمال آلوده شدن آن به ویروس بواسطه متصل نمودن به کامپیوتر بسیار بالا می باشد. ذخیره فایل ها بر روی فضاهای ابری مثل دراپ باکس هیچ یک از معایب فوق را ندارد. از آنجایی که هیچ یک از ما علاقه ای به بروز شرایط فوق نداریم، ضروری است که پیشگیری های لازم را انجام دهیم. خوشبختانه ابزارهای متعددی نیز برای ترمیم فایل های پاورپوینت موجود می باشند که می توانید با استفاده از آنها فایل های پاورپوینت معیوب را ترمیم نمایید.


آیا با مطالب روانشناسی خانواده آشنا هستید؟

اگر نه اینجا را کلیک کنید


باور کنید یا نه، مشکل از شما است، نه آن‌ها.

مردم همیشه از اکیپ‌ها شکایت می‌کنند. از اکیپ مادرانی که باهم نشست‌وبرخاست دارند، یا همسایه‌های یک آپارتمان، یا اکیپ‌های کاری یا تیم شنای کودکان. جملۀ معروف یک عده هم این است که: (گروه‌شان زیادی اکیپ‌طور بود) یا (اصلاً به آن‌ها نمی‌خوردم).

وقتی به کالبدشکافی در ابعاد عمیق‌تری می‌پردازیم، متوجه می‌شویم که نوعی کج‌فهمی در ساختارهای اجتماعی وجود دارد.

چگونه فردی اجتماعی شویم؟ اگر شما می‌خواهید به دسته یا گروهی قدیمی مثل جمع همسایگانِ یک محل، مدرسه، محل کار، گروه‌های داوطلبانه، کلاس یوگا، کلوپ کتاب خوانی یا تیم ورزشی _ طبیعی است که در آغاز حس کنید با یکدیگر همخوانی ندارید. اگر وارد جایی شوید که همه از قبل همدیگر را می‌شناسند، این را یادتان باشد: آن‌ها یکدیگر را از قبل می‌شناسند.

ممکن است این مسئله کار را سخت کند، اما باعث نمی‌شود اعضای گروه افراد بدی باشند. آن‌ها باهم معاشرت دارند و باهم حرف می‌زنند، شوخی هایی می‌کنند که فقط خودشان معنی آن را می‌دانند، به یکدیگر علاقۀ بیشتری نشان می‌دهند و کنار هم می‌نشینند. آن‌ها رابطۀ دوستی خود را از قبل پایه‌ریزی کرده‌اند، اما این باعث نمی‌شود که ضرورتاً نوعی اکیپ یا محفل باشند و نخواهند که شما به جمع‌شان وارد شوید.

چگونه فردی اجتماعی شویم

در واقع، چنین گروه‌هایی در ساختن رابطه‌های دوستی بسیار مفید عمل می‌کنند. شما کدام را ترجیح می‌دهید: واردشدن به جمعی که هیچ‌کس کاری با دیگری ندارد، یا واردشدن به جمعی که حس پیوستگی را در قالب کنش‌های حمایت کننده، برای تمامی اعضا ایجاد می‌کند؟


افرادی که از قبل یکدیگر را می‌شناسند و با هم وارد صحبت می‌شوند، دلیلی بر وجود اکیپ نیستند. هیچ شکی نیست که هنوز هم گروه دختران خبیث بین خانم‌های بزرگ‌سال وجود دارد. در تحقیقاتم با چنین گروه‌های انحصاری‌ای مواجه شدم که از غرور و تخطی از قانون و خراب‌کاری‌های عمدی لذت می‌برند. بله، چنین گروه‌هایی اکیپ و محفل محسوب می‌شوند، مثل خیلی از گروه‌هایی که اعضای‌شان ویژگی‌های دیگری را حمل می‌کنند. مثلاً سطحی، قضاوت‌کننده یا غیرقابل دوست‌داشتن هستند. البته چنین گروه‌های خشکی هم واقعاً اعصاب‌خردکن هستند، چراکه یخِ مجالس‌شان هیچ‌جوره میل به آب شدن ندارد.

درواقع براساس افرادی که تا به حال با هم همکاری داشتیم، می‌توانم به جرئت بگویم که مسئلۀ ازقبل وجود داشتن _ که به رابطۀ دوستی معطوف است _ نوعی حس خودساخته است. اگر شما با خود فکرکنید که در گروه خاصی پذیرفته نمی‌شوید، پس به خودتان فرصت شروع کردن یک مکالمه با کسی که نمی‌شناسید را نمی‌دهید.

در این اوضاع، شما تبدیل به یک فرد مغرور می‌شوید که با لب‌های آویزان در گوشه‌ای از مجلس ایستاده. اگر خودتان بودید، به چنین کسی نزدیک می‌شدید؟ در همین حین شما با خود فکر می‌کنید که آن‌ها شما را قبول نمی‌کنند و خودشان را برای معاشرت با شما زیادی خوب می‌دانند، و پیوسته این تفکر را تقویت می‌کنید.

چگونه فردی اجتماعی شویم

بگذارید مسئلۀ محفل‌طور بودن را از راه دیگری برایتان توضیح دهم. فرض کنیم یک گروه از دوستان، کنار یکدیگر جمع شده‌اند و شما فردِ تازه‌واردِ این گروه هستید. این افراد که اتفاقاً همدیگر را از قبل می‌شناسند، باید چه کار کنند؟ هیچ سخنی ردوبدل نکنند و به درِ ورودی خیره شوند تا اگر کسی آمد، با تجلیل و توجه بمب‌بارانش کنند؟


سخن آخر

پس اگر بخواهیم نتیجه گیری کنیم که چگونه فردی اجتماعی شویم باید افراد قدیمی یا مؤسسان یک گروه اجتماعی همیشه حواس‌شان به تازه‌واردها باشد. باید کسانی که احساس تنهایی می‌کنند را به مکالمه‌ای گرم و صمیمی دعوت کنند. در عوض کسانی که تازه‌وارد هستند هم مسئولیت خاص خود را دارند، این که خود را برای نزدیک‌شدن به دیگران به چالش بکشند. اگر ما عضو قدیمی گروه هستیم یادمان باشد که با آن‌ها ارتباط چشمی برقرار کنیم، سوال‌هایی ابتدایی برای شناختن یکدیگر بپرسیم و با زبان بدن، خوشامدگویی‌مان را به آن‌ها عرضه کنیم

روانشناسی خانواده را کلیک کنید

دانشگاه زندگی همراه شماست


بسیاری از شما در حالی مشغول خواندن این مطلب هستید که به عنوان یک سخنران بارها و بارها اسلایدهای شلوغ با خطوط نزدیک و آزاردهنده را در معرض دید مخاطب قرار داده‌اید. شاید پیش خودتان فکر می‌کنید اسلایدهای پاورپوینت دیگر چه اهمیتی دارد که بخواهید زمان مجزا و جداگانه‌ای برای طراحی متفاوت آن صرف کنید و هر چه قدر هم حرفه‌ای‌تر می‌شوید بیش از پیش به این حقیقت ایمان می‌آورید. خبر ناگوار این که واقعیت خلاف تمام تصورات شما است و آن چه که به عنوان اصول طراحی پاورپوینت مطرح می‌شود دقیقا مثل سایر بخش‌های یک سخنرانی مهم و قابل بحث است!

مروری بر اصول طراحی پاورپوینت مخاطب‌پسند

به طور معمول برای طراحی اسلایدها اولین کاری که می‌کنیم رفتن به سراغ لپ تاپ یا کامپیوتر و باز کردن نرم‌افزار معروف پاورپوینت است. البته ناگفته نماند که برخی به با استفاده از نرم افزار پرزی به ارائه ای تحسین برانگیز سخنرانی می‌پردازند و اصولا در استفاده از نرم‌افزارهای جدیدی که امکانات تازه‌تر و چشم‌نواز امروزی دارد پیشتاز هستند. اما این میان روی صحبت ما با عموم سخنرانان است که غالبا از پاورپوینت استفاده می‌کنند و پیوسته به دنبال طراحی حرفه‌ای پاورپوینت هستند اما همچنان اندر خم یک کوچه‌ هستند و نحوه طراحی آن‌ها نسبت به یکی دو سال گذشته هیچ تغییری نداشته است.

چنان چه که خود شما طراحی پاورپوینت را بر عهده دارید و کاملا مستقل و بر حسب سلیقه خودتان عناصر را در اسلایدهای پاورپوینت جایگذاری می‌کنید هرگز این مطلب را از دست ندهید! بعد از خواندن نقد روانشناسانه امروز می‌آموزید که چه طور باید از ویژگی‌های شخصیتی مخاطبان در جهت طراحی پاورپوینت کاربرپسند استفاده کرد.

مروری برمروری بر اصول طراحی پاورپوینت مخاطب‌پسند

اگر به خوبی یاد گرفته باشید که چه طور از فرآیند شناخت مخاطبان در جهت بهبود سخنرانی استفاده کنید حتما اکنون می‌دانید که برخی از سخنرانی‌ها اصلا به پاورپوینت نیازی ندارد. موضوع سخنرانی، آنالیز مخاطبان، فضا و امکاناتی که سالن سخنرانی در اختیار سخنران قرار می‌دهند و  ویژگی‌ها و نوع مخاطبان هستند که تعیین می‌کنند به پاورپوینت نیاز داریم یا نه.


اگر فکر می‌کنید شیوه سخنرانی شما و موضوع مورد بحث با پاورپوینت لازم و موم یکدیگر هستند حتما به اصول طراحی پاورپوینت مخاطب‌پسند دقت کنید.

مروری بر اصول طراحی پاورپوینت مخاطب‌پسند

8 اصل روان‌شناختی در طراحی پاورپوینت سخنرانی

  1. اصل ارتباط: ارتباط بین موضوع بحث و عناصری که در پاورپوینت به کار می‌بریم بسیار مهم است؛ چه پاورپوینت حاوی اطلاعات زیادی باشد چه تنها شامل تصاویر باشد
  2. اصل دانش کافی سخنرانارائه حرفه‌ای پاورپوینت نیازمند دانش کافی سخنران نسبت به مفاهیم، سمبل‌ها و اصطلاحات می‌باشد
  3. اصل برجستگی: پاورپوینت به نحوی طراحی شده باشد که توجه مخاطبان را به نکات برجسته متمایل کند
  4. اصل تمایز: در میان تمام بخش‌هایی که در پاورپوینت قرار داده می‌شوند نکات پررنگ و برجسته باید با استفاده از روش‌های مناسب متفاوت و متمایز شوند
  5. اصل سازمان ادراکی مخاطبان: این اصل در تمام انسان‌ها مشترک است که با دیدن عناصر مجزا و غیرپیوسته تلاش دارند آن‌ها را گروه‌بندی کنند و نهایتا به یک واحد برای به ساده به خاطر سپردن برسند
  6. اصل سازگاری: با توجه به این اصل یک پیام یا مفهوم زمانی که با معنای خود سازگار و مرتبط باشد ساده‌تر توسط مخاطب درک می‌شود
  7. اصل تغییر محتوا: مردم برای فهم تفاوت بین دو عنصر متفاوت، نیاز به مشاهده تغییر دارند. بر اساس این اصل هر دو اسلاید باید حاوی تغییرات ملموسی باشند تا بهتر درک شوند
  8. اصل محدودیت ظرفیت: مردم ظرفیت مشخص و محدودی در پردازش اطلاعات دارند. بنابراین در صورتی که حجم بالایی از اطلاعات به خورد مخاطب داده شود در درک آن مشکلاتی رخ خواهد داد

مروری بر اصول طراحی پاورپوینت مخاطب‌پسند

اصل تغییر محتوا و خوانایی متون در اسلایدهای پاورپوینت

شاید خوانا بودن پاورپوینت تا حد زیادی به تنظیم فونت در طراحی اسلایدها مربوط شود که قبلا هم به بررسی بایدها و نبایدهای آن پرداخته بودیم. همان طور که در اصل تغییر محتوا گفته شد مخاطب برای درک اطلاعات جدید به مشاهده تغییراتی در اسلایدها نیاز دارد. به همین دلیل است که توصیه می‌شود در یک بند، یک ردیف، یک جدول و خلاصه بخشی از اطلاعات که همگی زیرمجموعه یه عنوان هستند از یک نوع فونت با یک افکت خاص استفاده شود. به طور کلی مخاطب با دیدن تغییر فونت در یک اسلاید تصور می‌کند وارد مبحث جدیدی شده یا این که با خود فکر می‌کند مبادا مقصود سخنران چیز دیگری بوده است


مسیر زندگی درست را انتخاب کنید

دانشگاه زندگی تمامی مسیرها را برای شما روشن می سازد


حالا که هوای سرد بر مکان‌های زندگی خیلی از ما حاکم شده است، آن‌هایی که کار خود را در خانه و به دور از محل کارشان (مثلاً یک سازمان کامپیوتری یا یک شرکت نرم‌افزاری) انجام می‌دهند، نفس راحتی از پسِ این گرما می‌کشند، در حالی که بیشتر مردم مجبورند که با شلوغی و هیاهو و چالش‌های بیرون از خانه به صورت روزمره مواجه شوند. بیشتر مردم این مسئله را _ کارکردن بیرون از خانه را _ به عنوان راهی برای تعادل بین خانه و شغل تلقی می‌کنند اما آن‌هایی که بیرون از خانه شغل خود را دنبال می‌کنند، براساس تحقیقی که سال پیش انجام شد، مقدار استرس بیشتری را گزارش می‌دهند. بخض اعظمی از این مسئله، ممکن است به خاطر این باشد که بیرون از خانه، چالش‌های بیشتری پیشِ روی شما قرار می‌گیرند، چالش‌هایی که خاص و مشقت‌بار هستند و وقتی در منزل باشید، دست‌شان به شما نمی‌رسد.

اگرچه که بخش کثیری از این استرس و اضطرابی که گریبان‌گیرِ مردم می‌شود، مربوط به استفاده‌ی مفرط از تلفن‌های همراه و دستگاه‌های الکترونیکی است، که احتمالاً باید بدانید که استفاده‌ی مدام از آن‌ها و همچنین تکیۀ بیش از حد به این نوع ابزارآلات، با افزایش استرس در افراد رابطۀ تناتنگی دارد. تحقیق دیگری که اخیراً در بابِ این موضوعات انجام شده است ثابت می‌کند که استفاده از دستگاه‌های الکترونیکی، در کنار حجم عظیم مردم و شلوغی، شما را بیشتر و بیشتر به سرزمین استرس  اضطراب رهنمون می‌کند. همچنین استفاده از دستگاه‌های ارتباطی و کامپیوتری مثل تلفن‌های همراهِ هوشمند یا لب‌تاپ‌ها، در کنار افزایش میزان استرس، سبب آشفتگی‌های ذهنی و اینسامنیا یا اختلال بی‌خوابی نیز می‌شود که هردو با استرس، مرضِ چاقی و کاهش سلامت روحی و روانی در ارتباط هستند.

استرس شغلی

بیشتر مردم وقتی به طور ناگهانی با پدیده‌ی استرسِ ناشی از چالش‌های نوپای اجتماعی و کارکردن در خارج از خانه موجه می‌شوند، به شدت تعجب می‌کنند و گویی که شوکی عظیم به آن‌ها وارد شده است. در حالی که این دسته از استرس‌ها، اصلاً شبیه به استرس‌ هایی که در طول مسافرت به شما منتقل می‌شود، یا استرسی که همکارهای فاسد و زننده و یا رؤسای بی‌مسئولیت به شما وارد می‌کنند نیست، اما این دسته از اضطراب‌ها نیز هزینۀ خود را از سلامت روحی ما می‌طلبند. این هم از چند منبعِ متعارفِ استرس که کارمندانِ خانگی با آن‌ها مواجه می‌شوند:

  • فقدان در ساختار
  • حواس‌پرتی‌های بسیاری از جمله فضای مجازی و خانواده و کارهای خانه
  • سختی در وضعِ مرزهای حریم شخصی
  • آشفتگی اجتماعی
  • فقدان تمرکز

خوشبختانه برای منظورِ رفع این دست از استرس‌ها، ابزار مختلفی در دسترس شما قرار دارند و همچنین، شما تنها کسی نیستید که این فشارهای مختلف را تحمل می‌کنید. اما در قسمت ذیل، نکات مختلفی برای کم‌ترکردنِ استرسِ کارکردن در بیرون از خانه ارائه می‌کنیم.

برنامه‌ریزی کنید

اگرچه که زمان آزاد شما برای برنامه‌ریزی و ساخت یک برنامۀ مسجل برای کارکردن بسیار آسان است، اما داشتنِ برنام‌هریزی برای کارکردن، خیلی بهتر است تا این‌که بخواهید هروقت زمانش را داشتید به شغل و حرفۀ خود بپردازید. اگر بخواهید تا زمانی که حس و حالِ کار را داشتید به سمتش بروید، آن‌موقع است که حواس‌پرتی‌ها از هر سو به سمت‌تان حمله‌ور شده و زمان شما را قورت می‌دهند، پس ریختنِ یک برنامۀ ثابت و اهتمام ورزیدن به آن، یک مؤلفۀ حیاتی برای کارمندانِ خارج از خانه محسوب می‌شود. حقه‌های کاربردیِ زیادی برای انجام این کار وجود دارند،  از تقویم‌های خانگی گرفته تا اپلیکیشن‌هایی که لیست کارها و وظایف‌تان را به شما یادآوری می‌کنند. این هم چند نکتۀ مهم برای این‌که در ذهن‌تان یادداشت کرده و در حین کار استفاد کنید:

  • هر زمان که فکر می‌کنید کارتان را به نحو بهتری انجام می‌دهید به آن مشغول شوید. خیلی از مردم متوجه می‌شوند که در آغاز روز، یعنی زمانی که به تازگی از خواب بیدار شده و کاملاً استراحت کرده‌اند و انرژی خود را تجدید کرده‌اند، کارشان به را به نحو احسن‌تر و همچنین مفیدتری انجام می‌دهند. در حالی که اگر همان کار را از سرِ ظهر شروع کنند _ یعنی زمانی که پس از انجام کارهای متفرقه می‌خواهند به شغل اصلی خود مشغول شوند _ احساس راحتی نمی‌کنند و مدام دچار اشتباه می‌شوند. اما به خاطر داشته باشید که در برخی موارد، این نصیحت کارساز نیست، پس خودتان را برای به کارگیری‌اش اذیت نکنید.
  • در چینش کارهای سخت‌تر، اولویت‌بندی داشته باشیدبه جای این‌که کارهای سخت و طاقت‌فرسا یا چالش برانگیزتان را آخر از همه قرار دهید و در کل روز نسبت به آن‌ها استرس داشته و اجازه بدهید که ذهن شما را به خودشان مشغول کنند، سعی کنید آن‌ها را اول از همه انجام دهید. این کار باعث می‌شود که شما احساس کمال داشته باشید، و حس رضایت و انرژی مضاعفی را در طول روز یدک بکشید.
  • از تکنولوژی استفاده کنید. نرم افزارهایی وجود دارند که شما را قادر می‌سازند تا ردِ حواس‌پرتی‌های خود را بزنید و به کاهشِ آن‌ها یا حذف‌شان اقدام کنید (حواس‌پرتی‌هایی همچون فضای مجازی و یا انواع و اقسام بازی‌ها). به دنبال تحقیق برای یافتن چنین برنامه‌هایی بگردید و سعی کنید تا از تکنولوژی به نفع خودتان استفاده کنید، نه ابزاری برای پسرفت‌تان.
  • استرس شغلی

گروهی ساخته  و با اعضای آن در ارتباط باشید

وقتی احساس آشفتگی می‌کنید، این‌که بخواهید انرژی مضاعفی را برای سودمند بودن در خود پرورش بدهید اندکی سخت است. به علاوه، میل به این‌که به زندگی حرفه‌ای و شغل خود اهتمام بورزید، خیلی مشقت‌بار و ناخوش به نظر می‌آید. اگر شما بیرون از خانه کار می‌کنید و احساس تنهایی دارید، باید بدانید که مسئولیت زندگی اجتماعی شما بر عهده‌ی خودتان بوده، و این احساس تنهایی تقصیر خودتان است.

شما میتوانید شبکه ای دوستانه از همکارانتان را ایجاد کنید، یا گروهی با کارمندانِ درون خانه، یا افرادی که تنها مانند شما فکر می‌کنند و با هم شباهت و تفاهم دارید در فضای مجازی بسازید، و هر چند وقت یک بار که به شما احساس راحتی بدهید، قرار ملاقات یا بیرون رفتن بگذارید. حتی می‌توانید از گروه‌های چت تلگرامی یا هر برنامۀ دیگری برای این منظور استفاده کنید، کارش را خواهد کرد.

برای خودتان پاداش تعیین کنید

برای این‌که بتوانید انگیزه‌ی خود سرحال نگه دارید، باید برای خودتان پاداش‌های شخصی ایجاد کنید. برای این منظور می‌توانید اهداف و آرزوهای خود را به قسمت‌های کوچک‌تر و قدم‌های کوچک‌تری تقسیم کنید. اگرچه، هدف این است که کارِ درون خانۀ خود را به تجربۀ خوش‌آیندتری تبدیل کنید. می‌توانید این کار را با تقسیمِ اهداف و آرزوهای‌تان به قسمت‌های کوچک‌تر انجام داده، و هنگامی که به این اهداف دست پیدا کردید، به خودتان پاداش دهید. این پاداش‌ها می‌توانند به سادگیِ یک گردش گروهی، یک قرار ناهار یا یک قرار کافی شاپ با یکی از دوستان‌تان باشد.

دانشگاه زندگی همراه همیشگی شماست. مطالب بیشتر را اینجا بخوانید


این مقاله بهترین نکته‌ها را در قبال هدیه‌دادن ارائه می‌کند _ نه فقط برای سن و جنسیت خاصی، بلکه برای همه!. ما در وب‌سایت و تجارتی که داریم، هر روزه شاهد ردوبدل‌شدن هزاران هزار هدیه در روز هستیم و در این اثنا، نکات آموزنده‌ای را آموخته‌ایم.

همۀ ما روز تولد عزیزمان را به‌عنوان بهترین روز سال در نظر می‌گیریم، اما گاهی اوقات تبدیل به ترسناک‌ترین روز سال می‌شود.

می‌دانید که منظورم چیست؟ منظورم انتخاب هدیه است.

همسر شما خواهد گفت: (اوه من چیزی نیاز ندارم). اما این حرف قطعاً حقیقت ندارد. به‌علاوه، مسئله فقط همسر شما نیست. دوستان‌تان، پدرومادرتان، عموها و خاله‌ها و عمه‌ها و دایی و والدینِ همسرتان و بی‌شمار افراد دیگری که منتظر هدیۀ شما هستند. ممکن است بخواهید از آن‌ها بپرسید که به‌عنوان هدیه دوست دارند چه‌چیزی را دریافت کنند، و اگر خیلی‌خیلی خوش‌شانس باشید، شاید حقیقت را بشنوید. که صمیمیت و نزدیکیِ بی حدومرزی را می‌طلبد. از طرفی، شما هم دوست ندارید به‌خاطر حراج یک کلوپ ویدئویی، فیلم‌های تخفیف خورده‌ی جنگ ستارگان را برای‌شان بخرید.

این مقاله بهترین نکته‌ها را در قبال انتخاب هدیه ارائه می‌کند _ نه فقط برای سن و جنسیت خاصی، بلکه برای همه!. ما هر روزه شاهد ردوبدل‌شدن هزاران هزار هدیه در روز هستیم و در این اثنا، نکات آموزنده‌ای را آموخته‌ایم و دوست داریم تا با شما در میان بگذاریم.

انتخاب هدیه

  1. هدیه را با اتفاق جالبی همراه کنیدسعی کنید در نوع کادوکردن، خلاقیت به خرج دهید. به‌جای این‌که مثل همیشه و طبق عادت، کاغذ کادویی را دور هدیه‌تان بپیچید، به هدیه مثل یک تجربۀ جالب بیاندیشید _ و مطمئن شوید که از آن لذت خواهند برد. هدیه‌تان را پنهان کنید و به او سرنخ‌هایی برای پیدا کردنش بدهید. به جای دادنِ یک کارت هدیۀ ساده، رازی را در یکی از کتاب‌های مورد علاقه‌اش پنهان کنید و کدهای مخصوصی به او بدهید. یا هدیه‌اش را در یک عروسک ۀ بزرگ جای دهید، به همین سبب برای دسترسی به هدیه باید یک عمل جراحی کامل روی عروسک پیاده کند. هیچ‌وقت لذتِ بازکردنِ کادو را دست کم نگیرید. گاهی اوقات، کمیت، کیفیت را پوشش می‌دهد. یعنی حتی کادویی هرچند کودک، با بسته‌بندی بزرگ و جالب می‌تواند خیلی غافلگیرکننده‌تر باشد.
  2. حالا یک تجربۀ واقعی خلق کنید. همسرتان عاشق یک بازیگر خاص است؟ فیلم‌های او را خریداری کرده و پوسترش را دارد؟ پس برای او بلیط سینمایِ جدیدترین فیلم آن بازیگر را خریداری کنید. یکی از بهترین هدیه‌هایی که داده‌ام، معماهایی قدم‌به‌قدم بود که فرد مورد نظرم را به رستوران هدایت کرد. سپس برای او یک پاستای غول‌آسا خریدم (غذای مورد علاقه‌اش) و به بعد از آن به سرگرمی‌های مورد علاقه‌اش پرداختیم.
  3. لیستی از مواردی که فرد مورد نظرتان به آن‌ها علاقه دارد یا او را تعریف می‌کند بنویسید. این لیست را تاجایی که می‌توانید طویل‌تر بنویسید _ حداقل دو دقیقۀ کامل روی آن وقت بگذارید و هرچه‌قدر می‌توانید در آن مطلب پر کنید. سپس هرچیزی که ممکن است به این مطالب مربوط باشد را _ چه کوچک و چه بزرگ _ کنار آن‌ها یادداشت کنید.                                                                             انتخاب هدیه                                                                                                                                          شما که قرار نیست تمام آن‌ها را بخرید، اما در این صورت ایده‌ی بسیار مهیجی به ذهن‌تان خواهد رسید که در غیر این صورت اصلاً امکان خطورش وجود نداشت. این کار باعث می‌شود تا فرد مورد نظر بفهمد که شما چقدر انسان متفکری هستید و برای او ارزش بسیاری قائلید.
  4. به گذشته نگاه کنید. شاید فرد مورد نظر شما به تازگی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده باشد، پس مدرک او را در قاب زیبایی برای به نمایش گذاشتن کادو دهید. یکی از مشتریان ما به فرد دیگری، نقاشی‌ای از سگ او که سال پیش مرده بود را هدیه داد. بگذارید کودکی‌شان دوباره زنده شود. یکی از مشتریان ما که مجبور شده بود دستگاه نیتندو64 خود را بفروشد، یکی دیگر را کادو گرفت.
  5. از خودتان بپرسید که فرد مورد نظرتان به چه ‌چیزی نیاز دارد. ممکن است بگویید که اطرافیان شما به چیز خاصی نیاز ندارند. اما مشکل همین است، همۀ آدم‌ها همیشه نیاز خاصی به یک وسیله یا شیء را دارند. چیزی که یک تاجرِ مشغول نیاز دارد چیست؟ خب احتمالاً زمان. هزاران وسیله وجود دارد که باعث می‌شود دوستان‌مان، زندگی روزمره‌ی آسان‌تری داشته باشند. حتی می‌توانید از نزدیکان یا دوستان مشترک‌تان برای چند پیشنهاد ساده کمک بگیرید. خواهرتان به مدرسه پرستاری می‌رود؟ پس برای او کیت وسایل پرستاری را بخرید. وقتی سطح فکری خود را متعارف‌تر کنید، قطعاً زاویۀ دید شما نیز گسترده‌تر می‌شود.
  6. در انتخاب هدیه اندکی فضولی به خرج دهید. بیشترِ مردم یک لیست از آرزوهای خود در سایت آمازون یا سایت‌های مشابه دارند. این روش برای زمانی که هیچ‌کدام از موارد قبلی به ثمر ننشست، عملی است. بسیاری از افراد خوشحال می‌شوند اگر شما وسیلۀ مورد علاقه‌شان را حتی بدون این‌که از آن‌ها بپرسید به ایشان ارزانی دارید _ حتی گاهی وقت‌ها خودشان هم یادشان می‌رود که چه‌قدر به این وسیله علاقه یا نیاز داشته‌اند. در صفحات مجازی آن‌ها دنبال سرنخ بگردید.
  7. کمی از خودتان مایه بگذارید. این بار به جای این‌که هدیه از خواست و علایق آن‌ها شکل بگیرد، از خود شما سرچشمه می‌گیرد. یک اثر هنری خلق کنید، چند بیت شعر بگویید یا برای‌شان شال گردن ببافید، مطمئنم منظور اصلی‌ام را متوجه شدید. حالا این مورد را با موارد قبلی مقایسه کنید.
  8. باعث خنده‌شان شویدمثلاً اگر شخصی علاقۀ وافری به سیب زمینی دارد، 10 کیلو سیب زمینی به او هدیه دهید. هدیه برای مفرح ساختنِ فرد است. چه کاری مفرح‌تر از خندیدن؟
  9. خیرخواهانه رفتار کنیدخب، واقعاً کسی وجود دارد که به هیچ وسیله‌ای نیاز نداشته باشد؟ من که باور نمی‌کنم، اما اگر شما این‌طور فکر می‌کنید، اشکالی ندارد. اگر آن‌ها به چیزی نیاز ندارند، افراد زیادی بیرون از محدوده‌ی شما هستند که به بی‌شمار وسیله نیاز دارند. چیزی را که فرد مورد نظرتان به آن علاقۀ شدیدی دارد پیدا کنید، و آن را صدقه دهید. آیا او عاشق سگ ها است؟ مثلاً می‌توایند به یکی از مؤسسات حمایت از حیوانات کمک کنید. هزاران مراکز خیریه وجود دارد که با ذاغه نشینی، درمان بیماری‌های لاعلاج، توانبخشی و درمان اعتیاد به مواد مخدر و غیره سروکله می‌زنند. هدیه‌ای بدهید که برای آن‌ها هدفی والا را تداعی کند.
دانشگاه زندگی به کمک شما می آید تا مشکلات خود را حل کنید

آیا تاکنون پیش آمده آنقدر از شکست خوردن در کاری بترسید که حتی برای انجام آن تلاش نکنید؟ یا ترس از شکست، شما را وادار کرده باشد تلاش‌های خود را کم‌اهمیت جلوه دهید تا احتمال شکستی بزرگ را کاهش دهید؟

خیلی از ما انسان‌ها، حداقل یک بار یا بیشتر این موضوع را تجربه کرده‌ایم. ترس از شکست خوردن می‌تواند موجب منفعل شدن شما شود که هیچ تلاشی نکنید. بنابراین شما را از حرکت رو به جلو و پیشرفت بازمی‌دارد. اما وقتی که به ترس اجازه می‌دهیم این کار را انجام دهد، در مسیر زندگی خود بسیاری از فرصت‌ها را نادیده می‌گیریم.

در این مقاله، درباره ترس از شکست صحبت می‌کنیم. مفهوم آن را بررسی می‌کنیم و دلایلش را می‌گوییم. در نهایت به راه‌های غلبه بر این ترس و رسیدن به موفقیت در زندگی اشاره می‌کنیم، بنابراین همراه ما باشید.

ترس از شکست

دلایل ترس از شکست

برای یافتن دلایل ترس از شکست، باید در ابتدا بدانید که مفهوم شکست» چیست.

همه ما تعاریف متفاوتی از موضوع شکست داریم. به این دلیل که تفکرات و ارزش‌های و سیستم اعتقادی ما با هم تفاوت دارد. شکست برای یک نفر ممکن است ترس به همراه داشته باشد و برای فردی دیگر تبدیل به درسی بزرگ در زندگی شود.

بسیاری از ما از شکست خوردن در زندگی وحشت داریم. ترس از شکست زمانی اتفاق می‌افتد که به خود اجازه می‌دهیم، کارهایی که برای پیشرفت نیاز است و ما را به اهدافمان می‌رساند، انجام ندهیم.

این نوع ترس را می‌توان به موارد مختلفی مرتبط ساخت. برای مثال، اگر والدینی منتقد و سخت‌گیر داشته باشید، ممکن است از انجام خیلی کارها بترسید. به این دلیل که آن‌ها در دروان کودکی مرتباً شما را تحقیر و تنبیه کرده‌اند و این احساسات منفی در زندگی بزرگسالانه شما نیز تاثیر می‌گذارد.

تجربه یک اتفاق بسیار تلخ در زندگی نیز ممکن است به دلیلی به ترس از شکست تبدیل شود. مثلاً فردی را در نظر بگیرید که چند سال قبل همایشی با حضور تعداد زیادی از افراد داشته و بسیار ضعیف عمل کرده است. ممکن است این تجربه برای آن فرد آن‌چنان بد باشد که از شکست در کارهای دیگر نیز وحشت داشته باشد. شاید این ترس برای سال‌ها در ذهن فرد باقی بماند و جلوی پیشرفت او را بگیرد.


چگونه ترس از شکست را تجربه می‌کنید

اگر ترس از شکست داشته باشید، احتمالاً همه یا برخی از نشانه‌های زیر را دارید:

  • تمایلی به امتحان چیزهای جدید و فعال بودن در پروژه‌های چالشی و سخت ندارید.
  • دچار خودتخریبی هستید یعنی خود را سرزنش می‌کنید، به شدت استرس دارید و نمی‌توانید اهدافتان را دنبال کنید.
  • مشتاق هستید کارهایی که قبلاً در آن موفق بوده‌اید را دوباره انجام دهید.

ترس از شکست

تعریف شکست را بدانید

تقریباً غیرممکن است که در زندگی خود هیچ شکستی را تجربه نکنید. افرادی که سعی می‌کنند از شکست فرار کنند، در زندگی به جایی نخواهند رسید. اگر بخواهیم ساده بیان کنیم، این افراد اصلاً زندگی نمی‌کنند!

 

تفکر مثبت داشته باشید

موضوع جالب درباره شکست این است که طرز نگاه کردن به آن، فقط به خودمان بستگی دارد. می‌توانیم شکست را به عنوان پایان دنیا» در نظر بگیریم یا می‌توانیم به آن به عنوان یک درس و تجربه بسیار عالی نگاه کنیم که معمولاً همین طور است. هر بار که در کاری شکست می‌خوریم، باید به دنبال گرفتن درس عبرتی از آن باشیم و تجربه خود را افزایش دهیم. این درس‌ها بسیار مهم هستند زیرا باعث می‌شوند رشد کنیم و دوباره دچار همان اشتباهات قبلی نشویم. شکست‌ها تنها زمانی که به آن‌ها اجازه دهیم، ما را متوقف می‌کنند.

به راحتی می‌توانید افراد بزرگی را پیدا کنید که شکست را تجربه کرده‌اند. برای مثال:

  • مایکل جوردن که به عنوان یکی از برترین بسکتبالیست‌های تاریخ این ورزش شناخته می‌شود از تیم بسکتبال دبیرستان اخراج شده بود. به این دلیل که فکر نمی‌کرد مهارت کافی برای بازی کردن را داشته باشد.
  • وارن بوفت یکی از موفق‌ترین تاجران جهان که ثروت بسیاری دارد، نتوانست وارد دانشگاه هاروارد شود.
  • ریچارد برانسون یکی از موفق‌ترین کارافرینان و سرمایه‌داران دنیا، از دبیرستان اخراج شده بود.

بسیاری از ما در زندگی زمین می‌خوریم و شکست را تجربه می‌کنیم. تمام درها به روی ما بسته می‌شود و تصمیمات نادرستی می‌گیریم که نتیجه‌اش شکست است. اما یک لحظه فکر کنید که اگر مایکل جوردن پس از دبیرستان، رویای خود را رها می‌کرد و بسکتبال را کنار می‌گذاشت، چه اتفاقی می‌افتاد؟ آیا او می‌توانست به اسطوره دنیای بسکتبال تبدیل شود؟ اگر ریچارد برانسون به حرف افراد دیگر که می‌گفتند بدون مدرک دبیرستان هیچی نمی‌شوی، گوش می‌کرد اکنون این قدر موفق نبود.


برای خواندن مقالات روانشناسی وارد سایت www.daneshgahezendegi.com شوید


اگر جزء مادران شاغل هستید که در بیرون از خانه به کار و فعالیت مشغولید، احتمالاً دچار مقدار زیادی استرس و اضطراب و مشکلاتی در مدیریت زمان خواهید شد. شاید حس کنید که نمی‌توانید به اندازه کافی برای بچه‌ها و کارتان وقت بگذارید.

شاید هم احساس کنید که همواره در حال تلاش هستید اما نمی‎توانید هیچ کاری را به طور کامل انجام دهید. شاید به اندازه کافی انرژی نداشته باشید و نتوانید فعالیت خود را ادامه دهید. بدون شک وقت کافی را برای انجام کارهای خود ندارید و می‌توان گفت که تقریباً همه مادران شاغل چنین مشکلاتی دارند.

کمبود وقت مشکل اصلی مادران شاغل به شمار می‌رود زیرا این افراد بر این باور هستند که وقت کافی برای خودشان، فرزندانشان، کارهای روزمره و پروژه‌های کاری ندارند.

این مشکلات ممکن است برای شما هم پیش بیاید. کار در دوران مادری و مسئولیت‌های فراوان آن، مشکلات پیچیده خودش را دارد اما به این معنی نیست که باید دوران سختی باشد.

مادری به نام سارا که دو پسر دارد، در زمینه تمرینات تعادلی زندگی و کار فعالیت می‌کند. او می‌گوید که کار کردن در حالی که مادر هستید، یک ماجراجویی جذاب است. یک تجربه لذت‌بخش است اما چالش‌هایی به همراه دارد که مادران باید با آن‌ها مواجه شوند.

در ادامه چندین روش عملی و کاربردی برای کاهش میزان استرس و کمک به شما مادران شاغل برای مدیریت زمان و انجام کارهای‌تان، پیشنهاد می‌دهیم.

مادران شاغل

 

  1. زمان خود را آنالیز و مدیریت کنید

در کتاب لورا وندرکام به نام کمتر مشغول باشید در حالی که کارهای بیشتری انجام می‌دهید» و کتاب چگونه ن موفق، بیشترین استفاده را از وقت خود می‌برند» که درباره مدیریت زمان نوشته شده‌اند؛ راه‌کارهایی ارائه شده است.

شاید خودتان متوجه نباشید اما معمولاً بیشتر از آنچه که فکر می کنید، زمان دارید. به ویژه اگر بر روی یک هفته کامل تمرکز کنید. (به جای یک روز)


اگر به عنوان مادران شاغل فقط به یک روز از زندگی خود فکر کنید، احساس ناامیدی و خستگی خواهید کرد. اما هنگامی که به یک هفته کامل نگاه کنید، متوجه می شوید که تعدادی بعد از ظهر یا صبح با وقت آزاد دارید که می‌توانید از آن‌ها نهایت استفاده را ببرید. شما باید اولویت‌های خود را تعیین کنید و به زمان خود به شکل هفتگی بنگرید نه روزانه.

مدیریت زمان

  1. کمی با خود خلوت کنید

مادر شاغلی به نام لیلا می‌گوید هر چه بیشتر از زمان مادر بودنم می‌گذرد؛ بیشتر متوجه می‌شوم که یک والد بودن، در واقع نوعی تکامل ادامه‌دار است».

راهی که لیلا پیشنهاد می‌دهد این است که زمانی را برای خلوت کردن با خود و تفکر اختصاص دهید. او می‌گوید که بهتر است این کار را زمانی که احساس خستگی یا ناراحتی دارید؛ انجام دهید.

از خود بپرسید حالتان چطور است؟ در ذهن شما چه می‌گذرد؟ چه موضوعی باعث ایجاد استرس شده است؟ چه موضوعی محرک و ایجاد‌کننده این استرس و تفکرات منفی است؟ چه چیزی به شما انرژی می‌دهد؟ چه چیزی شما را خوش‌حال و راضی می‌کند؟ نیازهای شما چه هستند؟

خلوت کردن مادران شاغل با خود

  1. در بعضی چیزها بد باشید

یکی دیگر از مادران شاغل به نام کیمیا» می‌گوید که هیچ مشکلی ندارد در بعضی مواقع مثلا مهمانی‌ها بد به نظر برسد. از نظر او شما می‌توانید چند موضوع را انتخاب کنید و فقط به آن‌ها اهمیت دهید. سپس مطمئن شوید که اهمیت چندانی به موضوعات دیگر نمی‌دهید و هیچ مشکلی برای بد بودن در آن کارها ندارید.

همچنین توصیه می‌شود که مهم‌ترین کارهای خود را اولویت‌بندی کنید. منظور کارهایی است که واقعا برای شما مهم هستند نه کارهایی که دیگران فکر می‌کنند باید انجام دهید. مثلاً ممکن است پختن غذای خانگی برای شما مهم باشد یا با این کار تحت فشار قرار گرفته و وقت کم بیاورید. یا ممکن است یوگا را دوست داشته باشید و آن را برای سلامت خود ضروری بدانید.


 

  1. زمان کاری خود را عوض کنید

اگر کار شما به نحوی است که می‌توانید زمان کاری را تغییر دهید، توصیه می‌شود این کار را انجام دهید. آیا می‌توانید بعضی از روزها در خانه بمانید و کار کنید؟ تنظیم شرایط کاری برای همه مادران ممکن نیست، اما اگر می‌توانید باید به ساعت‌های کار خود توجه کنید.

 

  1. بر روی انرژی تمرکز کنید

آریانا تابودا یک متخصص سلامت مادران است و می‌گوید مادر هر زمان که انرژی بیشتری داشته باشد، می‌تواند کارهای خود را بهتر برنامه‌ریزی کند و آن‌ها را با اشتیاق انجام دهد. این موضوع در افراد، متفاوت است و باید ببینید که چه چیزی می‌تواند به شما انرژی کافی برای فعالیت را بدهد.

 

  1. کار کم‌تری انجام دهید

بهتر است همواره به دنبال راه‌هایی برای انجام کار کم‌تر باشید. منظور ما این است که در انجام کارها، خود را تحت فشار قرار ندهید و فقط مواردی که نیاز هستند را انجام دهید. قرار نیست به هر کار و موقعیتی پاسخ مثبت دهید و برای آن وقت بگذارید.

سارا آرجنال می‌گوید که قبلاً برای هر پیشامدی وقت می‌گذاشته، از گردش با دوستان گرفته تا انجام اکثر کارهای خانه. او اکنون دو فرزند دارد و برای وقت خود ارزش بسیار بیشتری قائل است. فقط کافی است به کارهایی که مهم هستند برسید و کارهای کم‌اهمیت را کنار بگذارید تا وقت بیشتری داشته باشید.

 

  1. برای به دست آوردن وقت بیشتر، منتظر نمانید

بیشتر مادران شاغل، پروژه‌های خود را به تعویق می‌اندازند تا زمانی که وقت زیادی برای انجام آن مهیا شود. کلید حل موضوع این است که هر زمان وقت کردید، مقداری از کار را انجام دهید. حتی 5 دقیقه می‌تواند باعث شود که در نهایت بتوانید با سرعت بیشتر و در زمان کوتاه‌تری کار خود را به پایان برسانید.


برای خواندن مقالات بیشتر دانشگاه زندگی را کلیک کنید


کنترل و مدیریت صحیح زمان اگرچه تعریفی کلیشه‌ای و تکراری شده است اما وقتی که با مفهوم بهره‌وری همراه باشد همه چیز فرق می‌کند. بهره‌وری همان میزان کارایی فرد در زندگی است که باعث می‌شود یک کار به صورت کامل انجام شود. اگرچه که بسیاری تصور می‌کنند هر چه قدر کار بیش‌تری در ساعات شبانه روز انجام داده باشند بهتر از زمان خود استفاده کرده‌اند اما مدیریت زمان در زندگی زمانی تحقق می‌یابد که کار مولد با حفظ سرعت پایدار و تعادل انجام باشد؛ نه حداکثر سرعت برای انجام کارهای بیش‌تر!

اگر قرار باشد خیلی کتابی و اصولی مفهوم زمان را بررسی کنیم مدیریت زمان در واقع فرآیند برنامه‌ریزی و اعمال کنترل آگاهانه در زمان صرف شده برای فعالیت‌های خاص به ویژه در جهت افزایش اثربخشی، کارایی یا بهره وری است. تحقیقات صورت گرفته در آمریکا نشان داده که تنها 37 درصد از کسب وکارهای استارتاپی از استراتژی‌های مدیریت زمانی استفاده می‌کنند و شاید به همین دلیل باشد که اغلب کسب وکارهای نوپا ممکن است به نتیجه نرسند!

این که چه طور این استراتژی‌ها را در کسب وکار و زندگی روزمره خود پیاده کنیم همان مطلبی است که امروز در دانشگاه زندگی به صورت کامل بدان می‌پردازیم.

3 استراتژی مدیریت زمان در زندگی برای افزایش بهره‌وری

همین که می‌گویند وقت کم است یا زمان محدودی دارید احتمالا 80 درصد از ما به یاد سخنرانی می‌افتیم که نیاز به مدیریت گفتگو و صحبت کردن در جلسات بر اساس زمان تعیین شده دارد و هر چه زودتر باید مطالبش را جمع‌بندی کند! گاهی هم ممکن است به یاد کارمندی بیفتیم که برای انجام یک پروژه دشوار زمان محدودی دارد. در برخی از موارد هم ممکن است به یاد اقساط بانکی باشیم که برای پرداخت آن‌ها زمان خیلی خیلی محدودتری داریم!


 

مدیریت زمان در زندگی

اما هدف ما امروز بررسی استراتژی‌های مدیریت زمان در زندگی خصوصا در موقعیت‌های شغلی و کسب وکار است.

مدیریت زمان با جعبه آیزنهاور

دوایت آیزنهاور که دو دوره پیاپی بین سال‌های ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۱ رئیس‌جمهور ایالات متحده بود موفق شد طی دوران ریاست جمهوری خود کارهای بزرگی از قبیل توسعه سیستم بزرگراه بین ایالتی، تأسیس اینترنت، تأسیس سازمان اکتشافات فضایی (ناسا) و استفاده صلح‌آمیز از انرژی‌های جایگزین (انرژی اتمی) را به انجام برساند.

استراتژی آیزنهاور برای مدیریت زمان کاملا روشن است. با استفاده از ماتریس تصمیم‌گیری او می‌توان فعالیت‌ها و کارها را بر اساس چهار احتمال از یکدیگر تفکیک کرد:

  • کارهای ضروری و مهم (کارهایی که باید فوراً انجام شوند)
  • کارهای مهم اما غیرضروری (کارهایی که می‌توانیم بعدا هم انجام دهیم)
  • کارهای ضروری اما غیر مهم (کارهایی که باید حتما انجام شوند و لذا به فرد دیگری می‌سپاریم)
  • کارهای غیرضروری و غیر مهم (کارهایی که با توجه به حجم کارهای فعلی باید از برنامه حذف شوند)

این ماتریس که بر اساس اولویت‌های شما تغییر پیدا می‌کند را به عنوان کلیدی موفقیت آیزنهاور در مدیریت زمان در زندگی می‌شناسند؛ چون باعث شده اقدامات درخشانی در مدت کوتاهی صورت گیرد که مسبب پیشرفت ایالات متحده شده است.

مدیریت زمان

مدیریت زمان با استراتژی 2 لیست”

این استراتژی از سرمایه‌دار معروف، وارن بافت نقل شده است. وقتی که بافت درباره اولویت کارهای هر روزش از مدیر برنامه‌هایش سوال می‌پرسیده، برنامه‌ها را طی سه مرحله و به این شکل چینش می‌کرده است:

  • مرحله اول: ابتدا 25 کار مهمی که در طول روز یا در هفته باید قطعا انجام می‌شده است در یک لیست قرار می‌گرفت.
  • مرحله دوم: سپس از بین لیست اول، 5 کار مهمی که در اولویت قرار دارند مشخص شده و با کشیدن دایره دور هر یک مشخص می‌گشت.
  • مرحله سوم: اکنون دو لیست وجود داشت که تمام 25 کار را پوشش می‌داد: 5 کار مهم‌تری در لیستی جداگانه و 20 کاری که در اولویت دوم قرار می‌گرفتند. سپس لیست دوم ابتدا برای رسیدگی در اولویت قرار می‌گرفت و سپس به لیست بعدی پرداخته می‌شد.

مدیریت زمان

مدیریت زمان با قانون 15 دقیقه”

این قانون در واقع یکی از همان استراتژی‌هایی است که توسط آنتونی ترولوپ به کار گرفته شده است. با این استراتژی ترولوپ توانسته بیش از 40 کتاب تالیف کند و این نشان می‌دهد قانون 15 دقیقه باعث شده بهبود مدیریت زمان در زندگی وی شده است.

قانون 15 دقیقه” پیچیده نیست. هر زمان که مشغول کاری نظیر خواندن کتاب یا نوشتن یک مقاله یا … هستید یک ربع زمان را در نظر بگیرید. هر یک ربع به یک ربع کار را متوقف کرده و میزان پیشرفت خود را بسنجید. مثلا اگر در یک ربع توانستید 250 کلمه نگارش کنید این روند باید در 15 دقیقه بعدی بالاتر برود؛ واگرنه فرآیند تالیف یا مطالعه شما طولانی‌تر از حد انتظار خواهد شد.



همه ما فکر می‌کنیم این جمله یک شبه موفقیت به دست آوردن” چیزی جز یک تله بزرگ برای ی یک عده افراد سودجو نیست؛ اما آیا در واقعیت هم چنین است؟ در حالی که همه ما معمولا چنین رویکردی در مسیر کسب موفقیت در زندگی داریم اما بیش از هر چیز روی موفقیت‌ها و عادت‌های کوتاه مدت تمرکز داریم. اصلا همه ما به دنبال یک میانبر هستیم تا این مسیر کوتاه‌تر/ ساده‌تر شود و زودتر نتیجه را ببینیم. شاید به همین دلیل باشد که یک دانش‌آموز برای قبولی در دانشگاه از کلاس‌های متعدد استفاده می‌کند تا مسیر رسیدن به موفقیتش ساده‌تر شود، یک فارغ‌التحصیل به جای یادگیری مهارت به صورت انفرادی در کلاس‌های مهارت‌آموزی شرکت می‌کند و خلاصه این که همه ما از هر نوع ابزار موجود در اطرافمان برای کوتاه کردن مسیر زندگی استفاده می‌کنیم.

 

کسب موفقیت در زندگی

البته که نقش اهداف بزرگ در انگیزه و رسیدن به موفقیت را نباید نادیده بگیریم؛ اما همواره راهکارهایی وجود دارند که می‌توانند به ما در مسیر کسب موفقیت در زندگی شتاب دهند. ترفندهایی که حتی در شرایط محدودیت زمانی و امکانات به ما کمک می‌کنند.

4 ترفندی که مسیر کسب موفقیت در زندگی را هموارتر می‌کنند

شاید بهتر باشد هر یک از این ترفندها را یک شتاب‌دهنده یا تقویت‌کننده رفتاری بنامیم؛ چون به مرور به یک عادت یا رفتار تبدیل شده و از راه تغییر رفتاری باعث موفقیت افراد می‌شوند.

بهره‌مندی از بازخوردهای سریع و آنی

ست گودین، کارآفرین آمریکایی می‌گوید: بهترین راه برای ایجاد رفتارهای طولانی‌مدت، بازخوردهای کوتاه‌مدت هستند؛ اما این به چه معنا است؟


گودین اعتقاد دارد که هر چه سریع‌تر بتوانیم یک بازخورد و نظر را درباره عملکردمان دریافت کنیم سریع‌تر می‌توانیم به تنظیم و تغییر و بهبود رفتارمان بپردازیم. شاید به همین دلیل باشد که ما خیلی از رفتارهایمان دیر تغییر می‌کنند. بگذارید این موضوع را با یک مثال ساده تشریح کنیم:

تصور کنید فردی را که معمولا خمیده و دولا دولا راه می‌رود و عادت ندارد کاملا صاف و استوار بایستد. این فرد برای درمان این مشکل در ظاهر خود که در واقع بخشی از ژست او را تشکیل می‌دهد دنبال راه حلی است؛ اما چون معمولا حین راه رفتن این موضوع را خودش متوجه نمی‌شود، عادت خمیده راه رفتنش دیرتر اصلاح می‌شود؛ مگر این که هر لحظه یک آینه جلوی خودش داشته باشد یا کسی در کنارش راه برود و مداوم به او تذکر دهد! در این حالت تنها راه حل برای اصلاح شیوه راه رفتن این فرد می‌تواند استفاده از وسیله‌ای کوچک مثل یک نوار چسب روی شانه این فرد باشد. به محض این که حالت ایستادن فرد خمیده شد این نوار چسب آویزان می‌شود و فرد متوجه می‌شود که حالت ایتسادنش تغییر کرده است!

 

کسب موفقیت

با این مثال احتمالا اکنون متوجه شده‌اید که احتمالا مهم‌ترین بخش در ایجاد عادات و رفتار جدید در ما خودآگاهی ما نسبت به آن عمل باشد. هر زمان که نسبت به یک رفتار زودتر آگاه شدیم و بازخورد سریع‌تری دریافت کردیم همه چیز بهتر مدیریت می‌شود.

سادگی و حذف عوامل بازدارنده انرژیتان

بهترین راه برای افزایش بازدهی افراد، حذف عواملی است که به زبان ساده انرژی افراد را می‌کِشند! این به همان قانون 20/80 برمی‌گردد. قانونی که طبق آن 80 درصد موفقیت و نتایج ناشی از انجام یک کار به دنبال صرف فقط 20 درصد از انرژی و توان ما به دست می‌آید! البته این موضوع نباید باعث شود که فکر کنیم فقط به محدوده خاصی از انرژیمان نیاز داریم و از به کارگیری باقی آن صرفه‌نظر کنیم!

جاده زندگی خود را هموار کنید


افکار منفی قادرند به راحتی شما را از اهدافتان دور کنند و از نظر شغلی و حرفه‌ای به شما ضربه بزنند. اما چطور باید از شر این افکار مضر خلاص شد و آن‌ها را دور کرد؟ چندین راه برای دوری از افکار منفی وجود دارد که در ادامه آن‌ها را معرفی کرده‌ایم و امیدواریم بدرد شما بخورند. برای کسب اطلاعات بیشتر همراه دانشگاه زندگی باشید.

افکار منفی

1 – برای دوری از افکار منفی با افکار منفی صحبت کنید

آگاهی از زمان بروز چنین افکاری را تمرین کنید و بدانید در چه مواقعی به سراغ شما می‌آیند. آیا خسته، نگران، گرسنه، ناامید یا مضطرب هستید؟ وقتی سعی می‌کنیم افکار منفی را کنار بگذاریم، به آسانی از بین نمی‌روند و به اذیت کردن شما ادامه می‌دهند. شما باید در ابتدا آن‌ها تشخیص دهید که این افکار چه هستند. سپس با صدای دورنی به خود بگویید: این فقط داستانی است که دارم به خودم تلقین می‌کنم و واقعیت ندارد.» با این کار می‌توانید چنین افکاری را سریع از خود دور کنید.

 

2 – با افراد مثبت‌اندیش معاشرت کنید

می‌گویند که انسان از آدم‌های اطراف خودش تاثیر می‌پذیرد و افکار و دیدگاه‌های آنان نیز تاثیرگذار هستند. قطعاً افرادی که همواره تفکر منفی دارند، شما را دلسرد می‌کنند و این تفکرات را تا حدی به شما انتقال می‌دهند. این افراد امیدوار به آینده نیستند، اگر قصد دارید مانند آن‌ها نباشید، با افراد مثبت‌اندیش بیشتر در ارتباط باشید و با آن‌ها معاشرت کنید.

3 – انتظار نداشته باشید همه چیز بی‌نقص و عالی باشد

اینکه انتظار داشته باشید همه چیز در زندگی شما عالی باشد و هیچ مشکل نداشته باشید، فقط باعث افزایش اضطراب شما و از بین رفتن خوش‌حالی می‌شود. مطمئن شوید که نگاه شما به موفقیت بر اساس واقعیت باشد نه تخیلات و تفکرات منفی.


4 – با ذهنیتی فعال کار کنید

وقتی که ذهنیت شما فعال و مستحکم باشد، هیچ چیز نمی‌تواند به آن نفوذ کند یا به آن آسیب برساند. نکته اینجاست که تمرین خاصی برای داشتن این ذهنیت وجود ندارد چراکه ذهنیت و تفکرات هر فرد منحصر به فرد است و به این بستگی دارد که خودتان را تا کجا محدود کنید. مهم‌ترین توصیه ما برای شما این است که به یک روتین عادت کنید و وقتی متوجه شدید چه چیزی برای شما جواب می‌دهد، آن را رها نکنید. شما باید در زمینه‌ای که انتخاب می‌کنید به مهارت بسیار بالایی برسید.

 

5 – روتینی مثبت برای صبح ایجاد کنید

تفکر کردن از همان دقایق ابتدایی صبح آغاز می‌شود. وقتی که یک رهبر یا مدیر تفکرش را کنترل می‌کند، در واقع در حال کنترل کردن زندگی و هدایت آن به شیوه صحیح است. در حقیقت تفکرات منفی می‌توانند به راحتی یک مدیر یا رهبر را سرنگون کنند، پس این افرا باید ترس‌ را کنار بگذارند و به آینده امیدوار باشند، وگرنه در کار و زندگی شکست خواهند خورد. پس توصیه می‌شود به عنوان روتین صبح، هر روز مطلبی مثبت را مطالعه کنید.

دوری از افکار منفی

6  – فقط کافی است نفس بکشید

برای متوقف کردن تفکرات منفی و دوری از آن‌ها باید همه چیز را تا حد ممکن آرام کنید. نفس کشیدن عمیق به تنهایی باعث آرامش شما می‌شود  و همچنین خودآگاهی و احساس راحتی فراوانی را به همراه دارد. پس از آن وقتی که متوجه شدید چه تفکرات منفی و مضری به سراغ شما آمده، به آرامی آنان را با نفس کشیدن خارج کنید. در طول زمان قادر خواهید بود بر این تمرین مسلط شوید و انواع افکار بد را دفع کنید.


با سایت دانشگاه زندگی همراه شوید


آناییز نین، نویسنده مشهور آمریکایی می‌گوید: ما انسان‌ها را آن طور که هستند قضاوت نمی‌کنیم؛ آن طور که می‌بینیم مورد قضاوت قرار می‌دهیم. اکنون علوم روان‌شناسی هم این موضوع را در علم روان‌شناسی اجتماعی تایید می‌کند و روان‌شناسان معتقدند دید ما نسبت به افراد نه بر اساس شخصیت واقعی آن‌ها، بلکه بر اساس حس برتری‌ای است که ما نسبت به دیگران در خود احساس می‌کنیم. پشت این قضاوت‍ها هم احتمالا حس ترس، دغدغه‌ها، کمبودها و ارزش‌های ما وجود دارند. اما آیا می‌دانستید بین قضاوت دیگران توسط شما و شخصیت شما چه ارتباط مستقیمی وجود دارد؟

معمولا شما به عنوان یک شنونده به راحتی می‌توانید زوایای پنهان شخصیت افراد را ردیابی کنید. حتی اگر همیشه به دنبال راهی برای جلوگیری از قضاوت کردن دیگران هم باشید باز هم آن قضاوتی که در ذهنتان درباره دیگران ایجاد می‌شود می‌تواند معرف شخصیت درونی شما باشد. در ادامه می‌خوانید که چه نکاتی در قضاوت‌های ما بیانگر این حقایق هستند.

4 نکته در قضاوت دیگران توسط شما که زوایای پنهان شخصیتتان را آشکار می‌کند

قضاوت‌های مختلف ما در برخورد با افراد مختلف قطعا متاثر از روحیات ما خواهد بود. مثلا فردی که درونگرا و آرام است، با دیدن صحبت‌های فردی که برونگرا، پرسر و صدا و گرم‌تر است ممکن است قضاوت‌های افراطی داشته باشد. همین حالت در شرایط مختلف دیگر هم ممکن است رخ دهد.

 

قضاوت دیگران

برخی از قضاوت‌های شما بر پایه رفتارهایتان با دیگران، شخصیت شما را آشکار می‌کنند؛ مثلا:

قضاوت‌های خوش‌بینانه و مثبت درباره دیگران

شخصیت شما در قضاوت‌های خوش‌بینانه‌ای که درباره دیگران دارید معمولا مثبت تلقی می‌شود. افرادی که خوش‌بین هستند معمولا شخصیتی صمیمی، مهربان و بی‌حاشیه‌تر دارند و در گفتگو با دیگران کاملا مثبت حاضر می‌شوند. این افراد معمولا مخالفتی در گفتگوها از خود نشان نمی‌دهند و هیچ مانعی برای تصمیمات جمعی نیستند. اما اگر قرار باشد آن روی دیگر سکه را ببینیم ممکن است این شخصیت کمی برای آن فرد مشکل‌ساز باشد. یعنی در قضاوت دیگران توسط شما، اگر قرار باشد خوش‌بین باشید ممکن است از این مرز عبور کنید و نتوانید احساسات واقعی خود را برای جلوگیری از ناراحت کردن دیگران نمایش دهید. شاید به همین دلیل باشد که افراد خوش‌بین معمولا خود را به راضی بودن و موافق شرایط کنونی بودن محکوم می‌کنند. البته در زندگی واقعی هم معمولا افرادی راضی‌تر هستند.


قضاوت‌های منفی شما درباره خود‌بینی و خود‌شیفتگی افراد

معمولا ما قضاوت‌های مثبتی درباره افرادی که خودشیفته و مغرور هستند نداریم؛ اما مطابق با تحقیقات روان‌شناسی آن دسته از افرادی که از خودشیفته‌ها بیزار است خودش به درجاتی از خودشیفتگی دچار شده است.

 

قضاوت

معمولا قضاوت دیگران بر اساس خودشیفتگی آن‌ها کار دشواری نیست. به علاوه امروزه فضای مجازی موقعیتی را فراهم کرده تا افراد خیلی سریع‌تر بتوانند با بخشی از روحیات و تفکر اطرافیان خود آشنا شوند. مثلا افرادی که خودشیفته هستند معمولا به آپدیت صفحات اجتماعی خود با این مضمون که من خودشیفته هستم!” نمی‌پردازند؛ بلکه معمولا از آپدیت مداوم صفحات خود خودداری می‌کنند و به شکل دیگری در فضای مجازی ظاهر می‌شوند. اگر درباره دیگران قضاوت خودبینی، خودشیفتگی و خودپسندی دارید احتمالا زوایای پنهانی از خودپسندی در شما وجود دارد که مانع از دیدن سایر ابعاد وجودی دیگران شده است.

قضاوت دیگران بر حسب رفتارهای منفرد ایشان

قضاوت‌های ما معمولا به دو شکل وابسته و مستقل انجام می‌شود. تحقیقات نشان داده که قضاوت‌های مستقل از هم در کشورهای غربی و قضاوت‌های وابسته در کشورهای شرقی بیش‌تر رواج دارد. اما منظور از وابسته و مستقل چیست؟

در قضاوت‌های مستقل، قضاوت معمولا با استفاده از یک کلمه مستقل و کوتاه بیان می‌شود. مثل این جمله که فلانی عصبانی است، فلانی بسیار محتاط است، بسیار فعال است، بسیار وسواسانه کار می‌کند و …

در قضاوت‌های وابسته توضیحات ما را به سمت قضاوت‌های صحیح‌تری هدایت می‌کند. مثلا اگر یک فرد با کفشی غیررسمی در یک مهمانی شرکت کرده است، در نظر گرفتن احتمال مشغله و دغدغه‌های فراوان این فرد یا متفاوت بودن ارزش‌های او نسبت به ارزش‌های ما، ما را به جواب می‌رساند.


دانشگاه زندگی حاوی مطالب روانشناسی در زمینه های مختلف می باشد


می‌خواهید بدانید برای آن دسته از افرادی که تمام زندگی خود را صرف رویاپردازی درباره ثروت و شهرت می‌کنند، چه اتفاقی می‌افتد؟ درباره افرادی حرف می‌زنیم که موفقیت افراد دیگر را مطالعه می‌کنند و به دنبال پیروی از آن‌ها هستند تا بتوانند به شکلی جادویی به همان شکل از موفقیت، برسند.

واضح است که رویاپردازی، مطالعه کردن و پیروی و تقلید از افراد مشهور یا ثروتمند شما را به جایی نمی‌رساند. تنها راه برای رسیدن به چیزهایی که می‌خواهید، عمل کردن است.

اگر شما جزو این دسته افراد هستید، دو راه در پیش رویتان وجود دارد. می‌توانید به همان کاری که تاکنون می‌کرده‌اید ادامه دهید و در نهایت فقیر و بیچاره شوید. یا اینکه چشمان خود را باز کنید، رفتارتان را دگرگون کنید و تا زمانی که وقت هست، آستین همت را بالا بزنید.

اینکه آرزوی موفقیت برای خود داشته باشید، موضوع بسیار خوبی است اما یک هدف به شمار نمی‌رود. در واقع موفقیت با کار و تلاش بی‌وقفه به دست می‌آید. موفقیت از طریق کسب اطلاعات و تحصیل و همچنین تجربیات فراوان به دست می‌آید و نمی‌توان به سادگی به آن رسید. برای کسب موفقیت باید به دنبال فرصت‌ها باشید، ارتباطات قوی بسازید، تصمیمات صحیح بگیرید، منظم باشید و بر آنچه که اهمیت دارد تمرکز کنید. موفقیت را می‌توان نتیجه پیروزی‌های سخت و شکست‌های بزرگی دانست که انسان را پخته و باتجربه می‌کنند.

اگر دارید به تدریج به این نتیجه می‌رسید که برای رسیدن به هدفتان در راه طاقت‌فرسا و دشواری قرار گرفته‌اید، پس به تشخیص حقیقت نزدیک‌تر شده‌اید. حقیقت این است که هیچ وقت با رویاپردازی تمایل داشتن به پولدار و مشهور شدن، به آن‌ها نخواهید رسید بلکه فقط با تمرکز فراوان به چیزی که می‌خواهید، می‌رسید. این کار به سادگی ممکن نیست و باید از همین الان و با دستاوردهای کوچک، شروع کنید.


حالا شرط می‌بندم که برخی از شما می‌گویید اینکه ببینیم دیگران از چه طریقی به موفقیت رسیده‌اند، مفید است و می‌تواند باعث موفقیت ما هم بشود. اما برای اینکه اهداف موثر واقع شوند، لازم است که بسیار عملی و دقیق‌تر باشند.

رویاپردازی

در این مقاله می‌خواهیم با شما روراست باشیم و بگوییم که موفقیت در دنیای واقعی چگونه اتفاق می‌افتد:

1 – در ابتدا والدین به شما یاد می‌دهند که چگونه اخلاق‌مدار باشید، مسئولیت کارهای شخصی را بپذیرید و تصمیمات هوشمندانه بگیرید.

2 –  سپس به مدرسه یا دانشگاه می‌روید و تحصیل می‌کنید و پایه و اساس یک رشته را به خوبی یاد می‌گیرید.

3 – پس از این، به دنبال کار مناسبی در رشته خود می‌گردید و متوجه می‌شوید که در دنیای واقعی چه خبر است. شما متوجه می‌شوید که کسب و کارها چگونه فعالیت می‌کنند و بیشتر از همه، می‌فهمید که مردم چگونه کار می‌کنند.

4 – در طول زمان، مهارت‌هایی کسب می‌کنید، روابطی نو می‌سازید، از فرصت‌ها بهره می‌گیرید و می‌فهمید که واقعاً به چه کاری علاقه‌مند هستید. سپس بر روی همان کار تمرکز می‌کنید و تجربیاتی از طریق دیگران به دست می‌آورید.

5 – با خیلی از افراد فریب‌کار مواجه می‌شوید و از شکست‌های بسیار بزرگ خود، تجربه کسب می‌کنید. همچنین از پیروزی‌های خود خوش‌حال و هیجان‌زده شده و انگیزه می‌گیرید. شما عادت می‌کنید که سخت تلاش کنید و به رقابت بپردازید.

6 – اگر تصمیمات شما عقلانی و درست باشند و در مسیر صحیح قرار گرفته باشید، کارهای عظیمی انجام خواهید داد و موفقیت‌های بی‌نظیری کسب خواهید نمود. در این زمان، وقتی که به کارهای خود می‌نگرید احساس خوبی دارید و سعی می‌کنید باز هم تلاش کنید.

برای خواندن ادامه مطلب www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید


فرقی نمی‌کند چه تعداد تحقیق درباره معایب تک فرزندی منتشر شود، در نهایت خانواده‌هایی هستند که تنها به یک فرزند بسنده می‌کنند. برخی والدین دوست دارند فرزندان بیشتری داشته باشند اما از این موضوع مطمئن نیستند. در ادامه اطلاعاتی درباره موضوع تک فرزندی در اختیار شما قرار می‌دهیم و باورها و مسائل مختلف را به صورت صحیح» و غلط» بررسی می‌کنیم. در ادامه همراه دانشگاه زندگی باشید.

تک فرزندی

در این مطلب؛ 8 سوال و باور درباره تک فرزندی مطرح و به آن‌ها پاسخ داده می‌شود:

1 – به این دلیل که تک فرزندان ، هیچ خواهر و برادری ندارند، احتمالاً افرادی خود خواه می‌شوند.

غلط. تقریباً هر بچه‌ای در زمان‌های خاصی فکر می‌کند اهمیتی بسیار زیادی در این دنیا دارد و همه چیز برای او مهیا شده است. معنی صحیح خودخواهی این است فقط به خودتان فکر کنید و دیگران را نادیده بگیرید» در کل می‌توان گفت بچه‌ای که نمی‌تواند دیدگاه دیگران را بپذیرد، خود خواه است. در برهه‌ای از زندگی، انرژی به پایین‌تر حد می‌رسد، هورمون‌ها دچار تغییرات می‌شوند یا از نظر فیزیکی دچار مشکلاتی می‌شویم و ممکن است به نحوی رفتار کنیم که خودخواهانه به نظر برسد. در دوران نوجوانی، همه والدین می‌توانند انتظار داشته باشند که چنین رفتارهایی را از سوی فرزندشان شاهد باشند.

2 –  تک فرزند، پرخاشگر و حسود می‌شود

غلط. افراد حسود و پرخاشگر نوع جدیدی از افراد نیستند و در گذشته هم وجود داشته‌اند. در سال 1986، روان‌شناسی به نام استنلی هال (اولین رئیس جامعه روان‌شناسی آمریکا) اعلام کرد که فقط کودکان چنین ویژگی‌های دارند و نتیجه گرفت: تک فرزند بودن، چیزی مثل یک بیماری است.» متاسفانه این باور در جامعه ماندگار شد و نسل به نسل آن را تکرار کردند و اکنون بسیاری از افراد آن را می‌پذیرند. در حالیکه این نتیجه‌گیری غلط است.

تک فرزندی

3 – اغلب تک فرزندان، نسب به افرادی که خواهر و برادر دارند، مستقل‌تر هستند

صحیح. این موضوع درست است چراکه تک فرزندان، بخاطر راهنمایی‌های والدین و عدم وابستگی به خواهر و برادر، معمولاً حس استقلال بیشتری دارند. این موضوع توسط تحقیقات فراوان در این زمینه، به اثبات رسیده است و می‌توان گفت که این بچه‌ها، در آینده مستقل‌تر خواهند بود و می‌توانند آینده خود را بسازند.

 

4 – تک فرزندان کمتر از بچه‌های دارای خانواده پرجمعیت، قدرت پذیرفتن دارند

غلط. خواهران و برادرانی از سه کشور ایالات متحده آمریکا، آلمان و انگلستان در یک تحقیق، مورد بررسی قرار گرفتند. بر اساس این تحقیقات مشخص شد که ترتیب به دنیا آمدن، تاثیری طولانی در ویژگی‌های شخصیتی افراد ندارد. به نظر می‌رسد که ترتیب به دنیا آمدن در خانواده‌های پرجمعیت، از نظر ثبات احساسی و خلاقیت تفاوت چندانی ندارند.


5 – تک فرزندان نسبت به بچه‌های دارای خواهر و برادر، قوه تخیل بیشتری دارند

غلط. بسیاری از افراد فکر می‌کنند، تک فرزندان بخاطر داشتن اوقات تنهایی بیشتر، از تخیلات خود استفاده می‌کنند و دوستانی خیالی (غیرواقعی) برای خود می‌سازند. اما یک متخصص در این زمینه می‌گوید که داشتن دوستان خیالی، بخشی از توسعه ذهنی طبیعی و سالم فرد است.

ماریوری تیلور، پروفسور روان‌شناسی در دانشگاه اورگان و نویسنده کتاب Imaginary Companions and the Children Who Create Them (همراهان خیالی و بچه‌هایی که آن‌ها را می‌سازند)، بچه‌های پیش دبستانی تا قبل از 7 سالگی را مورد بررسی قرار داد و متوجه شد که حدود 65 درصد از آن‌ها، برای خودشان دوستانی خیالی داشته‌اند. پروفسور تیلور همچنین درباره دیدگاه تک فرزندان و بچه‌های اول خانواده گفت: موضوع ساختن دوستان خیالی، چیزی نیست که فقط در بچه‌های اول یا تک فرزندان دیده شود.»

او همچنین در کتابش اشاره کرده که این موضوع ضرورتاً نشانه تنهایی یا اضطراب روان‌شناسانه نیست.


برای ادامه راه زندگی خود اینجا را دنبال کنید


همه ما با آدم‌های خاصی سر وکار داشته‌ایم که نشانه‌های ظاهری آن‌ها بیانگر خودشیفتگی پنهان در آن‌ها بوده است. همین که برخی از افراد به دنبال توجه هستند، غرور زیادی دارند، خودنمایی می‌کنند و از اعمال نفوذ خودشان در کارها لذت می‌برند نشانگر خودشیفتگی آن‌ها است. اما امروزه جوامع بشری دستخوش صفات روحی اختصاصی دیگری می‌شود که شاید نمود ظاهری مشخصی نداشته باشند. صفاتی که در افراد درونگرا به شکل متفاوتی بروز پیدا می‌کنند و با توجه به درونگرایی آن‌ها، تشخیص کمی مشکل است.

 

خودشیفتگی پنهان

خودشیفتگی پنهان در افراد درونگرا تیپ‌های مختلفی دارد. خودشیفته نخبه گرا معمولا درحال ترقی است و به صورت دائمی می کوشد از هر فرصتی برای مشهور شدن استفاده کند. خودشیفته عاشق پیشه تمایل دارد اغواگر باشد؛ با این حال از صمیمیت واقعی اجتناب می‌کند. این گونه افراد خیلی دوست دارند افراد ساده لوح و از لحاظ هیجانی نیازمند را وسوسه کنند و آنها را طوری به بازی بگیرند که به طور فریبنده ای نشان دهند دوست دارند با آنها رابطه نزدیکی داشته باشند. خودشیفته های جبرانی منفی‌گرا و لجبازند و می خواهند احساسات عمیق حقارتشان را خنثی کنند. آن چه که افراد درونگرا و برونگرا به صورت مشترک دارند روکش یا لایه‌ای از حس برتری است که دور تا دور آن‌ها را فرا گرفته است. با این تفاوت که فرد برونگرا سعی دارد حس برتری خود را به هر شکلی ابراز کند؛ در حالی که فرد درونگرا با خودشیفتگی پنهان به آرامی و با ظرافت نشانه‌های این صفت روحی خود را به مخاطبانش نشان می‌دهد.


 

خودشیفتگی پنهان

در این آموزش از دانشگاه زندگی تصمیم گرفتیم مطابق با دیدگاه نظریه‌پردازان به بررسی نشانه خودشیفتگی پنهان در افراد درونگرا بپردازیم که کمک می‌کنند شخصیت آن‌ها شفاف شود.

4 نشانه خودشیفتگی پنهان در افراد درونگرا که شخصیت آن‌ها را فاش می‌کند

نشانه‌هایی که می‌خوانید به صورت مستقیم از کتاب ” مدیریت موفق خودشیفتگی” اثر ترزا جکسون استخراج شده‌اند.

نمایش خودبرتر‌بینی با زبان بدن

خیلی از خودشیفته‌هایی که برونگرا هستند معمولا با جلب توجه یا تلاش برای جذب توجه دیگران شخصیت واقعی خود را نشان می‌دهند؛ هر چند که قضاوت دیگران با این فاکتور صد درصد نشانگر خودشیفتگی آن‌ها نیست.  اما خودشفتگی پنهان در فرد درونگرا کمی دشوارتر خود را نشان می‌دهد. این افراد در شرایط مختلف بیش از این که عملگرا باشند نقش یک ناظر را دارند یا این که مایل هستند بیش‌تر شنونده باشند تا این که حرف بزنند. ژست‌های انکاری با هدف بی‌ارزش شمردن اطرافیان، چشم برگرداندن از دیگران، سریع بی‌حوصله شدن و تمایل به قضاوت کردن و مهم جلوه دادن قضاوت یا نظرات خود بخشی از ویژگی‌های شخصیتی این افراد هستند.

 

خودشیفتگی

خودجذبی یا غرق بودن در خود

یکی از ویژگی‌های افرادی با خودشیفتگی پنهان غرق بودن در حال و هوای درونی خود است. این ویژگی باعث می‌شود تا یک فرد درونگرا بیش از این که حرف بزند شنونده باشد؛ اما فرد خودشیفته و درونگرا شنونده خوبی هم نیست و دیگر تمایلی به گوش دادن ندارد.

این افراد به محض دیدن افراد دیگر و کار یا نمایش آن‌ها ممکن است سریع به قضاوت منفی دست بزنند. نتیجه این قضاوت چیزی جز حقیر شمردن دیگران یا تلاششان نیست. در حالی که افراد بالغ و نرمال همواره سعی دارند احتمالات را در ارائه دیدگاه‌هایشان در نظر بگیرند اما خودشیفتگی پنهان در افراد درونگرا باعث می‌شود روی نظرات خود اصرار زیادی داشته باشند تا به مرور دیگران را با خود موافق کنند.

با دانشگاه زندگی همراه شوید تا سوالات شما را جواب بدهیم


تا به حال روزی در زندگی داشته‌اید که در آن احساس کنید علی‌رغم تلاش‌های بسیارتان، علی‌رغم این‌که چه‌قدر به خودتان سخت می‌گیرید، نمی‌توانید به هیچ‌جای بهتری برسید؟ روزی که در آن میل برای یک‌جا نشستن و یا دراز کشیدن روی تخت آن‌قدر زیاد است که حتی چندین لیوان چای هم نمی‌تواند آن را شکست دهد؟

سه ماه پیش، تمام روزهای من بدین شکل می‌گذشتند. مخصوصاً وقتی که ساعت 3 صبح از خواب بیدار می‌شدم و می‌فهمیدم که دنیایم چه‌قدر آرام و غمگین است.

به جز مالیخولیایی که هراز چندگاهی به من تلنگر می‌زد، سعی می‌کردم تا برنامۀ روزانه‌ام را به خوبی پیاده کنم: ساعت 8 صبح از رخت خواب بیرون بیایم، صبحانه بخورم، روی مبل بنشینم و تلوزیون تماشا کنم، کارهای عادی و روزانه‌ام را برای مدت 15 دقیقه انجام دهم، دوش بگیرم، تلوزیون تماشا کنم، نهار بخورم، چرتی بزنم، ساعت 5 عصر برای دویدن عصرانه بیرون بروم، در حین دویدن عکس بیندازم، به خانه بروم، استراحت کنم، دوش بگیرم، شام بخورم و بخوابم.

مشخصاً تنها یک درصد از این برنامه در روز من اجرا می‌شد. گرایش و علاقۀ من برای یک‌جا نشینی و هیچ‌کاری نکردن آن‌قدر زیاد بود که گاهاً باعث می‌شد تا از خودم متنفر شوم.

زندگی

گاهی وقت‌ها، فقط روی تختم می‌نشستم و به دیوارِ اتاقم خیره می‌شدم. گاهی روزها، خودم را در حالی می‌یافتم که در تنهاییِ خویش گریه می‌کنم. یک روز دیگر، آسیب زدن به خودم را به عنوان راهی برای آزادسازی این خشم و درد انتخاب می‌کردم.


زندگی من به وسیلۀ تجربیات تلخی که داشتم و ناامیدیِ حاصل از آن به تاراج رفته بود. یک روز سعی کردم تا به آینه نگاه کنم و تمام حرف‌هایم را بیرون بریزم:

(هی! تو! بله! با تو هستم! تو لکۀ ننگی بیش نیستی. هیچ ارزشی نداری. او تو را ترک کرد چرا که یک بدبخت بیش نیستی. به خودت نگاه کن. هیچ شغلی هم برای خودت نداری. اصلاً چطور می‌توانی خودت را بالا بکشی؟ زندگی تو یک مرداب خالص است.)

زیرِ گریه زدم. برای چندین ساعت گریه کردم. روزهای بسیاری می‌شد که خودم را از مردم دور نگه داشتم. دیگر صبح‌ها برنامۀ روزانه‌ام را پیاده نمی‌کردم. دیگر عصرها سراغ دویدن نمی‌رفتم. دیگر در حین دویدن از درختان و رودخانه‌های زیبا عکسی نمی‌گرفتم. دیگر… هیچ‌چیزی نبود.

برای یک هفته فقط در خانه ماندم و تلوزیون تماشا کردم و غذا خوردم.

اما یک روز وقتی از خواب بیدار شدم، تصمیم گرفتم از خانه بیرون بروم و برای چند دقیقه در بالکن بنشینم. سناریوی بسیار زیبایی بود. گویی که آفتاب نمادی از یک شروع تازه بود. امید. انرژی مثبت. لذت. و مهمتر از همۀ این‌ها، عشق به خویش.

زندگی

این مسائل، کشفیاتی هستند که وقتی در بالکن نشسته بودم به آن‌ها رسیدم:

(تو حق انتخاب داری. تو باید بدانی که در هرچیزی حق انتخاب داری. تو حق انتخاب داری که خودت را صرفِ موقعیت‌های افسرده کننده و دلگیرکننده و یا غم و اندوه بکنی، یا این‌که هربار که ساعت 3 صبح از خواب پریدی، چشمانت را ببندی و آرام به خواب برگردی.

تو حق انتخاب داری تا بیدار شوی و برنامۀ روزانه‌ات را انجام بدهی یا فقط کل روز را در تخت بمانی و به وسیلۀ ناامیدی و شکست عشقی از پا دربیایی.


تو حق انتخاب داری که به زندگی در این مرداب ادامه بدهی یا بدون قید و شرط به خودت عشق بورزی.)

پس، هر احساسی که در حال حاضر دارید برای خودتان است اما از شما خواهش می‌کنم که لطفاً موارد دومی از هر خط را انتخاب کنید. انتخاب کنید که در رابطه با هرچیزی که قرار است برای‌تان اتفاق بیفتد مثبت و خوش‌بین باشید.

یادتان باشد که این درد موقتی است.

شاید همین حالا هم درد داشته باشید، شاید به تسلیم شدن فکر می‌کنید. به من اعتماد کنید، من آن لحظات را تجربه کرده‌ام، تمام این کارها را انجام داده‌ام. قرار نیست کمکی به بهبود وضعیت شما بکند. این‌که بخواهید اجازه بدهید غم تمام زندگی‌تان را در بر بگیرد، باعث می‌شود بیشتر و بیشتر خسته شوید.

بنابراین یک، یک روز که فهمیدید از تمام این درد و رنج و غم خسته‌اید، به کاری مشغول شوید که باعث می‌شود حال‌تان بهتر شده و احساس خوبی داشته باشید. هرکاری. بستنی بخورید، گریه کنید، جیغ بزنید، بدوید، نقاشی بکشید _ هرکاری می‌خواهید بکنید اما سعی در کشتنِ خودتان نداشته باشید.

حال شما خوب خواهد شد. بهتر خواهید شد. فقط کافیست تا به خودتان باور داشته باشید.

باور داشته باشید که می‌توانید از این مرداب بیرون بیایید و یک روز که در آینه نگاه می‌کنید، متوجه می‌شوید که بهتر و قوی‌تر و خوشحال‌تر از هفته‌ها و ماه‌های پیش هستید چرا که مبارزه را بردید و به این مسئله افتخار می‌کنید.

اما بیشتر از هیچ‌چیز باشید، لطفاً همیشه یادتان باشد که عشق به خویش بسیار مهم است. این عشق می‌تواند کوه‌ها را جا به جا کند و پدیده‌های بسیار زیبایی را خلق کند.


مقالات بیشتر را در www.daneshgahezendegi.com را بخوانید


به‌راحتی می‌توان اظهار کرد که همه می‌خواهند توسط اطرافیان دوست داشته شوند. اما چیزی که ما در پی آن هستیم، این هست که اطرفیان‌مان از معاشرت با ما لذت ببرند و بخواهند که دائماً کنار ما باشند. اگرچه گاهی وقت‌ها با یک سری اخلاقیات و کارها، این احتمال را از بین می‌بریم.

براساس باورِ رفتارشناسان و مشاوران حرفه‌ای، موارد و معیارهایی فراگیر وجود دارد که انجام آن‌ها توسط شما، وجهه‌تان را به سمت‌وسوی منفی و فردی دوست نداشتنی سوق می‌دهد. این هفت مورد عبارت‌اند از:

  1. درباره خودتان خیلی حرف می‌زنید

حتی اگر عاشق حرف‌زدن راجب خودتان هستید، از این کار به‌خاطر سربردنِ حوصلۀ دیگران اجتناب کنید. چون شما را به فردی دوست نداشتنی تبدیل می کند.

البته این‌که بخواهید اطلاعاتی راجب خودتان به اشتراک بگذارید کاملاً طبیعی است. درواقع، تحقیقات ثابت کرده که دوست داشتنی‌ترین موضوع مردم برای حرف‌زدن، خودشان است. براساس تحقیقی در سال 2012 در دانشگاه هاروارد، مردم بیش از 30 یا 40% از مکالمۀ خود را به حرف‌زدن راجب خودشان اختصاص می‌دهند (تحقیقات قبل‌تر از این، حتی به 60% اصرار می‌ورزید).

با این‌که همۀ ما این‌کار را می‌کنیم، اما اگر کل روز را به این داستان اختصاص دهیم اطرافیان از ما منزجر می‌شوند. مشاورهای اجتماعی و آموزه‌های مهارت‌های ارتباطی می‌گویند: (افراد غیرقابل تحمل، پرحرف هستند و اکثراً هم راجب خودشان حرف می‌زنند. به‌خوداختصاص‌دادنِ یک مکالمه اصلاً کار جالبی نیست. هیچ‌کس دوست ندارد که نقشی در مکالمۀ حالِ حاضرش نداشته باشد).

فردی دوست نداشتنی

  1. شنونده‌ی بدی هستید

در هنگام یک مکالمه، سعی کنید با خلوص نیت به صحبت‌های طرف مقابل‌تان گوش دهید و جواب مناسب را ارائه دهید، نه این‌که تمام حواس‌تان به این باشد که چگونه جواب دندان‌شکنی بدهید.

این‌که مکالمه را کاملا محاصره کنید و به سخنرانی بپردازید _ یا فقط وقتی طرف مقابل درحال صحبت است، به میان صحبت‌هایش حمله‌ور شوید _ هر دو یکی از مواردی هستند که سبب می‌شوند به فردی غیرقابل دوست داشتن تبدیل شوید. اغلبِ مردم تنها 50% از ذهن خود را به مکالمۀ حال حاضر اخصاص می‌دهند. (ما یا در گذشته زندگی می‌کنیم یا در آینده، در حالی که باید در اکنون زندگی کنیم). گفتنی است که افرادی که در اکنون زندگی می‌کنند دوست داشتنی‌ترین آدم‌ها هستند.


تواناییِ شنوندگیِ بالا یکی از مواردی است که می‌تواند هرنوع رابطه‌ای را _چه عاشقانه و چه دوستانه _ به‌غایت قدرت ببخشد. پس برای اینکه از تبدیل شدن به فردی دوست نداشتنی جلوگیری کنید به‌جای این‌که روی حرف و جواب بعدی‌تان تمرکز کنید، حواستان معطوف به حرف‌های حالِ حاضر طرف مقابل باشد و اندکی شوقِ واقعی به صحبت‌هایش نشان دهید.

  1. همیشه حرف خودتان را می‌زنید

لجوج و خیره‌سر بودن نیز یکی از مواردی است که اطرافیان را طرد می‌کند. افراد دوست داشتنی، نظرات خود را بدون توهین به کسی ارائه می‌دهند.

مجموعاً، مردم کسانی را بیشتر دوست دارند که انعطاف‌پذیر باشند و به‌راحتی بشود با ایشان بحث کرد. مردم اغلب وقتی با لجاجت سرِ مسائلِ پست روبرو می‌شوند، احساس معذب‌بودن می‌کنند. مثلاً مخالفت بر سر این‌که دو ابر در آسمان است یا چهار تا.

لازم نیست حتما به تاییدِ تمام چیزهایی که اطرافیان می‌گویند بپردازید. حتی این اخلاق هم گاهاً اعصاب‌خردکن می‌شود، اما مردم به کسانی علاقه دارند که نظرات خود را بدون توهین به کسی ارائه می‌دهند.

به‌طور مثال وقتی یک گروه درحال انتخاب یک مکان برای خوردن شام می‌گردند، یک فرد دوست داشتنی رستوران‌های مورد نظر خود را پیشنهاد می‌دهد. اما اگر تصمیم گروه معطوف به رستوران دیگری باشد، او هم همراه دوستانش به آن مکان می‌رود. چرا که وجود دوستان و بودن در کنار هم، از اینکه حتما من باید رستوران را انتخاب کنم مهم‌تر است. در مکالمه‌ها نیز این‌گونه افراد افکار خود را درقالب موضوعات بحث‌برانگیزی ارائه می‌دهند، در حالی که مثل افراد لجوج می‌توانند به ردِ تمامی نطریه‌های غیر پرداخته و از بحث‌های مسالمت‌آمیز اجتناب کنند.

برای خواندن همه مطالب روانشناسی www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید


این که دلتان بابت حادثه‌ای محتمل که ممکن است مخاطراتی به دنبال داشته باشد شور بزند، این که بابت امتحان روز آینده که احتمالا عدم کسب نمره قابل قبول در آن عواقب ناگواری برای شما دارد نگران باشید و یا این که چشم‌انتظار رسیدن فردی هستید و دیر رسیدن او شما را سردرگم و آشفته کند حوادثی هستند طبیعی که برای هر فردی ممکن است رخ دهد. اما گاهی حالاتی متفاوت ممکن است افراد را به خود درگیر کند که ناشی از اضطراب بیهوده و بیش از حد بابت حوادثی باشد که اتفاقا برای افراد عادی یا باعث دلشوره نمی‌شود و یا اگر باعث این حالت شود، چنین واکنشی را در آن‌ها ایجاد نمی‌کند. این حالت از دیدگاه روانشناسی به عنوان اختلالات اضطرابی در نظر گرفته می‌شود و فردی که دچار این اختلال است در واقع دچار نوعی ترس شدید یا فوبیا نسبت به وقایع یا رویدادهای روزمره خود می‌باشد.

همه ما تجربه سخنرانی در حضور جمع را داریم و استرس آن را تجربه کرده‌ایم؛ اما این استرس باعث شده تا با آمادگی بیش‌تری سر صحنه حاضر شویم. یا رانندگی در ترافیک سنگین و سرسام‌آور خیابان‌ها خصوصا در شهرهای بزرگ می‌تواند به خودی خود نوعی استرس یا اضطراب باشد؛ اما این اضطراب مانع از عملکرد راننده نمی‌شود و در عوض او را برای مقابله با حوادث احتمالی آماده می‌کند تا حواس خود را با دقت بیش‌تری جمع کند.

 

اختلالات اضطرابی

در آموزش دیگر دانشگاه زندگی سعی داریم به موضوع اختلالات اضطرابی با رویکردی متقاوت، ساده و قابل فهم بپردازیم.

4 گام تا رهایی از دام اختلالات اضطرابی در زندگی روزمره

به طور کلی اختلالات اضطرابی نه تنها در ایالات متحده بلکه در تمام دنیا و از جمله ایران جز بیش‌ترین نگرانی‌های دولت‌ها در ارتباط با سلامت فرد به فرد در جوامع می‌باشد. برآورد شده است که حدود درصد از افراد بالغ در آمریکا ( نزدیک به 40 میلیون نفر) به نحوی با اختلالات اضطرابی درگیر هستند. ضمنا 8 درصد از کودکان و افراد غیربالغ نیز در معرض خطر هستند و پیش‌بینی می‌شود این اختلالات بیش‌تر افراد زیر 21 سال به زودی درگیر خود کند.


اختلالات اضطرابی ؛ از زمینه‌ها تا بروز

اگر این روزها می‌شنوید که همه به دنبال تکنیک‌های کاهش اضطراب در محیط کار یا تحصیل هستند و به طور کلی سعی دارند این استرس را به نحوی از خود دور کنند تعجب نکنید. اگر شما درگیر این اختلال نیستید هزاران نفر دیگر هستند که ممکن است درجاتی از این استرس را در زندگی خود تجربه کنند.

اختلالات اضطرابی یک بیماری با علائم مشخص نیست؛ بلکه مجموعه‌ای از نشانگان است که بر حسب کم و کیفی که دارد می‌تواند به اشکال مختلف در افرادی با روحیات و وضعیت روانی مختلف بروز یابد. با این حال تمام اختلالات یک مشخصه مشترک دارند: اصرار و لجاجت به همراه ترس بیش از حد از اموری که تا این حد دلهره‌آور نیستند!

 

اختلالات اضطرابی در زندگی

علائم ابتدایی فیزیکی و روانی در بروز اختلال اضطرابی

این اختلال با اولین زمینه‌های روانی یعنی احساس ترس و وحشت بروز می‌یابد. فرد در مراحل ابتدایی حس تنش و پرش دارد و مدام از یک سمت به سمت دیگر در حرکت است. اگر افراد مضطرب را به طور معمولی دیده باشید حتما می‌دانید که بی‌خواب می‌شوند و یا بدخوابی پیش از واقعه آن‌ها را آزار می‌دهد؛ اما در اختلال اضطرابی این علامت با حالت تحریک‌پذیری خیلی شدیدی ایجاد می‌شود و اصلا قابل‌ پیش‌بینی نیست.

در مراحل نهایی بدترین حالت یعنی پیش‌بینی خطر و نشانه‌های آن در کنار بدترین عواقب آن رخ می‌دهد.

در بحث نشانه‌های فیزیکی چندان علائمی به صورت کلی و همه‌گیر نمی‌بینیم. ای بسا بهتر باشد تشخیص علائم فیزیکی اختلال اضطرابی را به روانپزشک و نه روانشناس بسپارید تا بتوانید درمان بهتری را پیش بگیرید.


قطعا در زمانی که بدن در تنش ناشی از استرس و افزایش حجم ناگهانی هورمون‌های مرتبط با هیجان و اضطراب قرار می‌گیرد واکنش‌هایی از جمله سردرد، افزایش تنفس، افزایش ضربان قلب، بی‌اشتهایی و …را نشان می‌دهد. این تنش‌ها می توانند ناشی از جدایی، طلاق، خیانت همسر، مرگ یکی از عزیزان و… باشد.

تیپ اختلال اضطرابی خود را بشناسید

بر حسب علائمی که در این اختلال مشاهده می‌شود بیماران را به چهار سطح عمومی، اختلال اجتماعی، اختلال ترس و وحشت و در نهایت فوبیا یا ترس بیش از حد تقسیم می‌کنند.

برای خواندن مطالب روانشناسی دانشگاه زندگی را دنبال کنید


زود قضاوت ‌کردن به رابطه آسیب‌های شدیدی می‌زند. در این مقاله پنج روش برای جلوگیری از زود قضاوت کردن ارائه می‌دهیم.

همسر یا معشوقه‌تان با بسته‌ای کوچک از سوپر مارکتِ محل وارد خانه می‌شود. بسته آن‌قدر کوچک است که شما زحمتِ پرسیدن را به خودتان نمی‌‎دهید. از اینکه او خریدها را انجام نداده و این مسائل تماماً بر روی دوش شما است ناراحت شده و به او تشر می‌زنید.

اما حقیقت چیز دیگری است. آن بسته شامل تمام اقلامی است که خانه بدان نیاز داشته، و کوچکیِ آن به‌خاطر این است که وسایل به خوبی در کنار هم چیده شده‌اند. حالا شما باید عذرخواهی کنید، اما حتی با این‌کار، خلأ ناشی از بی‌اعتمادی‌ای که به‌وجود آورده‌اید، اندکی غیرقابل جبران است.

مردم به زود قضاوت‌ کردن عادت دارند، چه در رابطه‌های عاشقانه و چه در فعل‌وانفعالات روزمره. فرض کنید ناگهان یک غریبه در پیاده‌رو به شما می‌خورد. شما در همان لحظه عصبانی می‌شوید. اما او هیچ قصدی نداشته و تنها می‌خواست که کودکش را در جمعیت گم نکند.

زود قضاوت کردن

این‌طور به‌نظر می‌آید که زود قضاوت‌ کردن نه تنها در رابطه‌های‌تان شکاف‌های عمیقی ایجاد می‌کند، بلکه اگر به یک الگوی تکرارشونده تبدیل شود، می‌تواند به سلامت ذهنی شما آسیب برساند. در واقع اگر آگاهی شما نسبت به زود قضاوت کردن بالا برود، از رویۀ این کار غافلگیر می‌شوید.

زود قضاوت‌ کردن می‌تواند بر روی اضطراب اجتماعی و اختلالات وهمی تاثیر گذار باشد. چیزی که در روانشناسی آن را (تهدیدِ قابل پیش‌بینی) می‌خوانند. در تحقیقات دانشگاه ایست آنگلیا، جیمز هارولی و همکارانش به این نتیجه رسیدند که زودقضاوت‌کردن بعد از آزمایش در فضاهای مختلف، به عنوان پروسه‌ای درنظر گرفته شده که در آن فرد با حضور در شرایطی خاص، فکر می‌کند که قرار است از نظر جسمی، روحی و یا اجتماعی آسیب ببیند.


به عبارت دیگر، شما با شرایطی که از نظر احساسی مبهم است موجه می‌شوید و به‌طور خودکار نتیجه می‌گیرید که اطرافیان قصد صدمه‌زدن به شما را دارند. وقتی این طرز تفکر تبدیل به یک الگوی پرتکرار شود، آن وقت است که همۀ آدم‌ها از نظر شما اهریمنی به نظر می‌آیند و نه تنها رابطه‌های‌تان، بلکه سلامت ذهنی شما در یک شیب پرخطر قرار می‌گیرد.

قضاوت کردن

آزمایشی استاندارد برای اندازه‌گیری میزان زود قضاوت‌ کردن در افراد، به دست هورلی و همکارانش پدید آمد _ قضاوتِ اینکه توپ‌های رنگی از کدام سوراخ بیرون می‌آیند. افرادی که امتیازات بالایی داشتند حتی قبل از این‌که اطلاعات کافی را در اختیار داشته باشند و یا تصمیم خود را سبک و سنگین کنند، نظر خود را اعلام می‌کردند.

در تحقیق او، 8 مرد و 4 زن نماینده جوامع سلامت ذهنی بودند و برای کاهش زود قضاوت‌ کردن خود، تحت آموزش‌های مختلفی قرار گرفته بودند. از بین 12 شرکت کننده، 5 نفر مبتلا به بیماری بدبینی شیزوفرنی بودند، 3 نفر اختلال روانی داشتند، 3 نفر مبتلا به اختلالات شیزوفرنیایی بودند و 1 نفر اختلالات وهمی داشت. اختلالات آن‌ها حدوداً 10 سال پیش از موعد خود ظهور کرد و 11 نفر از این 12 نفر، تحت درمان‌های روانی بودند.

به علاوه‌ی این اختلالات و امراض روانی، شرکت کنندگان، درصد اضطراب اجتماعی را نیز افزایش دادند. قصد و تلاش آن‌ها برای نگهداری از باورهای غیرقابل انعطاف‌شان تشخیص داده شد، اگر می‌خواهید بدانید چگونه، باید بگویم که زود قضاوت‌ کردن آن‌ها و گرفتن تصمیمات قطعی از اطلاعات بصری اندک، نشان دهنده‌ی این موضوع بود.

از طریق این تحقیق، تمرین‌هایی نیز برای درمان از اختلالات و مخصوصاً زودقضاوت‌کردن ایجاد شد. این تمرینات برای از بین بردن تصمیم‌گیری‌های قطعی ناشی از پارامترهای محدود، و باورهای غیرقابل انعطاف است. از طریق این تمرین، 9 نفر از 12 نفری که شرکت کرده بودند، تسکین یافتند.


پارانویای 6 نفر کاهش یافت، و اضطراب اجتماعی یکی از شرکت کنندگان به حد ناچیزی رسید. تمرین‌های دیگری هم برای این منظور به‌وجود آمده‌اند که وقتی نتایج این دو مقایسه شد، تفاوت عمده‌ای بین آن‌ها قرار گرفت. قطعاً این تمرینات نتایج بهتری داشتند. این تمرینات توسط هلن والر و همکارانش در دانشگاه کینگ لندن پدید آمده‌اند.

زود قضاوت نکنیم

شاید کاهش این اختلالات و از بین بردن این نوع تفکر در افراد بیمار سخت باشد، اما اگر این تمرینات توسط افراد سالمی که تنها رگه‌هایی از زودقضاوت‌کردن را در زندگی خود حس می‌کنند صورت گیرد، نتیجه بی‌نظیر خواهد بود:

  1. به دفعاتی فکر کنیدکه اشتباهاً زود قضاوت کردید.

    به مواردی فکر کنید که به‌عنوان مثال برای‌تان آوردم. کسی که اشتباهاً به معشوقۀ خود تهمت می‌زند. کسی به‌خاطر یک برخورد ساده در پیاده‌رو عصبی می‌شود و یا موارد مشابه. شما چطور؟ آخرین باری که شما اعتماد را بین خود و معشوقه‌تان از بین بردید چه‌زمانی بود؟ آخرین باری که به جای سمت راست، به چپ پیچیدید کِی بود؟ آن هم فقط به‌خاطر این‌که تابلوهای راهنما را درست نگاه نکردید.

  2. توانایی خود برای دیدنِ مجموعِ اشیا را آزمایش کنید.

    شرکت کنندگان آزمایش مذکور باید بتوانند پس از دیدن گوشه‌ای از تصویر، تمامیتِ آن را حدس بزنند (مثلاً پس از دیدنِ دستۀ یک کوزه، باید حدس بزنند که آن چه شیءای است). سپس تکه‌های دیگری را می‌بینند و باید جلوی از تصمیم‌های زودتر از موعد خودداری کنند.

  3. متوجه شوید که چه‌قدر زود به واسطۀ توهمات گول می‌خورید.

    ممکن است آزمایش‌های خطای دید روانشناسی را تا به حال انجام داده باشید. مثلا در جریان خط‌های موازی، افرادی که زودتر از موعد قضاوت می‌کنند، فکر می‌کنند که خطی که پیکان‌هاییی به سمت بیرون دارد، طول بیشتری نسبت به موردِ مخالفِ خود دارد. اما درواقع چنین نیست. از این آزمایش یک درس مهم می‌گیریم، این که اگر به خودتان وقت کافی برای فکر کردن بدهید، می‌توانید از پسِ تمامی این عوامل گول‌زننده بربیایید.

  4. از خودتان بپرسید که ممکن است چه‌قدر سریع نسبت به یک فرد غریبه قضاوت کنید.

    در آزمایشی که از آن اسم برده شد، به شرکت کنندگان تصویری نشان داده می‌شود. تصویر حاوی شمایل مردی است که به دوربین خیره شده است. ممکن است در آغاز فکر کنند که آن مرد با حالت منتقدانه‌ای به آن‌ها خیره شده، اما آنها موظف‌اند تا چنین قضاوت‌های زودتر از موعدی را تغییر دهند. مثلاً شاید آن فرد به چیزی پشتِ سر آن‌ها خیره شده یا در حال تماشای تلوزیون است.

  5. توجه کنید که وقتی شخصی در تلوزیون یا فیلم‌های سینمایی زود قضاوت می‌کند، به چه عاقبتِ محقری دچار می‌شود.

    بارها و بارها دیده‌ایم که وقتی شخصیتی در فیلم قضاوتی زودتر از موعد می‌کند، ممکن است تا ابد از پی‌آمدهای آن رنج بکشد. همیشه می‌توانیم از رنج‌های اینگونۀ دیگران برای خودمان درس عبرت بگیریم و به نتایج افکار اشتباه خودمان فکر کنیم.

برای نتیجه‌گیری، روابط خالص به مدارک و سرنخ‌های خالصی نیاز دارند. به خودتان وقت و اجازه بدهید تا قضاوت پیش رو را مفصلاً بررسی کنید، با این کار تمامی روابط‌تان با حس تکامل توأم می‌شوند.


برای خواندن ادامه مطلب www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید


برخی اوقات برای ورود به رابطه جدید آمادگی لازم را ندارید و این موضوع بدی نیست. در ابتدا باید نشانه‌هایی که ثابت می‌کنند شما آماده نیستید را در خود پیدا کنید.

یافتن یک رابطه خوب، بسیار سخت است. این موضوع به معنی قرار گذاشتن‌ یا عشق در نگاه اول نیست. در حقیقت چیزی به نام عشق در نگاه اول وجود ندارد. در ادامه 8 دلیل را به شما معرفی می‌کنیم. آن‌ها را مطالعه کنید و ببینید که آیا برای وارد شدن به رابطه جدی آماده هستید یا نه.

ورود به رابطه جدید

 نمی‌خواهید در رابطه باشید

این مورد کمی غیرمنطقی به نظر می‌رسد اما برخی اوقات، ما غریزه‌های خود را نادیده می‌گیریم.

اگر خود را به خوبی می‌شناسید و می‌دانید که اشتیاقی برای وارد شدن به یک رابطه ندارید، پس چرا این کار را انجام دهید؟ بله، ممکن است احساساتی نسبت به یک نفر داشته باشید اما احتمالاً نمی‌توانید 100 درصد توان خود را برای با او بودن بگذارید یا مطمئن نیستید که رابطه داشتن، برایتان ممکن باشد.

طبق آمارها، در ایران تعدادی زیادی از افراد ازدواج نکرده‌اند ولی این موضوع به معنی تنها بودن آن‌ها نیست.

هر دلیلی که برای دوری از رابطه دارید، صحیح است و فرقی نمی‌کند که چیست. پس در حال حاضر می‌توانید از این کار چشم‌پوشی کنید، چونکه انتخاب شما این است و حق دارید برای مدتی، این مورد را نادیده بگیرید.

دوری از رابطه

 امتناع از ورود به رابطه جدید چون نمی‌خواهید بر جنبه‌های دیگر از زندگی خود تمرکز کنید

ممکن است مشغول کار شوید یا مدرسه تمام وقت شما را بگیرد. پس شاید به هر دلیلی، انرژی کافی برای تمرکز بر آشنا شدن با فرد دیگر را نداشته باشید.


بعضی وقت‌ها این موارد را نادیده می‌گیریم و وارد رابطه جدید می‌شویم. اما به مرور زمان مشکلات شروع می‌شوند و رابطه صدمه می‌زنند. در حقیقت، پژوهش‌ها نشان می‌دهد که حتی استفاده بسیار زیاد از گوشی همراه می‌تواند یک رابطه را به مرز نابودی بکشاند.

اگر در حال حاضر قادر نیستید به شریک خود توجه کافی کنید، بهتر است وارد رابطه نشوید. بنابراین تا زمانی که وقت و انرژی کافی برای این کار را به دست آوردید، صبر  کنید تا بتوانید نیازهای شریک خود را در اولویت قرار دهید.

 

 از خودتان راضی نیستید

همه ما دوست داریم بخش‌هایی از شخصیت خود را تغییر دهیم. به قول روپال:

اگر نتوانید خود را دوست داشته باشید؛ چطور ممکن است عاشق کس دیگری شوید؟»

عزت نفس می‌تواند تاثیر عظیمی در رابطه شما داشته باشد. طبق تحقیقاتی که انجام شده، آن دسته از والدین که عزت نفس پایینی داشتند، رابطه خود را به شکل سیاه و سفید مشاهده می‌کردند. به این صورت که رابطه کاملاً خوب یا کاملاً بد است و چیزی بین این دو مورد وجود ندارد. همین موضوع باعث مشکلات متعددی در ارتباطات خواهد شد.

هیچ کس در این دنیا بی‌نقص نیست. اگر می‌خواهید بر روی خودتان کار کنید و پیشرفت را ببینید، زمانی را برای تنهایی در نظر بگیرید.

از خودتان راضی نیستید

4 –  نمی‌دانید چگونه با طرف مقابل ارتباط موثر برقرار کنید

برقراری ارتباط چندان آسان نیست. اغلب روابط مملو از احساسات متنوع از طرف هر دو نفر هستند. پس معمولاً برخی صحبت‌ها و دغدغه‌ها شنیده و درک نمی‌شوند.

یکی از مهم‎ترین رفتارهای مشکل‌ساز در رابطه؛ نپذیرفتن بازخورد و انتقاد و عصبانی شدن بخاطر آن است.


با سایت دانشگاه زندگی همراه شوید تا بتوانید همه مطالب روانشناسی را یکجا ببینید


گاهی مواقع این‌طور به نظر می‌آید که گویی والدین، ما را نمی‌فهمند، و این مسئله ممکن است منجر به تیره و تار شدنِ روابط‌مان با آن‌ها شود. علی‌رغم این موضوع، شایان ذکر است که داشتنِ رفتاری محترمانه با والدین و احترام به والدین مسئلۀ بسیار مهمی است. اگر می‌خواهید احترام بیشتری به والدین‌تان نشان دهید، راهش این است که در رابطه با افکار و اعمال و رفتارتان، تجدید نظر کنید یا دوباره راجع به ایشان فکر کنید تا والدین‌تان مطمئن شوند که رفتار شما با آن‌ها، آمیخته به مهر و احترامِ لازم و کافی است.

احترام به والدین

بخش اول

 

  1. سپاس‌گذار بودن. سپاس‌گذاری یک راه بسیار هوشمندانه برای احترام به والدین و نشان دادنِ ملاحظه و تشکر شما نسبت به رفتار آنان است. صرف نظر از این‌که همین دو نفر (پدر و مادر) سببِ به دنیا آمدنِ شما شدند، لازم به یادآوری است که همین افراد، زمان و انرژی بسیاری را برای شما فدا کردند و نهایت تلاش‌شان را برای تأمین نیازها و خواسته‌های شما کرده‌اند. نشان دادنِ قدردانی نسبت به این تلاش‌ها، می‌تواند نشان‌دهنده‌ی سطح بالایی از احترام به ایشان باشد.

این سپاس‌گذاری را، زباناً و رو در رو ارائه دهید. راحت‌ترین راه برای تشکر از آن‌ها این است که لفظاً به این مسئله اشاره کنید که چقدر بابت تلاش‌های‌شان از آن‌ها ممنونید.

کارهای کوچک اما پرمعنی‌ای بکنید. برای مثال، پس از صرف شام آشپزخانه را تمیز کنید یا بدون درخواست آن‌ها، آشغال‌ها را جلوی درب خانه بگذارید. والدین به این کارها توجه کرده و مهربانیِ شما را درمی‌یابند.

از کاری که می‌کنند تعریف به عمل بیاورید. برای مثال، به مادرتان بگویید که چه دست‌پختِ خوبی دارد، یا این‌که پدرتان چه‌قدر در انجام شغلش حرف‌های است.

2. زوایای دید مختلف را تحت نظر قرار دهید. فهم و احترام به والدین یکی از مهارت‌هایی است که در تمام طول عمر به کار هرکسی می‌آید، چه در حرفه و شغل و یا چه در ت‌های رفتاری. این‌که بدانید و قبول کنید که والدین‌تان از چه نقطه‌ای آمده‌اند، بدین معنی نیست که باید باورهای‌تان را به آتش بکشید. به جای آن، سعی کنید از زوایۀ و نقطۀ نظر آن‌ها به اوضاع نگاه کنید، این کار سبب می‌شود که هردو طرف، پذیرش بیشتری را نسبت به نظرات یکدیگر داشته باشند.

از والدین‌تان سوال بپرسید تا بتوانید موضوعات جدیدی را راجع به آن‌ها یاد بگیرید. یادتان باشد که والدین شما از یک نسل دیگر هستند و همه‌چیز در طول زما تغییر خواهد کرد. آوردنِ آن‌ها بر سرِ میز مکالمه مثل یک پل برای فهم مضاعف بین شما است.

راجع به کارهای مختلفی که انجام دادید با والدین‌تان صحبت کنید. این کار سبب می‌شود که صداقت شما بیش از پیش به چشم بیاید و از تفسیرهای غلط از سمت آن‌ها اجتناب می‌کند.

سعی کنید با یک فرد بی‌طرف صحبت کنید. حرف زدن با کسی که هیچ سودی از فعل و انفعالات شما با والدین‌تان نمی‌برد، سبب می‌شود که قدرتِ دیدنِ نقاط نظر دیگران را نیز داشته باشید، که شامل پدر و مادرتان نیز می‌شود. یاد بگیرید که نقطۀ ظهور آن‌ها در گذشته را دریابید، این مسئله سبب می‌شود تا یک رابطۀ محترمانه و دوطرفه بین شما شکل بگیرد.

3. برای خردِ آن‌ها ارزش قائل شوید. خرد به معنی تواناییِ ارزش‌گذاریِ دانش و آگاهی‌هایی است که در رابطه با تمام ابهامات آینده وجود دارد. یعنی پدر و مادر شما می‌دانند که چه اتفاقاتی قرار است برای شما در زندگی بیفتد و می‌خواهند که از اتفاقات بد و ناگوار جلوگیری کنند. می‌توانید باور کنید یا با خودتان بگویید چرند است، اما هرچیزی که شما به عنوان یک نوجوان یا کودک تجربه کردید، پدر و مادر شما نیز تجربه کرده‌اند. به همین خاطر، مهم است که دانش و قضاوتِ اغلب صحیح آن‌ها را مورد توجه قرار داده و بدان احترام بگذارید.


به عنوان یک مثال، زمانی که می‌خواهید دکتری را ویزیت کنید، به این فکر می‌کنید که این فرد حرفۀ لازم در این زمینه را دارد و بیماری مرا شناخته و راه درمان آن را می‌داند. همین مسئله برای والدین نیز صدق می‌کند. یادبگیرید که آن‌ها را به عنوان حرفه‌ای‌هایی در زمینۀ زندگی در نظر بگیرید، در این صورت سطح والایی از احترام را برای آن‌ها به ارمغان می‌آورید.

4. یادتان باشد که پدر و مادر شما چه‌قدر دوست‌تان دارند. این عشق و علاقه آن‌قدر زیاد است که نمی‌تواند در هیچ عدد یا درصدی بگنجد. نه تنها زندگی را به شما بخشیدند، بلکه بزرگ‌تان کردند، راهنمایی‌های خود را به گوش‌تان رساندند، به شما کمک کردند تا از موانع مختلف زندگی بگذرید، تکه‌ای از وجودشان را به شما داده و بدون هیچ قید و شرطی دوست‌تان دارند. وقتی خردسال بودیم، مدام عشق و فداکاریهای آنان را از خاطر می‌بردیم. اما حالا می‌توانیم با چندلحظه تفکر به خودمان یادآور شویم که چه کارهای کوچک و بزرگی که برای‌مان نکرده‌اند. این یادآوری می‌تواند پایه‌های مستحکمی برای ساخت یک رابطه براساس عشق و احترام باشد.

یادتان باشد، زمانی که فکر می‌کنید پدر و مادرتان بر سر راه شما قرار گرفته‌اند، که همین‌طور نیز هست، دلیل خوبی برایش دارند. والدین اصولاً سعی می‌کنند مثل یک سپر عمل کنند و در مقابل هرچیزی که به نظر مضر باشد، از کودک‌شان مراقبت کنند.

یادتان باشد که پدر و مادرتان تا چه حد نگرانِ موفقیت‌های شما در آینده هستند. وقتی والدین، رفتار خاصی را به عنوان یک تهدید برای موفقیت‌های آینده‌ی شما در نظر می‌گیرند، پس قطعاً مسئله‌ی مهمی است. یادتان باشد که تمام این نگرانی‌ها از عشق سرچشمه می‌گیرد.


اگر می خواهید حال دلتان خوب شود www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید


چرا افراد از هم جدا می‌شوند؟ دلیل اصلی جدایی زوج ها چیست؟ حقیقت تلخی وجود دارد که می‌گوید عاشق شدن، بسیار آسان‌تر از باقی ماندن در عشق است.

آیا می‌دانستید که حدود 70 درصد از زوج‌هایی که هنوز ازدواج نکرده‌اند در کمتر از یک سال راهشان از یکدیگر جدا می‌شود؟ روان‍شناسی به نام مایکل روزنفلد بیش از 3000 نفر از افرادی که ازدواج کرده بودند و افرادی که هنوز به این مرحله نرسیده بودند را مورد بررسی قرار داد. او می‌خواست بداند که پس از مدتی، چه بلایی سر رابطه‌ها می‌آید و دلیل این جدایی‌ها چیست.

سوال اصلی که برای بسیار از ما پیش می‌آید این است که افراد چرا از هم جدا می‌شوند؟ و چرا بیشتر جدایی زوج ها در 1 یا 2 سال اول اتفاق می‌افتد؟ در ادامه با ما همراه باشید زیرا به 15 دلیل اصلی این موضوع می‌پردازیم که توسط کارشناسان ماهر در این حوزه، مطرح شده‌اند.

جدایی زوج ها

1 – سال اول رابطه چالش‌برانگیز و سخت است

نیل استراوس متخصص رابطه، درباره دلایل جدایی زوج‌ها در این مدت زمان خاص صحبت کرد و سه مرحله اصلی در این دوره را بیان کرد. او گفت:

در ابتدا، شما هیچ چیز را به شکل واقعی نمی‌بینید بلکه آن چیزی که دوست دارید ببینید را در طرف مقابل تجسم می‌کنید. در مرحله دوم کمی واقع‌گراتر می‌شوید و تصورات شما از بین می‌رود.

این موضوع باعث می‌شود که افراد در یک دوره خاص سه تا نه ماهه جدا شوند، به این دلیل که چهره واقعی یکدیگر را دیده‌اند. پس از این مرحله، به نزاع قدرت می‌رسیم. اگر از این سه مرحله به سلامت عبور کنید، یک رابطه جدی و خوب خواهید داشت. اما تعدادی از افراد از این مراحل عبور نمی‌کنند که نتیجه آن، جدایی است.

2 – در مواقعی، رابطه آسیب‌پذیرتر است و احتمال جدایی بیشتر می‌شود

آیا می‌دانستید که بسیاری از افراد در زمان‌های خاص مثل عید سال نو و روز ولنتاین از هم جدا می‌شوند؟

طبق تحقیقاتی که در آمریکا انجام شده، بیشتر جدایی زوج ها در روز ولنتاین، فصل بهار، عید سال نو و تعطیلات تابستانی اتفاق می‌افتد.

جدایی

3 – حقیقت نمایان می‌شود

پس از یک سال، حقایق ظاهر می‎شوند. شما رفتارها و عادات واقعی شریک خود را می‌بینید و ممکن است از برخی از آن‌ها خوشتان نیاید.

این زمان بسیار حیاتی است و نقش مهمی در رابطه دارد. به این دلیل که شما چهره و شخصیت حقیقی فرد مقابل را خواهید دید. پس در نهایت دو وضعیت به وجود می‌آید، یا پس از این زمان به شریک خود عادت کرده‌اید و نمی‌خواهید او را رها کنید یا اینکه ضعف‌ها و مشکلاتی که در او دیده‌اید، شما را از ادامه رابطه منصرف کرده است.


4 – عشق، نابینا است

محققان دانشگاه لندن ثابت کرده‌‌اند که عشق واقعاً نابینا و کور است. مشخص شده که احساس عشق برخی از بخش‌ای مهم مغز که مسئول تفکر هستند را مختل می‌کند. پس هنگامی که به یک فرد احساس نزدیکی می‌کنید، مغز تصمیم می‌گیرد که از بررسی شخصیت طرف مقابل به شکل عمیق خودداری کند.

بنابراین اینکه می‌گویند فرد عاشق، نابینا می‌شود و ضعف‌های طرف مقابل را نمی‌بیند، به نوعی صحیح است.

 

5 – مردم از سرمایه‌گذاری خود، انتظار کسب سود دارند

تحقیقات نشان می‌دهد که ن انتظار دارند وقتی که روی یک رابطه سرمایه‌گذاری می‌کنند، سودی به شکل دریافت احساسات کسب کنند. این افراد، عشق و توجه، پول و زمان خود را صرف رابطه کرده‌اند پس انتظار دارند در عوض، توجه طرف مقابل را به دست آورند. اگر این انتظار برآورده نشود؛ رابطه به سمت نابودی پیش می‌رود و افراد از هم جدا می‌شوند.

 

6 – بعد از یک سال، واقعیت جایگزین می‌شود

پس از حدود یک سال، نشاط و خوش‌حالی اولیه فروکش می‌کند و جای خود را به واقعیت‎ها می‌دهد. همین موضوع باعث می شود که مواجه شدن با واقعیت طرف مقابل، ناخوشایند باشد و رابطه ها را خراب کند.

 

7 – شریک زندگی شما بخشنده و سخاوتمند نیست

مدتی طول می‌کشد تا متوجه شوید یک شخص چقدر بخشنده و مهربان است و چطور شخصیتی دارد. سخاوتمند بودن برای برخی افراد بسیار اهمیت دارد و اگر بفهمند که این ویژگی در طرف مقابل وجود ندارد ممکن است جدا شوند.

8 – بیشتر افراد در طول یک سال تعیین می‌کنند که رابطه‌شان به چه سمت و سویی می‌رود

طبق نظر کارشناسان آمریکایی، معمولاً افراد پس از یک سال شناختن یکدیگر، مجاب می‌شوند که رابطه خود را رسمی کنند. در این مدت دو طرف با هم آشنا می‌شوند و سپس سعی می‌کنند ازدواج کنند. بنابراین در این دوره زمانی، امکان منصرف شدن از رابطه وجود دارد.

برای خواندن مقالات بیشتر در زمینه روانشناسی www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید


اگر غرق کارتان هستید، این کار به راحتی می‌تواند باعث نابودی هویت شما شود؛ به خصوص اگر شغلتان پرزحمت است و نیاز به سرعت عمل دارد؛ مثلا خودتان را در حالی می‌یابید که ساعت‌هاست ایمیلتان را بررسی می‌کردید و در تمام این مدت به کار فکر کرده‌اید یا خودتان را در حالی می‌یابید که با یک لپ‌تاب در رخت‌خوابتان به خواب فرو رفته‌اید. کار می کنید برای زندگی یا زندگی می کنید برای کار؟ مرز بین کار و زندگی باید مشخص باشد.

همچنین زمانی که پولتان را سرمایه‌گذاری کرده‌اید، کار به‌راحتی می‌تواند باعث نابودی هویت شما شود. مطالعات نشان داده که برخی بخاطر حفظ موقعیت مالی‌شان باید کار را در اولویت قرار می‌دادند، زیرا تصور می‌کنند همیشه فرد مشتاقی وجود دارد که بخواهد موقعیت آن‌ها را تصاحب کند».

جوانان حرفه‎ای عادت کرده‌اند با کار کردن خودشان را تخلیه احساسی کنند که این امر باعث می‌شود هیچ انرژی نداشته باشند که به‌قرار گذاشتن، سرگرمی، دوستی و هر چیز دیگری اختصاص بدهند.

برای بسیاری از مردم، کار و اضافه‌کاری راحت است. آنچه راحت نیست، چیزی است که آن‌طرف دیوارهای اداره قرار داد. زیرا در اداره مراحل، ساختارها، سامانه‌ها و اهداف روشن و واضح وجود دارند، اما دیگر قسمت‌های زندگی این‌طور نیستند و از کتاب قواعد پیروی نمی‌کنند.

پیش از اینکه برای اولین بار قرار ملاقات نگذاشته‌اید، نمی‌توانید انتظار داشته باشید تعداد بی‌شماری از آن‌ها پیش بیاید؛ و تا وقتی‌که مادرتان نتواند شما را گیر بیاورد» و بفهمد چه انتظاری از او دارید، فهرستی از تماس‌های بی‌پاسخ از سمت او نمی‌آید. زمانی که همه‌ی توان تحمل شما صرف کار در طول روز شده، زندگی خاکستری‌تر و تیره‌تر و حتی ترسناک است.

اما اگر اجازه دهید کارتان هویت شما را تعریف کند، مشکل‌ساز می‌شود. باید به درک این موضوع برسید که کار می کنید برای زندگی یا زندگی می کنید برای کار؟ مرز بین کار و زندگی را مشخص کنید.


وقتی مردم شور و احساس خود را تقویت نکنند، از احساس خفت نسبت به خود، افسردگی و از یک نوع حس پوچی خبر می‌دهند.

اما اوضاع نباید اینگونه بماند. در ادامه شما روش‌هایی را می‌یابید که به شما کمک می‌کند بفهمید بیرون از کار، براستی چه آدمی هستید؛ به زندگی خود ثروتی ببخشید که پر از چیزهای آگاه‌کننده، تعلیم‌دهنده، هیجان‌انگیز و تسلی‌بخش است.

ارتباط در کار

در شهرتان گردش کنید.

یک روانشناس بالینی و بنیانگذار درمان آنلاین که تخصص او در کمک به افراد پویا، باهوش، کوشا و پرمشغله است تا از طریق درمان آنلاین، ارتباطات سالم‌تر و راضی‌کننده‌تری برقرار کنند.

بدین‌ترتیب، بدون هیچ بحثی به گشت وگذار در شهر خود بپردازید. تنها قاعده این است که توجهتان را به چیزی جلب کنید که شما را به وجد می‌آورد. چرا که احتمالا همان چیز، مسیر درست را به شما نشان می‌دهد.

اگر تکه بی‌نظیری از نقش سفال از پشت ویترین مغازه چشم شما را گرفت، به خودتان اجازه دهید به سمتش بروید و زمانی را برای تماشای آن سپری کنید. آیا این می‌تواند جرقه سفال‌گری در زندگی شما باشد»؟

بعد از اینکه اطلاعاتی راجع به آنچه ممکن ‌است درباره‌اش کنجکاو باشید جمع‌آوری کردید، به خودتان چند ماه فرصت دهید تا این علایق را پیگیری کنید. برای نمونه ممکن است دوره چرخ سفال‌گری را بگذرانید.

اگر کمی احساس ناراحتی کردید، تعجبی ندارد. چون این ماهیچه‌ها قبلا هرگز استفاده نشده‌اند یا حداقل به مدت طولانی استفاده نشده‌اند. شاید شما در محل کارتان مسئول و دارای مهارت ‌بوده‌اید. پس سعی کنید تفاوت‌ها را بپذیرید و فقط بر روندکار تمرکز کنید.

گردش در شهر

مرزها را مشخص کنید

بسیاری از مردم مرز مشخصی بین کار و خانه ندارند. امروزه مردم در تمام طول روز از طریق تلفن هوشمند و سایر دستگاه‌ها اداره‌شان» را با خود حمل می‌کنند. شاید شما واقعا چندین روز از هفته یا حتی هر روز در خانه کار می‌کنید. می‌توان گفت، خانه‌های ما دیگر مثل سابق محلی انحصاری برای استراحت و رهایی از کار نیست.


محل کار باید مشخص باشد تا از این طریق مرز محکمی ایجاد شود. ممکن است آن محل، یک اداره یا میزی در اتاق نشیمن یا گوشه‌ای از تخت یا میز آشپزخانه (بسته به میزان فضایی که دارید) باشد. سریع لباس عوض کردن هنگام رسیدن به خانه (شاید وقتی کارتان را متوقف کردید) و چک نکردن ایمیل یا کار نکردن حداقل یک ساعت بعد از بیدار شدن و دو تا سه ساعت قبل از خواب، می‌تواند مرزها را نشان دهد.

مرزبندی‌ها زمانی که تازه کار خود را شروع می‌کنید نیز مهم می‌شوند. ممکن‌است وسوسه شوید ساعت‌ها کار کنید و همیشه در دسترس مراجعین خود باشید. با این حال بهتر است مرزها را همین ابتدا مشخص کنید. به این ترتیب مراجعان و همکاران شما مجبورند دسترسی به شما در 24 ساعت و 7 روز هفته را نادیده بگیرند. زمانی که اداره را ترک می‌کنید، بهتر است آسوده باشید و دیگر به کار فکر نکنید.

نمونه‌های دیگر مرزبندی عبارتند از: پاسخگو نبودن در مورد مسائل کاری در تعطیلات آخر هفته و اینکه هرگاه احساس می‌کنید خسته‌اید یا بیش‌ازحد به شما فشار آمده است، از یک عضو دیگر گروه درخواست کمک کنید.

مرزهای کاریِ شما، باید با محیط کار، نیازهای شغلی و نیازهای فردی‌تان مطابقت داشته‌باشند تا بهترین نتیجه را دریافت کنید.

برای خواندن ادامه مطلب دانشگاه زندگی را کلیک کنید


همه ما اهدافی را در زندگی دنبال می‌کنیم و قصد داریم به آن‌ها برسیم. این اهداف ممکن است شامل یادگیری زبان جدیدی باشند یا خوردن غذاهای بهتر، کاهش وزن، پدر یا مادر بهتری بودن، پس‌انداز پول بیشتر و موارد دیگر. اما سرانجام زمانی فرامی‌رسد که باید از فکر کردن دست بکشید و شروع کنید به عمل کردن برای رسیدن به اهداف چون زمان شروع کردن فرا رسیده. در ادامه با دانشگاه زندگی همراه شوید.

بسیار آسان است که فرض کنیم، فاصله کنونی شما با جایگاهی که می‌خواهید در آینده داشته باشید، به دلیل کمبود آگاهی است. به همین دلیل برخی از ما، دوره‌هایی برای راه‌اندازی کسب و کار، کاهش وزن فوری یا یادگیری زبان جدید در سه ماه را خریداری می‌کنیم. ما فکر می‌کنیم که اگر درباره راهکارها بیشتر اطلاعات کسب کنیم، نتایج بسیار مناسب‌تری خواهیم گرفت. همچنین بر این باور هستیم که نتایج جدید، به دانش جدیدی نیاز دارند.

موضوعی که شاید خیلی‌ها متوجه آن نشوند، این است که دانش جدید، وماً منجر به نتایج جدید نمی‌شود. در واقع، یادگیری یک موضوع جدید و کسب اطلاعات درباره آن؛ ممکن است فقط هدر دادن وقت باشد و نتواند کمکی به پیشرفت کند. اینجاست که همه چیز به فرق یادگیری و تمرین کردن مربوط می‌شود.

شروع کردن برای موفقیت

تفاوت میان یادگیری و تمرین کردن

توماس استرنر در کتاب صوتی Practicing Mind (تمرین دادن ذهن) درباره تفاوت یادگیری و تمرین، توضیحاتی را ارائه می‌دهد:

هنگامی که چیزی را تمرین می‌کنیم، در یک فرآیند آگاهانه تحول پیدا می‎‌کنیم و این کار، به قصد رسیدن به هدفی خاص است. آگاهانه و قصد، دو واژه کلیدی در این جمله هستند چراکه تفاوت میان یادگیری و فعالیت عملی را تعیین می‌کنند.»


 

یاد گرفتن چیزی جدید و تمرین کردن چیزی جدید، شبیه هم به نظر می‌رسند اما این دو، می‌توانند نتایج بسیار متفاوتی داشته باشند. در ادامه چند راه دیگر برای پی بردن به فرق تمرین و یادگیری را ذکر کرده‌ایم:

  • اگر هدف شما قوی‌تر شدن و داشتن اندامی مناسب باشد – می‌توانید درباره بهترین حرکات پرورش اندام و بدنسازی تحقیق کنید اما تا زمانی که به صورت عملی و با وزنه تمرین نکنید، قوی نخواهید شد.
  • اگر هدف شما رشد و توسعه یک استارت‌آپ باشد – می‌توانید درباره بهترین راه‌های فروش، اطلاعات کسب کنید اما آن چیزی که واقعاً محصول شما را به فروش می‌رساند، تمرین فروش تلفنی یا آنلاین است.
  • اگر هدف شما نوشتن یک کتاب باشد – می‌توانید با بزرگ‌ترین نویسندگان درباره آن صحبت کنید اما تنها راهی که می‌توانید به وسیله آن یک نویسنده خوب شوید، تمرین در نوشتن و انتشار کتاب است.

در واقع یادگیری زودگذر، دانش را می‌سازد اما تمرین عملی، باعث ایجاد مهارت در شما می‌شود. اجازه دهید 3 دلیل عمده برای ترجیح دادن تمرین عملی بر یادگیری زودگذر را توضیح دهیم:

یادگیری

 یادگیری می‌تواند به نوعی از عدم فعالیت حمایت کند

در خیلی از موارد، یادگیری راهی برای دور شدن از انجام کارها یا رسیدن به اهداف و شروع کردن است. مثلاً فرض کنید می‌خواهید زبان خارجی را یاد بگیرید. خواندن یک کتاب در زمینه یادگیری سریع زبان، شما را قادر می‌سازد به سرعت احساس پیشرفت کنید و به این تصور برسید که به راحتی آن را یاد می‌گیرید. شما در این شرایط، به نتیجه دلخواه (که یادگیری زبان خارجی است) نمی‌رسید، چونکه آن را تمرین نکرده‌اید.


در چنین وضعیتی، معمولاً می‌گوییم که در حال آماده شدن و تحقیق برای یافتن بهترین راه یادگیری هستیم. اما انجام این کار، باعث می‌شود به اشتباه فکر کنیم که در حال پیشرفت در این زمینه هستیم. بنابراین تا زمانی که عمل نکنید، یادگیری فاقد ارزش و اعتبار خواهد بود.

 

 تمرین در واقع یادگیری است اما یادگیری، تمرین نیست

یادگیری زودگذر، شکلی از یادگیری نیست به این دلیل که فقط در صورتی که بدانید چگونه دانش را به کار بگیرید، آن را یاد خواهید گرفت. تمرین عملی را می‌توان یکی از بهترین روش‌های یادگیری دانست به این دلیل که در هنگام تمرین، موارد مهم‌تر را متوجه شده و بهتر یاد می‌گیرید.

می‌توانید وقت خود را به تماشای یک دوره آموزشی آنلاین برای راه‌اندازی تجارتی پرسود اختصاص دهید یا مقاله‌ای در یک حوزه خاص مطالعه کنید اما این‌ها تا زمانی که به شکل عملی اقدام نکنید، هیچ ارزش و فایده‌ای نخواهد داشت.

برای خواندن مطالب بیشتر www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید


افسوس و پشیمانی یکی از قوی ترین احساسات انسانی است. فراموش کردن و غلبه بر این حس بسیار سخت و دشوار است. به هر حال اگر این احساس به قوت خود باقی بماند، بسیار برای فرد مضر است. پشیمانی و افسوس می تواند ذهن شما را قفل کند و به شما اجازه ندهد که درست فکر کنید. با وجود تمام این چالش‌ها، پیدا کردن راهی برای غلبه بر پشیمانی و از بین بردن آن بسیار حیاتی است. در اینجا ما نُه روش اساسی را برای این کار بیان کرده ایم.

فرصتهای از دست رفته

1.    دلیل افسوس و پشیمانی خود را پیدا کنید

اگر شما در ذهن خود احساس پشیمانی، افسوس و ناراحتی کنید، دائما فکر می‌کنید که فرصت‌های طلایی زندگی خود را از دست داده اید. اینکه شما کاری را انجام نداده باشید و اکنون حسرت انجام آن را بخورید و یا کاری را انجام داده باشید و حالا بگویید کاش انجام نداده بودم، یکی از رایج‌ترین رفتار‌های بشریت است. اقدام و عمل بعدی که انجام می دهید، بستگی به احساسی دارد که تجربه‌اش می کنید. سعی کنید مدت زمانی را به خود فرصت دهید تا بتوانید شرایط را تجزیه و تحلیل کنید و دقیقا بفهمید چرا آن اقدام درست یا غلط بوده است!

به شرایطی که در آن تصمیم‌گیری کرده اید، فکر کنید. انتظار چه نتیجه‌ای را داشتید؟ عوامل خارجی چه تاثیری بر تصمیم شما گذاشتند؟ آیا شما واقعا فکر می کنید که انتخابی که کرده ‌اید، بهترین بوده است؟ بازسازی شرایط گذشته به شما کمک می کند تا بتوانید درک بهتری از اوضاع و عواملی که بر تصمیم گیری‌تان تاثیر گذار است، پیدا کنید و در نهایت بتوانید بهترین انتخاب را انجام دهید و در ادامه زندگی این اشتباهات را تکرار نکنید.


2.    جنبه مثبت تصمیمات را در نظر بگیرید.

هر تصمیمی دارای عواقب مثبت و منفی است. وقتی که احساس پشیمانی می کنید، جنبه منفی تصمیمات‌تان بیشتر به چشم می آید. با این حال شما باید سعی کنید که دائما جوانب مثبت انتخاب‌تان را به خودتان یادآوری کنید.

اگر تصمیم دیگری می گرفتید، چه اتفاقی می افتاد؟ اگر این اتفاق نمی‌افتاد، چه می‌شد؟ البته این مرحله نیازمند حدس و گمان های زیادی است؛ زیرا هیچ کس واقعا نمی‌داند که هر تصمیم کوچکی چگونه بر زندگی او تاثیرگذار است. به هر حال بررسی هر تصمیمی که در گذشته گرفته‌اید و برجسته کردن عواقب مثبت آن به شما کمک می کند تا بتوانید در آینده انتخابات بهتری داشته باشید.

3.    خودتان را ببخشید

این احساس بیشتر به دلیل خشمی است که افراد نسبت به خود دارند. بازگشت به گذشته و بررسی اینکه در کجا مرتکب اشتباه شده‌ایم، کار بسیار ساده‌ای است. با این حال، شما با اطلاعاتی که در آن زمان داشتید، بهترین کار را انجام دادید. خودتان را به خاطر تصمیمات‌تان سرزنش نکنید و سعی کنید حس افسوس و پشیمانی را از خود دور نمایید.

4.    تغییرات را بپذیرید

انسان ها دوست دارند که در طول زندگی‌شان از یک ثبات نسبی برخوردار باشند. با این حال هیچ چیز در زندگی مشخص نیست، اما تغییرات بسیاری ممکن است اتفاق بیفتد. گاهی اوقات پشیمانی با غم و اندوه از دست دادن یک فرد یا موقعیتی که در آن احساس امنیت و راحتی می کردید، همراه می شود. با این وجود، هیچ تضمینی وجود ندارد که اگر احساس پشیمانی کردید، وما زندگی شما تغییر می کند.زندگی هر فردی از تعداد زیادی انتخاب‌های کوچک ساخته شده است و فقط یکی از آنهاست که زندگی شما را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. اگر بتوانید تغییرات زندگی خود را بپذیرید و یا مطمئن شوید که آنها غیر قابل اجتناب است، دیگر احساس پشیمانی و افسوس نخواهید کرد.


گذشته

5.    انعطاف پذیر باشید

شما باید بتوانید در زندگی، خود را با تغییراتی که به وجود می آید، منطبق کنید. وقتی که اتفاقات گذشته را تجزیه و تحلیل می کنید، یاد می‌گیرید که باید خود را با شرایط سازگار کنید تا احساس پشیمانی نداشته باشید. سازگاری بیشتر، پشیمانی و افسوس کمتری به دنبال دارد.

6.    تمرکز خود را بر آینده بگذارید

شما نمی توانید گذشته خود را تغییر دهید، احساس پشیمانی فقط باعث می شود که به عقب بازگردید. زندگی خود را همان طوری که هست بپذیرید و منتظر اتفاقات تازه باشید. برای محقق کردن رویاهای‌تان به دنبال روش های جدیدی باشید و برای به دست آوردن تجربیات تازه برنامه‌ریزی کنید. امید به آینده را جایگزین احساس افسوس و پشیمانی کنید.

با سایت دانشگاه زندگی همراه شوید تا بثیه مقالات روانشناسی را بتوانید بخوانید.


یک تحقیق جدید نشان می‌دهد که اقدامات بشردوستانه و مهربانی، حتی اقداماتی که بدون هیچ چشم‌داشتی انجام شده‌اند، شبکه پاداش را در مغز فعال می‌کنند.

محققان 36 مطالعه موجود را که اسکن‌های fMRI مغز 1150 نفر که اقدامات بشردوستانه انجام ‌می‌دهند را نشان می‌دهد، مورد بررسی قرار دادند.

برای اولین بار آن‌ها این تجزیه و تحلیل را به دو قسمت مجزا تقسیم کردند که اتفاقات رخ داده برای مغز را در شرایطی که مهربانی خالصانه انجام دادند (بدون چشم‌داشت و توقع برای دست آوردن نتیجه از طرف مقابل) و در شرایطی که مهربانی استراتژیک و برنامه‌ریزی شده انجام دادند (با چشم‌داشت و توقع برای بدست آوردن نتیجه از طرف مقابل) مورد بررسی قرار دادند.

مهربانی

بسیاری از مطالعات منحصربفرد اشاره کرده‌اند که گشاده‌دستی و بخشش شبکه پاداش مغز را فعال می‌کند، اما تحقیق جدید برای اولین بار این مطالعات را به طور کلی ارزیابی کرده و سپس نتایج را به دو نوع مهربانی تقسیم کرده است: خالصانه و استراتژیک.

این مطالعه مهم، سوالاتی راجع به افرادی که انگیزه‌های مختلفی برای بخشش به دیگران دارند روشن می‌کند: منفعت شخصی در مقابل بخشش خالصانه.

یافته‌های این تحقیق نشان می‌دهد که هرچند مهربانی استراتژیک با فعال شدن مشهودتر در شبکه پاداش مغز ارتباط دارد، محبت خالصانه نیز این منطقه را فعال کرده است. در واقع، محققان دریافتند که برخی نواحی مغزی (واقع شده در قشر کمربندی قدا‌می ساب‌جنوال) حتی در زمان مهربانی خالصانه فعال‌تر بودند، که نشان می‌دهد که چیزی منحصربفرد در مورد مهربانی بدون چشم‌داشت وجود دارد.


تصمیم برای به اشتراک‌گذاری منابع، سنگ‌بنای هر جامعه مشارکتی است. ما ‌می‌دانیم که افراد ‌می‌توانند مهربان بودن را انتخاب کنند زیرا دوست دارند که این حس را داشته باشند که شخص خوبی هستند، اما همچنین افراد ‌می‌توانند مهربان بودن را به دلایل شخصی و کسب قدرت و منافع آن انتخاب کنند.

رابطه مهربانی و مغز

بعضی از افراد ممکن است بگویند که چرا هر چقدر ‌می‌بخشیم نتیجه‌ای برای ما ندارد. با این حال، چیزی که به ما انگیزه می‌دهد تا محبت کنیم، هم جذاب و هم مهم است. برای مثال، اگر دولت‌ها بتوانند درک کنند که چرا مردم زمانی که منفعتی برای آن‌ها وجود ندارد ‌می‌بخشند، آن‌ها ‌می‌توانند این مساله را درک کنند که چگونه مردم را به داوطلب کردن، کمک به موسسه خیریه یا حمایت از دیگران در جامعه‌شان تشویق کنند.

پیدا کردن انگیزه‌های مختلف برای بخشش باعث ‌می‌شود سوالات مختلفی ایجاد می کند، از جمله اینکه مراکز خیریه و سازمان‌ها چه چیزی ‌می‌توانند از آن‌هایی که کمک مالی می‌کنند، یاد بگیرند. برای مثال، بعضی از موزه‌ها طرح عضویت با مزایای استراتژیک واقعی برای مشتریان خود، مانند تخفیف، ایجاد می‌کنند.

سازمان‌هایی که به دنبال مشارکت و هم‌بخشی هستند باید در مورد احساس مشتریان خود فکر کنند. آیا آن‌ها ‌می‌خواهند که مشتریان احساس خیرخواهی خالصانه داشته باشند و یا اینکه ‌می‌خواهند آن‌ها با یک طرز فکر معامله ای وارد قضیه شوند.

این مساله در زمان‌هایی که در مورد تعاملات خانوادگی، دوستان، همکاران یا غریبه‌ها فکر ‌می‌کنیم نیز صادق است. به عنوان مثال، اگر بعد از کمک به دوستتان برای اسباب‌کشی، او بسیار سرد با شما رفتار کند، به شما حس بی ارزش بودن دست خواهد داد و مطمئنا دیگر در آینده به او کمک نخواهید کرد.


با این حال، تشکر کردن و کلمات خوب و پر از مهربانی، میان شما و دوستتان حس خوب و گر‌می ایجاد می‌کند. تحقیقات مختلف برخی از مناطق مغز را پیدا کردند که در زمان مهربانی خالصانه، در مقایسه با محبت و بخشش استراتژیک بیشتر فعال بودند، بنابراین به نظر ‌می‌رسد که چیزی خاص در مورد موقعیت‌هایی وجود دارد که تنها انگیزه ما در این موقعیت‌ها برای بخشش به دیگران، حس خوب مهربان بودن است.

برای خواندن مطالب بیشتر روانشناسی www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید


افراد سرسخت می‌دانند که چطور یک اتاق را تنها با حضورشان خالی کنند. منظور این است که این افراد چنان شخصیت سرسخت و ناخوشایندی دارند که به محض حضور آن‌ها، همه فراری می‌شوند. متاسفانه به دلیل بیماری یا مشکلات شخصی، برقراری ارتباط و برخورد با برخی از انسان‌ها اصلاً ساده نیست.

افراد سرسخت

 

چرا برخی از افراد با همه چیز مخالفت می‌کنند؟

به نظر می‌رسد که هیچ چیز، این افراد را راضی نمی‌کند. اما راه‌هایی برای برخورد مناسب با این افراد وجود دارد.

 

در ادامه به 5 نکته در هنگام مواجه شدن با چنین افرادی اشاره کرده‌ایم:

 

1 – تایید کنید: آن قدر با آن‌ها موافقت کنید و بگویید آره» تا خسته شوند. به این ترتیب که برای 1 تا 2 دو دقیقه در پاسخ آن‌ها بگویید آره، آره، آره، درسته، درسته، آره، آره ، ….» و همین طور ادامه دهید!

 

2 – دهان‌شان را مشغول کنید: یک لیوان قهوه یا چای برای آن‌ها تهیه کنید. اگر مشغول نوشیدن چیزی باشند، وقت کم‎تری برای صحبت کردن دارند و کم‌تر می‌توانند مخالفت کنند.

 

3 – موجز سخن بگویید: کلمات و جملات خود را کوتاه و با زبان شیرینی بیان کنید. سخن خود را ساده و مختصر به زبان بیاورید و طرف مقابل را خسته نکنید. زیرا این افراد معمولاً کم‌حوصله هستند و زود عصبی می‌شوند.

 

4 – دعوت به آرامش: یک پاسخ  آرام و متعادل می‌تواند خشم و غضب طرف مقابل را از بین ببرد.

 

5 – مهربان و بخشنده باشید: همه ما ممکن است روزهای بدی در زندگی داشته باشیم و شاید در زمان‌هایی در برخورد با دیگران سرسخت شویم.

برای دیدن مطالب بیشتر www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید


همه درمانگران می‌دانند که انسان‌ها تغییرپذیرند. ما نیز اشخاصی را که تغییرات قابل توجهی در خود ایجاد کرده‌اند دیده‌ایم.

انسان‌ها می‌توانند عادات و طرز تفکر خود را تغییر داده، روی احساسات خود کار ‌کنند و خود و روابطشان را اصلاح نمایند.

اشخاص بسیاری را دیده‌ایم که زندگی خود را با غلبه بر اثرات بی‌توجهی عاطفی دوران کودکی از درون تغییر داده، افسردگی خود را درمان کرده‌، مدیریت و غلبه بر اضطراب را آموخته‌ و مهارت‌های ازدواج و والدگری خود را بهبود بخشیده‌اند. اما باید قبول کرد که تغییر کردن همیشه راحت نیست و نیازمند شجاعت، انگیزه و پشتکار می‌باشد، و کار بسیار ارزشمندی است.

در ادامه چالش‌های مربوط به فرایند درمان بی‌توجهی عاطفی دوران کودکی را بررسی می‌کنیم. اما مواردی وجود دارند تا از جدیت ما در تغییر بکاهند. افراد بسیاری با روبرو شدن با سه مورد زیر از تلاش‌های خود برای رشد و تغییر ناامید گشته‌اند:

۳ مورد که اگر به آنها اجازه دهید شما را درگیر خواهند کرد:

باور اشتباه

  1. افکار اشتباهی که شما را به ناامیدی سوق می‌دهند

باور اشتباه اینکه تغییرات باید خطی باشند:

این انتظار طبیعی است که برای شروع به تغییر، موفقیت به آرامی قابل مشاهده باشد و با گذشت زمان بهتر و بهتر شوید. تصور کنید که پله پله در حال بالا رفتن از پلکانی هستید و در هر مرحله یک گام به جلو پیش می‌روید. بیشتر تغییرات واقعی به این صورت نیستند. ممکن است در مرحله اول دوگام پیشرفت کرده و سپس یک گام به عقب برگردید. نکته اصلی تداوم تلاش در هنگام بازگشت به عقب است تا دوباره  رو به جلو حرکت کنید.


باور اشتباه اینکه بازگشت به عقب اشتباه است:

خطر چنین باوری این است که احساس اشتباه به راحتی تبدیل به احساس خشم از خود می‌گردد که دشمن پیشرفت می‌باشد. این باور به آسانی شما را از پیشرفت بازداشته یا از مسیر خود دور می‌کند.

باور اشتباه اینکه اگر از مسیر خارج شدید تسلیم خواهید شد:

خارج شدن از مسیر بخشی از روند ایجاد تغییر است. اگر در تلاش برای بهتر خوردن، ورزش کردن یا تغییر هر عادت یا رفتار طولانی مدت دیگری باشید،‌ احتمال اینکه از روند کار عقب بمانید بسیار زیاد است. باید بدانید که این مسئله کاملا عادی است و تا زمانی که تسلیم نشوید در موفقیت نهایی شما تاثیری نخواهد داشت.

 

۲. اجتناب فرامی‌خواند 

تغییر از چهار نظر دشوار می‌باشد.

مجبور به انجام کاری جدید و بیگانه هستید.

مجبور به انجام کاری دشوار هستید.

باید همانطور که گفته شد تداوم داشته باشید.

کارهای زیادی باید انجام دهید.

یک واکنش طبیعی به همه این چالش‌ها اجتناب می‌باشد. آیا قبول همه این‌ها دشوار نیست؟ آیا راحت‌تر نیست که فکر تغییر را از سر خارج کرده و نگران این چالش‌ها نباشید؟ البته! اما اجتناب دشمن پیشرفت است. اجتناب ممکن است مانند سرابی در میان کویر توجه شما را به خود جلب کند، اما تشنگی شما را برطرف نمی‌کند.

تنها راه مقابله با اجتناب روبرو شدن مستقیم است. متوجه لحظاتی که اجتناب در حال غلبه بر شماست باشید و سعی کنید با آن روبرو شوید. همیشه به خاطر داشته باشید که اجتناب شما را در خیابان یک‌طرفه‌ای به ناکجاآباد هدایت می‌کند و همه چیز ارزش تلاش مناسب را دارد. پس به مسیر خود ادامه دهید.


هرکسی استرس را در موقعیت‌هایی از زندگی‌اش تجربه کرده است. هانس سلی، دانشمندی است که مفهوم استرس را معروف و مشهور کرده است، ایشان گفته‌اند، استرس به‌عنوان یک مفهوم علمی از یک بدشانسی رنج می‌برد که ناشی از معروفیت و شهرت بسیار زیاد و درک بسیار پایین می‌باشد.»

علی‌رغم این واقعیت که استرس یکی از مشترک‌ترین تجربه‌های بشری هست، به‌طور شگفت‌آوری ساخت یک معنی مناسب از آن سخت است. دانشمندان می‌گویند که استرس یک نیرو یا رخدادی است که مقاومت، تعادل یا کارکردهای طبیعی را معیوب می‌سازد.

استرس

مثالی که در زیر آورده می‌شود ممکن است باعث درک آسان‌تری از استرس بشود. فشار و استرس یک باد نیرومند ممکن است تعادل یک پل معلق را دگرگون کند بنابراین پل معلق از سمتی به سمت دیگر تاب خورده و دچار نوسان می‌شود. اغلب افراد درحالی‌که در امتداد پل مشغول رانندگی هستند متوجه نوسان ملایم پل نمی‌شوند.

وقتی‌که میزان باد افزایش پیدا می‌کند، نوسانات و ارتعاشات پل برای همه محسوس می‌گردد. اگرچه این نوسانات و ارتعاشات ممکن است باعث اضطراب و ناراحتی شخصی بشود، بااین‌وجود آن راهی است که پل از عهده استرس و فشار برآمده و در مقابل آن مقاومت می‌کند. اگر پل به‌هیچ‌وجه نوسانی نداشته باشد، پل شکننده بوده و احتمالاً توسط فشار و استرس ناشی از باد خسارت خواهد دید.

اگر قدرت باد به‌طور عجیبی افزایش پیدا کند و از محدودیت‌هایی که برای پل تعریف شده فراتر رود، می‌تواند منجر به فرو ریختن پل شود.

استرس در زندگی‌های ما شبیه به آن باد هست، بااین‌حال استرس اغلب وجود دارد، ولی اغلب موردتوجه قرار نمی‌گیرد. بعضی وقت‌ها استرس‌هایی که مردم تجربه می‌کنند باعث می‌شود تا آن‌ها احساس سستی و ضعف و ترس کنند، به نظر می‌رسد آن‌ها، همانند آن پل، درخطر فروپاشی هستند. اغلب این ترس غیرواقعی هست و ساختارهای مردم بسیار محکم‌تر از چیزی است که آن‌ها فکر می‌کنند. گاهی اوقات، فردی واقعاً در خط سقوط و فروپاشی قرار دارد؛ بنابراین بسیار مهم است که این خطر را تشخیص دهیم.


استرس و اضطراب

درک بدن خود

تحقیقات پزشکی می‌تواند اثرات قابل‌توجهی که استرس بر روی بدن و سلامتی شخص می‌گذارد را شرح دهد. استرس واقعاً یکی از راه‌هایی است که بدن از خودش حفاظت می‌کند. هنگامی‌که خطر تهدیدات وجود دارد، بدن مواد شیمیایی به نام هورمون» را تولید می‌کند که افراد را برای اقدام مناسب آماده می‌کند. این هورمون‌ها، مانند آدرنالین، در داخل جریان خون رها می‌شوند و در سرتاسر بدن پمپاژ می‌شوند. آن‌ها آهنگ موجود در عضلات را افزایش داده و یک فرد را آماده شروع حرکت می‌کنند. آن‌ها ضربان قلب را افزایش می‌دهند، به‌طوری‌که خون بسیار سریع‌تر در میان بافت‌ها جریان می‌یابد. آن‌ها سیکل تنفسی را سریع‌تر می‌کنند، به‌طوری‌که مقدار فراوان اکسیژن برای تأمین کل بدن در یک موقعیت بحرانی در دسترس باشد. آن‌ها حتی باعث افزایش سرعت فکر می‌شوند، به افراد کمک می‌کنند تا برای خروج از مشکلات فکر کنند و برنامه‌ریزی نمایند.


مسیر زندگی خود را به درستی تعیین کنید


دورنما و زوایای دیدِ شما نسبت به یک ازدواجِ شاد و موفق، بیشتر از این‌که به همسرتان وابسته باشد، به اطرافیان‌تان گره خورده است. به طور مثال، هرچه افراد بیشتری برای مشایعت در مراسم ازدواج‌تان حاضر شوند، نشانۀ بیشتری برای دعای خیر در ازدواج شما وجود دارد. اما هرچه‌قدر که قبل از ازدواج رابطه‌های جدی داشته باشید یا انسانهای بیشتری به زندگی عاطفی شما راه یافته باشند یا دوستی های قبل از ازدواج بیشتری داشتید، بدین سان کم‌تر از ازدواج‌تان خوشنود و راضی خواهید بود.

در گزارش تازه‌ای که از پروژه‌ی ازدواج در دانشگاه ویرجینیا به گوش رسیده است: (این‌که چگونه تجربیاتِ قبل از ازدواج می‌توانند بر زندگیِ شویی افراد بالغِ عصر حاضر تأثیر بگذارد؟) این مسئله را به خوبی پوشش می‌دهد و همچنین به این موضوع رسیدگی می‌کند که این تصمیمات و تجربیات چگونه می‌توانند به ازدواجِ آینده‌ی شما کمک کرده و یا صدمه بزنند.

به گفتۀ دکتر گلنا کی رودس، پرفسور روان‌شناسِ دانشگاه دنور و همچنین دستیار دبیرِ این تحقیق در این باره اظهار می‌کند که افرادی که شرکای جنسی بیشری داشته‌اند یا با افراد بیشتری در یک محل ست گزیده‌اند _ مقصود، رابطۀ عاطفی است _ گویی که کیفیت ازدواج پایین‌تری نسبت به سایر افراد دارند. او می‌گوید که این تجربیات می‌توانند در برخی عرصه‌ها مانند همکاری یا تقسیم وظایف سودمند باشند، اما به طور کلی کیفیت ازدواج را کاهش می‌دهند.

در اثنای این تحقیق و همچنین همکاری‌هایی که از اقصی نقاط کشور و همچنین دانشگاه‌ها و دانشکده‌های معبتر روان‌شناسی داشته‌اند، به این نتیجه رسیدند که افراد مصمم در این حوزه، علاوه بر تصمیمات، رفتار و اخلاقیات مصممتری را نیز از خود بروز می‌دهند.

دوستی های قبل از ازدواج

یافته‌ها

عناوینِ اصلی تحقیق پیامدهای دوستی های قبل از ازدواج: در میان نتایج، این مسئله به شدت شایان ذکر است که تجربیات پیش از ازدواج _ خصوصاً تجربیات جنسی، عاطفی و یا داشتنِ فرزند _ به ازدواج و آینده‌ی یک فرد به غایت مرتبط بوده و می‌تواند تأثیر منفی روی آن بگذارد.

زوج‌هایی که به جای تصمیم‌گیری، از یک مسئله به سادگی می‌گذرند، یعنی به طوری که از بحث و یا حتی جدل بر سر آن موضوع سر باز زده و سعی دارند که اجازه‌ی حل این موضوع را به زمان بدهند _ خصوصاً در رابطه با تغییراتی که در زندگی می‌تواند حیاتی باشد، همچون رابطۀ جنسی یا تغییر محل زندگی و یا تصمیماتی در باب بچه‌دار شدن، به طور عام کیفیت زندگی کم‌تری را در اختیار دارند.


خودِ مراسم ازدواج نیز به خودیِ خود می‌تواند بر کیفیتِ زندگی شویی تأثیرگذار باشد. چنان که، زوج‌هایی که خانواده و یا دوستان بیشتری را به مراسم عروسی خود دعوت می‌کنند، کیفیت زندگی بهتری را در مقایسه با کسانی یک مراسم خلوت دارند تجربه خواهند کرد.

محققین برای همین منظور، با کمک سازمان مطالعۀ زوج‌های ملی، در حدود 1000 فرد مجرد را که قبلاً در رابطه عاطفی حضور داشته‌اند برای مدت 5 سال زیر نظر گفتند. این افراد در میان 11 موج از تحقیقات مختلف و مدارکِ جمع‌آوری شده، مبرهن شد که 4 نفر از آن‌ها ازدواج کرده‌اند. این تحقیق شامل بررسی عوامل مختلفی همچون قوم و نژاد، مدت سال‌های تحصیل آکادمیک، شخصیت و اختلالات روانی و همچنین باورهای دینی می‌شد.

گزارشات و شواهد حاکی از این است که وقتی پای ازدواج به میان می‌آید، رشته حوادت دچار تحول عظیمی می‌شوند. معاشقه و رابطۀ عاطفی به ازدواج، رابطۀ جنسی و بچه‌دار شدن می‌رسد، اما طبق گزارشات سازمان ملی، 90 درصد از زوج‌ها رابطۀ جنسی را قبل از ازدواج تجربه کرده بودند، و 40 درصد از کودکانی که زاییده می‌شوند، از پدر و مادرانی غیر مجرد متولد شده‌اند. همچنین زوج‌ها قبل از ازدواج تمایل بیشتری برای زندگی در کنار یکدیگر دارند.

سابقۀ افرادی که قرار است با یکدیگر ازدواج کنند، در زمینهی داشتنِ روابط عاطفی با در نظر گرفتنِ تمام عوامل و بخش‌های مختلف آن، به شدت مهم است. طبق یافته‌های تحقیق، این مسئله می‌تواند میزان رضایت افراد را از زندگی مشترک‌شان شکل دهد.

دوستی های قبل از ازدواج

روابط عاطفی

 

روانشناسان معقتدند که داشتنِ شرکای  عاطفی متفاوت متعدد این تفکر را به شما القا می‌کند که همیشه گزینه‌های دیگری نیز هستند و گاهی به شکل خیانت هم بروز می کنند. به علاوه، شایان ذکر است که یادمان باشد، کسانی که روابط عاطفی بیشتری دارند، پس تجربیات بیشتری در زمینۀ جدا شدن دارند. این بدین معنی است که نه تنها تواناییِ فایق آمدن با احساساتِ پس از آن را دارند، بلکه می‌توانند به خوبی این امر را تسهیل سازی کنند.

طبق یافته‌های این مجموعه تحقیقات، فرزندان قبل از ازدواج نیز می‌توانند روابط شوییِ آینده‌ی یک فرد را پیچیده‌تر کنند.

(به طور کلی، زوج‌هایی که صبر می‌کنند تا بعداً و در آینده‌ی رابطۀ جنسی داشته باشند، کیفیت ازدواج بیشری را تجربه می‌کنند. این باوری است که از یافته‌های تحقیق می‌توان استنباط کرد. توضیحات ممکنِ بسیاری هستند که می‌توان در جواب به چراییِ این موضوع ارائه داد، اما یکی از آن‌ها این است که افرادی که از قبل در یک رابطۀ احساسی بوده و در کشمکش‌های آن حاضر بوده‌اند _ مثل افرادی که احساس ناامنی یا بی‌فکری دارند _ ممکن است خیلی بیشتر رابطۀ جنسی غیر مهم و یک مسئلۀ عادی تلقی کنند.)


و همچنین یافته‌های تحقیق به این موضوع دامن می‌زنند که ممکن است رابطه‌های که صرفاً از روی نظر داشتن شکل می‌گیرند یا به اصطلاح خیابانی هستند، مثل انواع دیگر ازدواج کیفیت نخواهند داشت، چرا که اساس این روابط، ارزش‌ها و علایق و زوایای دیدِ مشترک نیستند.

گذر کردن در برابر تصمیم‌گیری

وقتی یک زوج در مواجهه با یک مسئلۀ جدی شروع به صحبت جدی و تصمیم‌گیری راجع به آن می‌کنند، سودهای بسیاری عایدشان می‌شود، این در مقایسه با مواقعی است که فقط می‌خواهند از این مسئله بگریزند یا به سادگی بگذرند.

(تصمیم‌گیری امرِ به غایت مهمی است. این هم یکی از یافته‌هایی است که تحقیقات ثابت کرده‌اند. در مواقعی که قرار است یک تغییر یا تحول مهم در زندگی دو فرد صورت بگیرد، پروسه و رویۀ تصمیم‌گیری می‌تواند سبب شود که افرادِ در رابطه، تعهدات قوی‌تری را نسبت به زندگی مشترک‌شان ارائه دهند. بدون شک این مسئله، دلیل تمام تشریفاتی است که در فرهنگی برای انجام کارهای مهم همچون ازدواج منسوب شده است. تا به شما بفهماند که اهمیت این مسئله چه‌قدر والا است. ما همیشه و در همه‌جای دنیا سعی داریم تا مسائل مهم را با تشریفاتی خاص انجام دهیم. زوج‌هایی که به جای گذر کردن از مسئله با هم می‌گویند (رابطۀ ما مهم است، پس می‌بایستی راجع به کاری خواهیم کرد به اندازه‌ی کافی تفکر کنیم) در آینده تعهد، قدرت، دوام و شادیِ بیشتری را در زندگی خویش تجربه خواهند کرد.

زوج‌هایی که در اثنای پیشرفت یک رابطه از گرفتنِ تصمیمات مهم سر باز می‌زنند، بعدها به مشکلات عظیمی برخواهند خورد. مثلاً در مواقع اسباب کشی و زندگی کردن کنار یکدیگر، در زمان تقسیم فضا و وسایل، این مسئله بروز پیدا می‌کند. این خانه، دیگر تبدیل به یک فیزیک مشترک شده است، شما نمی‌توانید ذره‌ای را بدون هماهنگی یا توافق جا به جا کنید، وگرنه همه‌چیز به هم می‌ریزد.

استنلی می‌گوید که برخی از مردم، تنها گیر افرادی افتاده‌اند که شاید اگر تنها یک اتفاق کوچک تغییر می‌کرد، با ایشان ازدواج نمی‌کردند.

وقتی یک زوج بخواهند قبل از ازدواج به خانۀ یکدیگر نقل مکان کنند، در حقیقت مشکلات مضاعفی را برای خود دست و پا می‌کنند. از آن رو که مشکلات مادی مثل وسایل خانه و یا اجاره خانه بر سر جای خود می‌ماند، و از طرفی مشکلات عاطفی و جنسی نیز به آن اضافه می‌شوند. اینچنین است که به گفتۀ رودس، این زوج‌ها بیشتر در معرض اشتباه و یا جدایی هستند.

برای خواندن ادامه مطلب www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید


بااینکه همه‌ی انتخاب‌ها و تصمیمات شما درست و مناسب نبوده‌اند،  ولی شما هنوز هم از انتخاب خود خوشحال هستید. این شادمانی نتیجه‌ی انتخاب راه درستی است که در پیش‌گرفته‌اید. شما می‌خواهید تغییر مثبتی در زندگی خود ایجاد کنید، به همین دلیل تصمیمات درست اتخاذ می‌کنید. تصمیم‌هایی که در زندگی شما تأثیرات بزرگی هم دارند. هر چه در اجرای این تصمیمات موفق‌تر عمل کنید، شما به موفقیت نزدیک‌تر شده‌اید. اما خوشبختی کجاست؟
خوشبختی به میزان زیادی به تصمیمات شما وابسته است. خیلی‌ها خوشبختی را معادل شادمانی می‌دانند، بهتر است بدانید که تقریباً نیمی از شادی شما کاملاً در کنترل شماست. شاد بودن تا حدی زیادی ارادی و انتخابی است. بنابراین برای شادتر بودن تصمیمات درست بگیرید و اگر می‌خواهید  شادتر زندگی کنید این 9 توصیه را دنبال نمایید.

ما شادی را برای شما تضمین می‌کنیم، هرچند که رسیدن به موفقیت و هدف‌نهایی موضوع قابل تضمینی نیست، شاید خیلی‌ها را بشناسید که از رسیدن به اهدافشان بازمانده‌اند، اما اگر رسیدن به موفقیت را همچون راهی لذت‌بخش بشناسیم، پیمودن این راه برای ما خود بزرگ‌ترین موفقیت محسوب خواهد شد.

تصمیم درست

1.تصمیم اول این است: من می‌خواهم، پس می‌توانم
زمان مناسب برای این تصمیم چه وقت است؟ زمان مناسب برای اخذ این تصمیم، درست زمانی است که تصمیم گرفته‌اید کار جدیدی را آغاز کنید.

یک‌مرتبه رئیسم به من مسئولیت سختی را داد و  من به او گفتم: چشم قربان من سعی خودم را خواهم کرد، او به من گفت تلاش کردن هیچ اشکالی ندارد تا زمانی که خسته بشوی و دست از تلاش برداری. درواقع مقاومت تمام نکته‌ای است که برای ما اهمیت دارد. البته اینکه اغلب می‌گوییم تلاش خودمان را خواهیم کرد، چیزی از ارزش و هویت ما کم نمی‌کند بلکه اگر شکست هم بخوریم تلاش خودمان را کرده‌ایم. اما وقتی‌که می‌گویید من می‌خواهم درواقع دیدگاهتان از شانس و اقبال به میزان تلاش یا همت خودتان تغییر خواهد کرد.

وقتی واقعاً بخواهید کاری را انجام دهید بهتر است که  نگویید”من سعی خودم را خواهم کرد” بهتر است بگویید من می‌خواهم این کار را انجام بدهم” و سپس هدفتان را در ذهنتان تصور کنید. گاهی جملات کوتاه‌ مسیر حرکت ما را تغییر می‌دهند. گاهی حرکت ما را کندتر یا سریع‌تر می‌کند. این جملات هستند که مفاهیم عمیقی را در خود جای‌داده‌اند. به‌طور مثال در دو جمله خسته نباشید” و خدا قوت” دو پیام کاملاً متفاوت مخابره می‌گردد. این شما هستید که انتخاب می‌کنید کدام جمله را بکار بگیرید و شنونده کاملاً تفاوت این دو پیام را احساس خواهد کرد.

به کار بردن جملاتی که نشان از قاطعیت شما در انجام یک کار را دارد از شما فردی نیروند تر می‌سازد. اگر تصمیم به انجام کاری را گرفته‌اید. هم‌اکنون وقت آن است که مدام در ذهن خود به‌خود بگویید. من می‌خواهم و می‌توانم. این همان جمله‌ی سحرآمیز و  معجزه‌آسا برای شما خواهد بود. بدون آنکه واقعاً سحر یا جادویی را بکار گرفته باشید. پس معطل نکنید و از امروز جملات سحرآمیز بیشتری به خود بگویید.

من می توانم

2.تصمیم بگیرید که سختی کار را به جان بخرید تا مجبور به تحمل سختی پشیمانی نباشید
(زمان مناسب اخذ این تصمیم چه وقت است؟ زمان مناسب وقتی است که می‌خواهید هدفی را به دست آورید هدفی که برای شما ارزشمند است.)

بهترین کلماتی که می‌توانید بگویید این است”اگر آن را به دست آوردم…”. به یاد تمام‌کارهایی که می‌خواستید انجام دهید اما شرایطش را نداشتید فکر کنید. به رؤیاهای پنج یا ده سال پیش خود فکر کنید که اگر آن ها را عملی می‌کردید، الآن در چه شرایطی بودید. به اینکه وقتتان را هدر دادید و دیگر نمی‌توانید به عقب بازگردید. پس امروز را با اهداف جدیدتان آغاز کنید تا در پنج یا ده سال آینده پشیمان نشوید.

مطمئناً کار کردن سخت است و زحمت و رنج خودش را دارد، اما بهتر از احساس پشیمانی و عدم قدرت جبران آن است. مقصود از این تصمیم سرزنش کردن مداوم خودتان نیست ما به شما نمی‌گوییم که اعتمادبه‌نفس خود را از دست بدهید و این را هم در نظر بگیرید که سرزنش اگر به‌جا و به‌موقع باشد و مخاطب آن سرزنش هم خودتان باشید، چقدر می‌تواند برای شما تأثیرگذار شود. اصلاً چرا اسمش را سرزنش بگذاریم، بگذارید به آن‌یک تلنگر ساده بگوییم. تلنگری که شمارا به خودتان می‌آورد و موجب تلاش و همت بیشتر شما برای جبران مثبت گذشته‌تان می‌شود.


 

3.تصمیم بگیرید و  شجاعت بیشتری داشته  باشید
(زمان مناسب اخذ این تصمیم چه وقت است؟ زمانی است  که شجاعت برای شما موجب تفاوت و تمایز در شما و اهداف شما شده است)

شجاعت به معنای این نیست که شما اصلاً ترسی ندارید بلکه به خلاف این مطلب اشاره دارد. تعریف شجاعت بدون فکر صرفاً بی‌پروا بودن است. افراد شجاع افراد نترس و بی‌پروا نیستند. آن‌ها ترس‌های خود را ساده‌تر پیداکرده‌اند و با آن مواجه شده‌اند. به‌عنوان‌مثال شما ترس دارید که یک کسب‌وکار جدید را آغاز کنید درنتیجه باید دلایل بزرگ‌تری از این ترس برای آغاز کار خود پیدا کنید. دلایلی همچون تأمین آینده‌ی بهتر خانواده‌ام، زندگی بهتر و … هنگامی‌که به موضوعات مهم‌تر و بزرگ‌تر فکر می‌کنید، شجاعت بیشتری هم پیدا خواهید کرد. به ترس به‌عنوان موضوعی که شما را متوقف می‌کند نگاه نکنید.

برای روشن‌تر شدن موضوع، داستان فیلم در جست‌وجوی خوشبختی را به یاد بیاورید.  داستان مردی که برای رسیدن به اهداف بزرگ در جهت نجات زندگی خود و خانواده‌اش مبارزه‌ی بزرگی را آغاز نمود، مبارزه‌ای که او را به موفقیت‌های چشمگیر اقتصادی رساند. ازاین‌دست داستان‌ها بسیار است. اینکه شما چقدر نگران آینده خودتان باشید، مسئله‌ی شما نیست. این تنها موهبتی است که خداوند برای انتخاب‌های بهتر در شما قرار داده است و تنها وظیفه شما مدیریت این نگرانی و ترس‌ها است. بنابراین برای مدیریت آن بیشتر بر نتایج رسیدن به موفقیت تمرکز کنید. این شما هستید که سرنوشت خود را خواهید ساخت و از بحران‌ها بااراده خود عبور خواهید کرد. همچون افراد عادی دیگری که با عبور از چالش‌های زندگی خود تبدیل به قهرمان‌های زندگی ما شدند.

این  است فرق بین شجاعت دررسیدن به اهداف و ترس درماندن و درمانده شدن.این انتخاب شما و تصمیم شماست. آدم‌های موفق چالش‌های بزرگی را پشت سر گذاشته‌اند. یادمان باشد که بهای هیچ‌کس بدون محک خوردن در زندگی مشخص نمی‌شود.

شجاعت

4.تصمیم بگیرید که بیشتر و بهتر تجربه کسب کنید
(چه  مقدار ؟هرچه بیشتر بهتر)

ممکن است شما هیچ‌وقت یک طرح کسب‌وکار کامل طراحی نکرده باشید، ممکن است هیچ‌وقت شرکای خوب یا بازار خوبی برای خودتان پیدا نکرده باشید، اما نکته‌ی الهام‌بخش این است که می‌توانید زمان مناسب شروع کار جدیدتان را شخصاً تشخیص دهید و شروع به کارکنید. نگران نباشید کار دشواری نیست، این زمان زمانی است که در آن قرار دارید و ارزش آن‌وقتی مشخص می‌گردد که  آن را از دست بدهید. درس گرفتن و یادگیری از هر تجربه می‌تواند در زمان لازم به شما مهارت و ارتباط و تجربه دهد. موفقیت یک بازی اعداد است، هر چه بیشتر درس بگیرید موفق‌تر خواهید شد. بسیاری از افراد از موفقیت‌های خود سخن می‌گویند اما یادتان باشد که آدم‌های موفق بیش از آنکه پیرامون موفقیت‌هایشان سخن برای گفتن داشته باشند نصایح مهمی پیرامون شکست‌هایشان  دارند. اما این‌گونه رسم شده است که کسی از شکست‌هایش برای شما سخن نگوید و متأسفانه ساده باوران تصور می‌کنند، تنها خوش‌شانسی برای رسیدن به موفقیت کافی است.  تجربه کردن مهم‌ترین دانشی است که شما از هر شکست به دست خواهید آورد. بدیهی است که این تجربه با صرف هزینه به‌دست‌آمده است. پس دانشگاهی به نام کار وجود دارد و درس مهمی در آن تدریس می‌شود به نام شکست. جالب اینجاست که شما برای گذراندن این درس باید هزینه مادی و معنوی پرداخت نمایید. هزینه‌هایی که هیچ‌گاه جبران نمی‌شود. مثل زمانی که از دست شما رفته است. برای همین است که همیشه ما آدم‌ها از شکست فرار می‌کنیم و هیچ‌رقم دوست نداریم با رسیدن به شکست تجربه‌های خود را اضافه کنیم. پس چه‌بهتر که هم تجربه کسب کنیم و هم از تجربه‌های دیگران استفاده نماییم.

برای خواندن ادامه مطلب www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید


درون ذهن هر کدام از ما توده‌ای از کتاب‌هایی وجود دارد که با قصه‌ها، تراژدی‌ها، کمدی‌ها و هر چیزی که راجع به این موضوعات باشد، پر شده است که غالب آنها را ما انسان‌ها قبلا نوشته‌ایم. ما دائماً داستان‌هایی را راجع به اینکه ما کیستیم، لیاقت چه را داریم، چه چیزی نیاز داریم و قادر به چه کارهایی هستیم (یا نیستیم) را آب و تاب می‌دهیم.

این داستان‌ها به طور اجتناب‌ناپذیری بر تصمیماتی که ما می‌گیریم و کارهایی که می‌کنیم تاثیر می‌گذارند. به همین دلیل، بسیار مهم می‌باشد که به حماسه‌هایی که می‌آفرینیم (و سال‌های سال در حال ایجاد آن‌ها هستیم) و به خود می‌گوییم توجه کنیم. زیرا چه می‌شود اگر آن داستان ترسناکی که به خود راجع به بی‌کفایتی‌ها و ناتوانایی‌های مفروض خود می‌گوییم اصلا درست نباشد؟ چه می‌شود اگر داستان‌هایی که می‌نویسید رضایت و خرسندی شما را خراب می‌کنند؟

داستان گفتن

الان به خود چه می‌گویید؟ در طول روز به خود چه می‌گویید؟

وقتی که کار جدید یا ناآشنایی را شروع می‌کنید چه داستان‌هایی را به خود می‌گویید؟ شما ممکن است در حال شروع پروژه‌ی جدیدی سر کار خود باشید یا در حال پختن چیزی باشد که هرگز نپخته‌اید. شاید شما فوراً بگویید که نمی‌توانید آن کار را انجام دهید. شاید شما خود را دست کم بگیرید و خود را ضعیف بپندارید. من بسیار پر عیب و ایراد می‌باشم. من نمی‌دانم که چه می‌کنم. مثل همیشه. من چقدر درهم و برهم هستم.»

چه داستان هایی را به خودتان می‌گویید زمانی که بیدار می‌شوید؟ شاید شما گونه‌ای از جملات نمی‌توانم چالش‌های امروز را اداره کنم. اوه، یک روز پرمشغله‌ی دیگر که به سختی حتی یک کار در آن انجام می‌شود. اوه، روزی دیگر بر روی چرخ هامستر» را از دهان خود بیرون می‌ریزید.


شما چه داستان‌هایی را برای خودتان می‌گویید؟
شما چه داستان‌هایی را برای خودتان می‌گویید؟

 

چه داستانی را راجع به وزن خود به خود می‌گویید؟ راجع به اینکه لیاقت چه چیزی را دارید؟ در مورد اینکه چه چیزی را می‌توانید و چه چیزی را نمی‌توانید بخورید؟

چه داستانی را به خود می‌گویید زمانی که چین و چروک بیشتری را دور چشم خود، دور دهان خود و به روی پیشانی خود پیدا کنید؟

چه داستانی را به خود می‌گویید زمانی که شکست می‌خورید؟ شاید ذهن شما فوراً به این سمت می‌رود که من یک بی‌عرضه و بازنده هستم» به جای اینکه من می‌توانم از این موضوع درس بگیرم».

چه داستانی را به خود می‌گویید زمانی که فراموش می‌کنید صورتحسابی را بپردازید یا کاری را بیش از حد طول می‌دهید؟

چه داستان هایی را به خودتان می‌گویید زمانی که پریشان حال یا کسل هستید؟ شاید شما به خود می‌گویید که نیاز به یک لیوان شراب برای فرونشاندن تب و تاب‌های تحریکات خود دارید. شاید شما به خود بگویید که هر کس دیگر در دنیا می‌تواند کارها را بدون ترسیدن و قاطی کردن انجام بدهد و با این وجود شما نمی‌توانید خود را جمع و جور کنید مثل همیشه».

چه احساسی در مورد خود دارید

شما چه داستان هایی را به خودتان می‌گویید وقتی که وحشت‌زده یا مضطرب یا عصبانی یا ناراحت هستید؟ آیا به خود اجازه می‌دهید که این احساسات را احساس کنید؟ آیا خود را به خاطر احساس کردن آن‌ها سرزنش می‌کنید، کنجکاو می‌شوید که چه مشکلی دارید و فوراً جلوی تاثیر آن‌ احساسات را می‌گیرید؟

بنابراین، اغلب ما حتی متوجه داستان‌هایی که می‌نویسیم نیستیم، اما آنان همچنان خود را نشان می‌دهند در کلماتی که بیان می‌کنیم، در فعالیت‌هایی که در برنامه زمانی خود می‌کنیم، در انسان‌هایی که دور خود را با آنان احاطه می‌کنیم، در اینکه ما چگونه از روزی به روز دیگر حرکت می‌کنیم و در اینکه ما چطور به خود اهمیت میدهیم (یا نمی‌دهیم) که دوباره دلیل آن است که بسیار مفید می‌باشد که توقف کنیم و آن داستان‌ها را در زندگی خود بازتاب دهیم و احتمالا تجدیدنظر کنیم


برای خواندن مقالات روانشناسی، دانشگاه زندگی را دنبال کنید


استفن پراگس، محقق روان‌شناس مدعی است وقتی که در کنار سایر افراد قرار می‌گیریم به طورت ناخودآگاه‌ سیگنال‌هایی بین ما و آن‌ها تبادل می‌شود که روی احساس امنیت ما در زندگی اثر می‌گذارد. مثلا ممکن است در برخورد با غریبه‌ها، هورمون استرس در بدن ما ترشح شود و در این حالت تنها راهی که به ذهنمان برسد فرار کردن از آن موقعیت باشد؛ اما اگر زبان بدن افراد غریبه به نحوی به ما ثابت کنند که خطرزا نیستند، آن چه که از دیدگاه استفن پراگس مشارکت اجتماعی خوانده شده باعث فعال‌سازی سیستم عصبی پاراسمپاتیک و از بین رفتن این چرخه باطل برای فرار از جمع و غلبه بر اضطراب اجتماعی می‌شود.

 

اضطراب اجتماعی

اما مفهوم امنیت عاطفی چیست؟ وقتی که مردم در حال آزار دادن یکدیگر از نظر روانی هستند هیچ سیگنالی که باعث امنیت روانی فرد شود رد و بدل نمی‌گردد. در شرایط فقدان سیگنال‌های آرامش‌بخش، برخی همچنان حس آرامش دارند ولی برخی احساسات متفاوتی را تجربه می‌کنند. معمولا کسانی که قبلا احساس پذیرش از طرف جامعه را تجربه کرده‌اند نیازی به دریافت نشانه‌هایی از طرف مقابل برای آرام شدن ندارند؛ اما کسانی که قبلا قضاوت شدند تا مورد نقد دیگران یا سواستفاده عاطفی قرار گرفتند نسبت به هورمون استرس بدن آسیب‌پذیرتر می‌شوند. در نتیجه به سیگنال‌های طرف مقابل برای تجربه کردن احساس امنیت و آرامش وابسته هستند و چون سیگنال‌های اجتماعی متنوع بوده و همیشه خوشایند نیست زمینه اضطراب اجتماعی و مردم‌گریزی در ما پدید می‌آید.

با توجه به ضرورت روابط اجتماعی و مطرح شدن پدیده اضطراب اجتماعی در جوامع لازم دانستیم که در دانشگاه زندگی به صورت جداگانه بر راهکارهای غلبه بر خجالتی بودن و جامعه‌هراسی یا به طور کلی اضطراب اجتماعی مروری داشته باشیم.


تکنیک‌های خودمدیریتی برای غلبه بر اضطراب اجتماعی و جمع‌هراسی

وقتی که در یک محیط آرام نظیر جمع دوستانه یا خانواده قرار می‌گیرد احتمالا به صورت ناخودآگاه سیگنالی دریافت می‌کنید که به شما نشان می‌دهد نیازی به نمایش حالت تدافعی از سوی شما وجود ندارد. در حقیقت همه موقعیت‌های زندگی هم همین‌طور هستند؛ حتی اگر شما در جایگاه متهم دادگاه قرار گرفته باشید و باید در لحظه از خودتان، اموالتان و جانتان دفاع کنید!

اگر شما فردی وابسته به دریافت سیگنال‌های روانی مبنی بر امن بودن شرایط از سوی دیگران هستید، برای این که راحت‌تر بتوانید با آن موقعیتی که با امنیت و آسایش روانی شما دست به گریبان شده است کنار آیید لازم است هر  قبل از هر چیز حضور افراد را به شرایط فعلیتان پیوند داده و سپس بررسی کنید.

 

اضطراب اجتماعی

غلبه بر اضطراب اجتماعی با تهیه یک لیست ساده

هر زمان که قرار باشد در موقعیت جدیدی قرار بگیرید، مثلا در یک مهمانی، در یک شرکت جدید کار کنید، در مصاحبه شرکت کنید یا برای مدتی با افراد جدیدی کار کرده یا هم‌خانه شوید اولین کار لیست کردن آن موقعیت‌ها با در نظر گرفتن افراد است. مثلا یک موقعیت را همزمان با چهره یکی از دوستتان یادآوری کنید. بکیفیت صدای دوستتان، کیفیت تماس با او و گفتگوهایتان را به خاطر آورید. این یادآوری یک ویژگی مشخص و ویژه دارد و آن مشخص شدن موقعیت‌هایی است که سیگنال‌های ویژه‌ای را به سیستم عصبی پاراسمپاتیک شما وارد می‌کنند و موجب استرس‌زایی می‌شوند.

برای خواندن ادامه مطلب www.dneshgahezendegi.com را کلیک کنید


مدتی است که مفهوم بهداشت روان در کشور ما بیش از پیش مطرح شده و کارشناسان همواره به دنبال راه‌هایی برای بهبود سلامت هیجانی و روانشناختی مردم هستند. البته این نگرانی چندان هم بی‌مورد نبود. با افزایش شهرنشینی در دو دهه اخیر و مشکلات اقتصادی و اجتماعی که به دنبال آن پدید آمد سلامت عاطفی افراد نیز تحت شعاع قرار گرفت. واقعیت این است که تعریف سلامت عاطفی در یک جمله دشوار است؛ اما اگر بخواهیم تنها به چند کلمه برای توصیف این مفهوم گسترده بسنده کنیم احتمالا باید آن را عاملی برای غلبه بر استرس و تلاطم درونی در نظر گرفت که کیفیت ساخت روابط و غلبه بر چالش‌های زندگی را تعیین می‌کند.

 

سلامت عاطفی

افرادی که سلامت عاطفی دارند رفتارهای کنترل‌شده و بهتری دارند و در نهایت مثبت‌اندیشی آن‌ها را به سمت جلو هدایت می‌کند. با این مقدمه به مرور چند راه اثبات‌شده برای ارتقای سلامت عاطفی و افزایش رضایت در زندگی می‌پردازیم که آگاهی از آن‌ها برای هر کسی ضروری به نظر می‌رسد.

4 راه اثبات‌شده برای ارتقای سلامت عاطفی و افزایش رضایت در زندگی

نکات زیادی برای یادگیری درباره عواطف بشری و راه‌های بهبود رفاه عاطفی وجود دارد:

بهبود سبک زندگی و جلوگیری از مسموم شدن ذهن

مشابه با خودرویی که بدون سوخت مناسب بازدهی خوبی ندارد، انسان به چند فاکتور متنوع برای بهبود معیشت خود وابستگی دارد. غذای سالم، ورزش و خواب کافی سه اصلی هستند که از مسموم شدن ذهن با افکار فاسد جلوگیری می‌کنند. اگر در تغییر سبک زندگیتان با مشکل رو به رو شدید و ترک عادات همیشگی برایتان دشوار بود همه چیز را به صورت تدریجی و آرام شروع کنید و می توانید در زمینه مشاوره خانواده م بگیرید. نه تنها در تشکیل خانواده می تواند به شما کمک کند بلکه در هنگام ازدواج هم با مشاوره ازدواج راه درست را به شما نشان می دهد. این ترفند ممکن است برای ترک برخی عادات جوابگو نباشد؛ در عوض می‌توانید فقط یک بار تاثیر آن‌ها را ارزیابی کنید تا در نهایت خودتان برای بهبود بهداشت و سلامت عاطفی خود دست به کار شوید. مثلا یک شب بدون نگاه کردن به صفحه گوشی بخوابید، بعد از شام کمی پیاده‌روی کنید و وقتی احساس خستگی می‌کنید حداقل برای 5 دقیقه بخوابید و سپس تاثیرات شگفت‌آور آن را در ادامه روز احساس کنید!


افزایش دانش و کشف تفاوت بین احساسات و افکارتان

درباره افکار و احساسات و تمایز بین آن‌ها چه می‌دانید؟ می‌دانستید که این احساسات ما هستند که تحریک اولیه را برای انجام یک کار در ما به وجود می‌آورند؟ می‌دانستید حس خجالت رایج‌ترین حس مشترک بین انسان‌ها است که همه از آن رنج می‌برند؟ می‌دانستید مغز ما در شبانه روز بارها و بارها به ترمیم آسیب‌های عصبی می‌پردازند که در اثر فشارهای روحی یا روحی – جسمی بدان وارد شده است؟

 

سلامت عاطفی

به طور معمول دوره آموزشی مشخصی برای یادگیری پیرامون بهداشت و سلامت عاطفی وجود ندارد. بنابراین توصیه می‌کنیم برای توسعه و رشد فردی، حتما مطالب روانشناسی دانشگاه زندگی را دنبال کنید.

درست نفس کشیدن و گاه عقب‌نشینی را یاد بگیرید

احتمالا اگر همین لحظه عصبانی باشید و به شما بگویند کمی بنشین و نفس عمیق بکش، آن را مسخره و بی‌اهمیت بدانید. حتما قبلا هم بارها این جمله تکرار ” نفس عمیق کشیدن” را برای کاهش اضطراب و عصبانیت خود شنیده‌اید اما احتمالا هرگز به آن عمل نکرده‌اید.

حال آن که در سلامت عاطفی نفس کشیدن، عقب‌نشینی از موقعیتی که در آن قرار داشتید و نشستن در حالتی که هر لحظه خشمتان ممکن است فوران کند نقش مهمی دارد. اما نفس کشیدن دقیقا چه تاثیری روی بهداشت روان دارد؟

به محض این که نفس عمیق می‌کشید حجم زیادی از هوا وارد ریه و سپس وارد خون می‌شود. خونی که مملو از هوای تازه است به اعصاب واگ در مغز فشار وارد می‌کند. واگ به صورت مستقیم به قلب و سایر ارگان‌های حیاتی متصل است. با تنفس عمیق ما پیام عصبی از طریق واگ به سمت قلب ارسال می‌شود تا تعداد ضربان قلب، میزان فشار خون و سایر هورمون‌های مترشحه تحت شرایط استرس به حالت نرمال و حتی آرام‌تر از قبل برگردند.


برای خواندن ادامه مطلب www.daneshgahezendegi.com را کلیک کنید


احساس تنهایی فقط در مواقعی بروز نمی‌کند که شما تنها یا مجرد باشید. احساس تنهایی می‌تواند در هر شرایط و مکانی در میان هر گروهی نیز رخ دهد. اما راه‌هایی برای خروج و خلاصی از دست این احساس وجود دارد.

دکتر نیلو دردشتی یکی از روان‌شناسان و متخصصان رابطه در نیویورک در این رابطه این چنین اظهار نظر می‌کند: (این‌که مردم در رابطه‌های بلند مدت‌شان احساس تنهایی می‌کنند به شدت متعارف است).

با توجه به صحبت‌های خانم دردشتی، مردم ممکن است به خاطر وجود یک مشکل خاص در رابطه، اجازه‌ی غلبۀ این احساس تنهایی را بر خودشان بدهند و یا ممکن است انتظار داشته باشند که شریک زندگی یا معشوقه‌شان بتواند یکی از بزرگ‌ترین خلأهای زندگی‌شان را که اتفاقاً در تمام عمر حملش می‌کردند را پر کند.

حال، مقصر هرچه و هرکسی که می‌خواهد باشد، مهم این است که برخی از متخصصین در این رابطه اذعان داشته‌اند که ممکن است بتوان منشأ چنین احساسی را یافت و بدانیم که اصلاً در وهلۀ اول، چه چیزی سبب شده تا چنین احساسی را داشته باشید. چرا برخی از افراد در رابطه‌های عاطفی‌شان احساس تنهایی می‌کنند؟

احساس تنهایی

احساس تنهایی در رابطه عاطفی

یکی از دلایل احساس تنهایی در رابطه‌ها می‌تواند این باشد که رابطۀ شما دیگر مثل قبل ادامه پیدا نمی‌کند. به طور مثال رفتار شما با معشوقه‌تان دیگر مثل قبل نیست و یا نفسِ رابطه‌تان مثل قبل گرم و صمیمی نیست.

در یکی از تحقیقاتی که در سال 20 انجام شد، دانشمندان به این نتیجه رسیدند که 28 درصد از مردم در حال حاضر از زندگی خانوادگی‌شان ناراضی‌اند و در تمام اوقات یا اغلب اوقات احساس تنهایی می‌کنند.

و تعداد این گونه از افرادِ ناراضی و ناخشنود نیز در حال رشد و توسعه است. در سال 2016، تحقیقی مبنی بر اندازه‌گیری میزان افراد ناراضی از خانواده و روابط عاطفی در شیکاگو برگذار شد که در طی آن، داشنمندان متوجه شدند که نرخ افراد ناراضی و ناخشنود جامعه که در حال حاضر وجود دارد، از سال 1974 تا به حال بی‌سابقه بوده است.

براساس گفته‌های دکتر گری براون، یکی از مشاورین برجستۀ خانواده و ازدواج در لس آنجلس، یکی از دلایلی که زوجین در رابطه احساس تنهایی می‌کنند، این است که ارتباط احساسی‌شان را از دست داده‌اند.

اما این حرف به چه معناست؟ (حتی در بهترین روابط نیز، پستی و بلندی و زمان‌های سختی وجود دارد که هردو عاشق و معشوق از یکدیگر فاصله می‌گیرند و احساس می‌کنند که فرسنگ‌ها از هم دورند و با یکدیگر غریبه شده‌اند). این، نظر دکتر گری براون در این باب بود.

همچنین، یک نوع بی رغبتی نسبت به آسیب‌پذیر بودن در برابر معشوقه نیز می‌تواند یکی از عوامل مهم در ایجاد احساس تنهایی در روابط عاطفی باشد. با توجه به گفته‌های دکتر جنی تیتز، یکی از روان‌شناسان برجسته و نویسنده‌ی کتابِ: (چگونه خوشحال و مجرد باشیم؟) که می‌گوید:

(یکی از مهم‌ترین عوامل در احساس تنهایی در روابط عاطفی این است که دو طرف احساسات عمیق‌شان را به دلیل ناامنی یا خطرناک بودنِ حرف‌های‌شان یا هر دلیل دیگری با یکدیگر به اشتراک نمی‌گذارند. شما می‌توانید به یک نفر نزدیک باشید و از دوستان صمیمی او نیز باشید، اما راجع به احساسات یا تفکرات یا حتی زندگی شخصی او چیزی ندانید) دوری دو طرف و در نتیجه احساس تنهایی می‌تواند حاصل حرف نزدنِ زوجین یا به قول معروف، (رو بازی نکردن)شان باشد.

فضای مجازی نیز می‌تواند به نوبۀ خودش نقش بسیار عظیمی را در این برهه بازی کند. با توجه به سخنان دکتر تیتز، مقایسه کردن رابطۀ خودتان با روابطی که در فضای مجازی می‌بینید می‌تواند احساس تنهایی عمیقی را در شما ایجاد کند.


تنهایی

او در این باره می‌گوید: (بیایید فرض کنیم که برای مثال، روز ولنتاین است. شما با معشوقه‌تان به رستوران آشنایی رفتید و وعده‌ی غذایی خوشمزه‌ای را نوش جان کردید. اما سپس، تلفن همراه‌تان را برمی‌دارید و سری به فضای مجازی می‌زنید و در همین اثنا، می‌بینید که دیگران با دادن جواهرات و گل‌های گران قیمت به یکدیگر سعی در خوشحال کردن یکدیگر داشته‌اند. بعد به خودتان نگاه می‌کنید و مقایسه را آغاز می‌کنید؛ اگرچه ممکن است آن را به زبان نیاورید و فقط در دل‌تان با خودتان حرف بزنید.

همین مسئله به طور خودکار می‌تواند دوری شما از معشوقه‌تان را تضمین کرده و احساس تنهایی را آغاز کند. همین فاصله می‌تواند بیش‌تر و بیش‌تر شود و نیتی شما از معشوقه و رابطه و احساس تنهایی‌تان نیز بیش‌تر و بیش‌تر خواهد شد.

و هرچه‌قدر که زمان بیشتری را در فضای مجازی سر کنید، بیشتر از همه احساس تنهایی خواهید کرد. در یکی از تحقیقاتی که در سال 2017 انجام شد، دانشمندان کشف کردند که کسانی که 2 ساعت یا بیشتر از وقت خود را در فضای مجازی می‌گذرانند، بیشتر از دیگران احساس تنهایی می‌کنند.

اما در برخی از اوقات، احساس تنهایی می‌تواند قبل از خود رابطه وجود داشته باشد. در یکی از تحقیقاتی که در سال 2016 انجام شد، دانشمندان متوجه شدند که احساس تنهایی می‌تواند به نوعی یک احساس ذاتی باشد که در هر شرایط و مکانی همراه با فرد است و گویی که در ژنتیک او نهادینه شده باشد.

این افراد در طول زندگی‌شان احساس تنهایی بیشتری نسبت به دیگران دارند؛ چرا که نسبت به این احساس مستعد هستند. دردشتی در این رابطه به تمام افراد حاضر در رابطه هشدار می‌دهد که وارد شدن به یک رابطۀ عاطفی نمی‌تواند تنهایی از قبل حضورداشتۀ شما را درمان کند. (مردم به این امید که فرد مقابل‌شان می‌توانند احساس تنهایی از قبل حضورداشته‌شان را از بین ببرند وارد یک رابطه ی عاطفی می‌شوند، اما به طور منطقی، این رابطه اصلاً نمی‌تواند کاری کند و مشکل هم از رابطه نیست. مشکل از خود فرد است که نمی‌تواند تنهایی‌اش را رفع کند.

از کجا متوجه می‌شوید که این تنهایی از درون خود شما ساطع می‌شود یا به خاطر رابطۀ عاطفی‌تان؟

شاید تشخیص و ریشه یابی منشأ تنهایی خصوصاً در این باب کار بسیار سختی باشد. اما اولین و مهم‌ترین قدم این است که با معشوقه‌تان راجع به این موضوع و مشکل حرف بزنید، همان‌طور که جوشا راسنتل، یکی از روان‌شناسان برجسته و پزشک اطفال و بزرگ‌سالان در کلینیک روان‌شناسی منهتن می‌گوید: (اگر در بین رابطه، معشوقۀ شما قادر باشد که به مثال‌ها و لحظه‌هایی اشاره کند که در آن، او مدام سعی داشته تا شما را سر حال بیاورد و از تنهایی خارج کند اما شما باز هم نتوانستید از او کمک بگیرید، پس شاید در این صورت، مشکل از خود شماست، نه از رابطه و نه از طرف مقابل‌تان).

اگر مشکل چنین چیزی است، پس باید روابط عاطفی گذشته‌تان را زیر ذره‌بین قرار دهید و آن‌ها را موشکافی کنید. به دنبال یک الگوی خاص برای بروز این احساس تنهایی بگردید و متوجه شوید که منشأ این احساسات از خود شماست یا از طرف مقابل؟ اگر از خود شماست، پس چه چیزی سبب بروز این تنهایی می‌شود؟

راسنتل در این باره می‌گوید: (آیا شما دقیقاً در همان لحظاتی که تازگی رابطه از بین می‌رود احساس تنهایی می‌کنید؟) دردشتی در این رابطه چنین اذعان می‌کند: (شاید این احساس شما دقیقاً پس از گذر از مرحلۀ اول و جذاب هر رابطه اتفاق می‌افتد. این همان سوالی است که شما باید از خودتان بپرسید و تنها کسی که جوابش را می‌داند، خود شمایید. چه چیزی در شما سبب بروز چنین احساسی می‌شود؟)


آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

bistnahwiiglyc روستاهای نمونه گردشگری دزفول دنیای مقاله dustzhouselle ویژه بلاگ cticapexce Mary's game سوله دست دوم مدیریت خانواده استان کرمان ragrococo